ورود

ورود به سایت

نام کاربری *
رمز عبور *
به خاطر سپردن من
جمعه, 29 فروردين 1399 16:55

مهربان ترین پناه؛ ( 66 تا 70)

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

مهربان ترین پناه؛

 



تذکراتی عقلی-معرفتی؛ برای توجه، مراجعه و هدایت خواهی از او که مهربان ترین پناه ماست...

نمونه مدخل هایی ساده و کاربردی برای طرح گفتگو با اطرافیان، خویشاوندان، شاگردان و...،

با هدف تاثیرگذاری بر ایشان جهت تقویت روحیه انس با پروردگار مهربان،

پیوند با آخرین نماینده او و دعای بر سلامت و فرج آن بزرگوار.

 

 

منبع:https://t.me/mehrabantarinpanah

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

ارتباط مجازی

 

 

خانه نشینی بعد از چندین ماه کار و تلاشِ بدون استراحت و تعطیلی، یک فرصت ایده آل و جذاب برای در کردن خستگی های انباشته شده است. از اینگونه فرصت های نادر، هر کس می تواند استفاده های فوق العاده و بهره های فراوانی ببرد.

زمانی مغتنم برای به روزرسانی همه ی کارهای عقب افتاده ی غیر اداری. حتی می توان نگاهی به لیست فیلم هایی که دوست داشتیم و نشد که ببینیم؛ انداخته، با دست باز و بدون گزینش چند فیلمی را با فراغ بال و بدون دل مشغولی مشاهده کرد. پایی جلوی تلویزیون دراز کرده، بالشتکی زیر بازو گذاشته، سینی ای پر از تنقلات و یک لیوان چای داغ به همراه شیرینی و شکلاتی که برای نوروز تدارک دیده بودیم را در نزدیک ترین حالت به خود مستقر نموده و با شتاب فراوان اوقات فراغت را به انتهایش نزدیک کنیم.

ولی همه ی این راحتی و آسایش، بعد از سه - چهار روز یا نهایتاً یک هفته، با امر و نهی های اهل خانه و غرغر کردن های گاه و بیگاه شان از رنگ سبز بهاری به رنگ سیاه شبانگاهی متمایل می شود! «چرا الآن این کار را انجام می دهی؟ چرا فلان کار را انجام ندادی؟ چرا...؟» انگار مقصر تمام اتفاقات و قضایای اخیر تو هستی، علی الخصوص بهم خوردن مسافرت دسته جمعی که این همه برای هماهنگی آن جان کنده بودی! نتیجه همه ی این ماجراها، از دست رفتن آن سرخوشیِ روزهای ابتدایی تعطیلات و کم کم جانشینی بی حوصلگی و کلافگی می شود. از آن بدتر اینکه بیرون از خانه هم خبری نبوده و مغازه ها و پارک ها کرکره هایشان پایین می باشد! حالا تو ماندی با گردنی کج که در زیر تقصیر خوردن یک پرنده ی آویزان از سقف غار در آن سر دنیا، در حال خم شدن است!

یک هفته، ده روزی که از تعطیلات می گذرد؛ خانه نشینی اجباری واقعاً بد دردسری شده است. آن هم وقتی تلاش فراوان رسانه ها در رساندن اخبارِ امیدوار کننده و شادی بخش، با اعلام بالا رفتن آمار تعداد مبتلایان و وضعیت نابسامان این سو و آن سوی دنیا، کور سوی امید بیرون زدن از اسارت را گاه و بی گاه به نقطه ای دورتر در انتهای این دالان تاریک منتقل می کند. گویا تمدید پشت سر هم این وضعیت، خبررسان طی نمودن اوضاع به مدت نا معلومی می باشد.

شاید در فکر و ذهن با خودم می گفتم بعد از سی سال کار کردن و بر قراری حقوق بازنشستگی، خانه نشین شوم. ولی اصلاً به مخیله ام هم خطور نمی کرد به خاطر شکم چرانی عده ای در آن طرف کره زمین، من باید تاوان پس بدهم! آن هم با به خطر افتادن مهمترین و با اهمیت ترین هدیه خداوند به من!

کلاً سلامتی را نه می توانیم چیزی بنامیم، چون شی نیست و نه می توانیم کسی خطاب کنیم، چون انسان نیست. رساناترین و بهترین عبارت برایش، هدیه ای آسمانی است. هدیه ای که الآن می فهمیم بهترینِ دارائی بوده و از ترس ربوده شدنش توسط یک موجود ریز ذره بینی، جهانی خانه نشین شده و مانند بنده در کلافگی ای فرو رفته اند که دیگر نام چندمین روز هفته بودن را هم فراموش کرده اند.

روزها یکی از پس دیگری، مسلسل وار می آیند و تا می آییم به بودنشان عادت کرده و یا حتی برایشان برنامه ریزی کنیم، گویی که از نیّت مان مطلع شده و از ترس پا به فرار می گذارند و در این اندک فاصله تا بخواهیم به دنبالشان برویم از دستان مان گریخته و رفیقشان با طلوع خورشید به ما سلام کرده و حواس مان را از دوست دیروزی اش پرت می نماید.

در این میان از مهم ترین توصیه هایی که می شود؛ «تا می توانید کارهای بیرون از خانه را به صورت مجازی انجام دهید» و مردم در تکاپوی انجام دادن امورات شان به صورت مجازی می باشند، از خرید مایحتاج خانه گرفته تا کارهای بانکی، حتی برای خرید نان هم به صورت آنلاین و مجازی وجه را پرداخت می کنند.

چندی پیش اگر کسی می گفت که اکثر کارها را می توان به صورت مجازی انجام دهیم، آنچه پاسخ می گرفت نگاه های خیره ی اطرافیان بود. مثل دیوانه ای که دیگران، حتی زحمت رد کردن صحبت هایش را هم به خود نمی دهند!

ولی امروز خودمان در حال تجربه کردن چنین اموری هستیم. حتی انجام عبادت ها و برگزاری مراسم های مذهبیِ مردم دنیا هم بصورت مجازی درحال انجام است. کلیسا، کنشت و مسجد، همگی پیروانشان را برای حفظ سلامتی خود و جامعه از برگزاری تجمعات برحذر داشته اند. جایگزین آن در سراسر جهان گردهمایی های مجازی ترتیب داده شده است. و بسیاری ناباورانه با این موضوع برخورد می کنند که مگر می شود در خانه باشیم و به صورت مجازی عبادت کرده یا در مراسمی شرکت نماییم؟

چقدر شکرگزار خدای مهربان هستیم که به ما فرصت خاطره سازی و چشیدن آن نعمت های عظیم را در زنگانیمان ارزانی داشت. مگر می شود احساسات رقیق و تصاویر بی نظیر جمع های شیرین مراسم عبادی، جشن ها و دیدن دست های بلند شده رو بسوی آسمان و صدای زیبای نجوای دسته جمعی با پروردگار را فراموش کرد؟ چه دلتنگی عمیقی برای نعمت هایی که فکر از دست دادنشان، هیچ وقت به ذهنمان هم رسوخ نمی کرد!

 

اما مگر تا به حال، ما به صورت فیزیکی با خدای مان صحبت می کردیم و انگار نه انگار که تا دیروز وقتی می خواستیم عبادت کنیم و با او به خلوت راز و نیاز بنشینیم، فقط دلهای مان و توجه مان را به سویش معطوف کرده و او با تمام خدائیش می شنید و جواب مان می داد. پس حالا چه فرقی دارد با آن زمان؟

الآن در فاصله ای نزدیک تر به واقعیتِ مطلب ایستاده ایم، توان درک مان از این شیوه ی برقراری ارتباط بالاتر رفته است. ارتباطاتی از جنس غیر مادی و غیر فیزیکی. در دوره ای که عصر ارتباطات نام گرفته، بشر تازه فهمیده است که در ابتدای جاده ی ارتباط، شروع به راه رفتن کرده است.

آفریدگار ما، ارتباط غیر مادی دیگری را نیز در جهان مان قرار داده و به ما معرفی کرده است. این مهم را انسان هایی فرهیخته، سرآمد و استثنایی چندین قرن پیش با صدایی رسا به بشر متذکر گشته و در صدد راهنمایی ما برای طی این مسیر بوده اند. گفتند، بارها و بارها گفتند، ولی چه اندک بودند اهل باور و یار راه و چه سهل است بهره بردن از وجود ایشان از این طریق! چه شیرین است دست یازیدن به بهره ای بالاتر و والاتر از هر بهره ای، آنهم از سنخ راهنمایی! آنهم فقط با توجه به ایشان و به همین سادگی است برقراری ارتباط با این راهنمایان برگزیده!

خدایی که این قدرت را داشته و به انسان های برگزیده خود این امکان را عطا نموده تا از طریق این نوع ارتباط، راهنمای انسان های جستجوگرِ مسیر سعادت شوند، چند مدتی است که آخرین برگزیده خود را این چنین در دسترس بشر قرار داده است.

و حالا که من بیشتر از هر زمان دیگری، توان درک و فهم این نوع از ارتباط را پیدا کرده ام؛ چرا خودم را از پا گذاشتن در این جاده جدید ارتباط و تجربه درخواست راهنمایی از آن هدیه ی ویژه خداوندی و آن انسان برگزیده محروم کنم؟! وجودِ استثنایی امام زمان (علیه السلام) ما، که چراغ راه هدایت هر پرسشگر حیران و هر راه گم کرده ای است...

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

هوش کلامی

 

 

در اوایل قرن بیستم، روان شناسان متعددی از جمله "هوارد گاردنر"دریافتند که میان مقدار و قدرت واژگان مورد استفاده اشخاص با میزان موفقیت ایشان ارتباطی مستقیم وجود دارد. این موضوع مقدمه ای شد تا "هوش کلامی" به عنوان یکی از هوش های ده گانه ی بشر مورد شناسایی و طبقه بندی قرار بگیرد.

 به بیان ساده، هر قدر هوش کلامی شما بهتر و بیشتر باشد؛ در کار و زندگی اجتماعی و زندگی شخصی و تحصیلی موفق تر خواهید بود و با اطمینان بیشتری جلو می روید.

افراد دارای هوش کلامی دارای قدرت متقاعد کردن، الهام بخش بودن، مسحور کردن و تحت تاثیر قرار دادن هستند.

بنابراین حیرت آور نیست اگر بگوییم قدرت واژه ها یکی از مهم ترین عوامل "انقلاب علمی" در قرن بیست و یکم است.

همه ما انسان ها دوست داریم که دارای هوش کلامی بالایی باشیم و این مهارت را بیش از پیش به دست بیاوریم. یکی از راه های کسب این مهارت آن است که به سخنان افراد دارای هوش کلامی بالا رجوع کنیم، مطالب آنها را بخوانیم یا گوش کنیم و از ایشان الهام بگیریم.

در حقیقت داشتن قدرت سخن گفتن و افزایش این توانایی به صورت "قدرت بیان" و تبدیل شدن آن به "هوش کلامی" محبتی الهی و از الطاف پروردگار مهربانی است که ما را آفریده و از زمان کودکی به عنوان بهترین دوره زبان آموزی و پرورش هوش کلامی این موهبت را در وجود ما قرار داده است. شایسته است خداوند مهربان را بر این محبت ویژه، ستایش نموده و سپاسگزاری نمائیم.

 

همان خدای مهربانی که این لطف را به ما ارزانی داشته، به انسانهایی برگزیده ماموریت داده تا هدایت بشر را بر عهده گیرند و به صورت بسیار ویژه و خارق العاده ای آنها را از این موهبت "هوش کلامی" بهره مند گردانیده است.

چه خوب است تا به این  هدایتگران الهی رجوع کنیم و ضمن بهره مند شدن از هدایت شان، هوش کلامی خود را هم افزایش دهیم.

امام حسین علیه السلام یکی از برجستگانی است که چراغ هدایت و کشتی نجات انسان ها نامیده شده است.

آن بزرگوار در روز عرفه، در صحرای عرفات مکه، به صورت بدیهه گویی سخن آغاز می کند و شروع به ستایش و قدردانی و شمارش الطاف الهی می کند. به زیبایی تمام پروردگار را در جهات گوناگون می ستاید.

درخواستهای خودش را با خالق مطرح می کند. این شیوه و راه درخواست از خالق را به بندگان می آموزد. امام حسین علیه السلام با قدرت کلمات فوق العاده خود همه را به حیرت می آورد. با این کلمات انسان در برابر عظمت خالق سر تعظیم فرود می آورد:

خدای من! چگونه نا امید باشم در حالی که امید منی!

خدای من! چه کم دارد آنکه تو را دارد و چه دارد آنکه تو را ندارد!

خدایا! چقدر به من نزدیکی و من از تو دورم.

خدایا! برای دل شکستگی‌ام جبران کننده‌ای جز تو نمی بینم.

خدایا! بی نیازی ام را در خودم قرار ده و یقین را در دلم و اخلاص را در عملم.

خدایا! با تدبیر خودت مرا از تدبیر خودم بی نیاز گردان.

خدایا! عذرم بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما.

ای منتهای آرزوی امیدواران!

ای دستت به مهر گشوده!

چگونه صبر کنم بر فراق تو!

تو پناهگاه منى، آن هنگامی که راه ها با همه وسعت شان درمانده‏ ام کنند،

و زمین با همه پهناورى‏اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم...

 

کلمات هرکدام از پیشوایان از خاندان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، روح انسان را درخشش می دهد. در شرایطی که جهان گرفتار بیماری هولناک کرونا شده است، جا دارد به گنجینه های درخشان دعاهای آن بزرگواران مراجعه نموده، خدا را آن گونه که ایشان ستوده اند، بستائیم و از هوش کلامی آن فرهیختگان خدایی بهره گیریم. ان شاء الله.

 

 

 

 

 

به نام آفریدگار یکتا

امنیت

 

 

ناامنی، مصیبتی عظیم است و امنیت، نعمتی بزرگ. به جا و صحیح گفته اند که ((قدر و اهمیت دو نعمت، ناشناخته است: سلامت و امنیت))

قدر امنیت را کسی می داند که در محیط ترس، آشوب، نزاع، کشتار و... قرار گرفته باشد. شرایط دردناک کسانی را تصور کنید که در تهدید یک حمله هوایی، بمباران، زلزله ای ناگهانی، عملیات تروریستی و... قرار گرفته اند و قدرت مقابله با آن را ندارند.

اکنون که همه ما در شرایط ناامنی ناشی از ویروس کرونا قرار گرفته ایم، متوجه میشویم که چه میزان دشوار است با تهدیدی که سلامتیمان را نشانه گرفته، مقابله کنیم. همه دنیا هم اکنون دست به دست هم داده اند تا این ویروس کوچک را از بین ببرند تا حداقل بتوانند به آرامش نسبی قبل بازگردند.

و حال به طور اعجاب آوری یک ویروس میکروسکوپی توانسته است چشم انسان را به روی دو نعمت همیشگی و مهم او یعنی سلامت و امنیت باز کند. الطافی که پیش از این انسان با غرق شدن در روزمرگی خویش، اهمیتشان را از یاد برده بود.

شاید کمتر کسی قبل از این ویروس، به امکانات بیشماری که روزمره و به صورت طبیعی به ما ارزانی می شد و از آنها غافل بودیم، توجه داشت. اکنون به جایی رسیده ایم که معاشرت با دوستان، دورهمی های خانوادگی، رفتن به سر کار و دانشگاه و مدرسه، لذت بردن از آغوش گرم خانواده و... برای انسان ها آرزویی دست نایافتنی شده استو تا حدی که برایمان پذیرفتن این واقعیت که انجام این امور تا چندی پیش جزیی از برنامه روزانه مان بود، سخت است!

حال با خودتان فکر کنید که این شرایط هم تمام شود و ما به زندگی روزه مرمان برگردیم؛

آیا باز هم شرایطی این چنینی پیش نخواهد آمد که امنیت و سلامتی ما را تهدید کند؟

آیا همه مردم سراسر جهان پس از این ویروس به امنیتی آرامش بخش و فراگیر می رسند و یا باز هم عوامل مختلف بسیاری وجود خواهد داشت که امنیت و سلامتی شان را تهدید کند؟

در جهانی که زندگی میکنیم، با گذشت زمان انسان ها بیش از پیش به دنبال منافع شخصی خود هستند و ستمدیدگان ناتوان تر و ظالمان تواناتر میشوند. در این بین عده ای نیز با شعار دلسوزی برای انسان ها به دنبال کسب مقام، قدرت، پول و شهرت هستند. به راستی چه کسی می تواند بدون هیچ چشم داشتی، دلسوز جهانیان باشد و برایشان امنیت، رفاه و آرامش بدون آسیب رساندن به عده ای دیگر را به ارمغان بیاورد؟

پروردگار مهربان ما، سالیانی است که جهان را به آمدن منجی بشر وعده داده و گفته است که در دولت او، امنیتی فراگیر، همه­ی ترس و هراس ها را به آرامش و امنیت تبدیل می کند.

حضرت مهدی علیه السلام در مدت کوتاهی پس از ظهور، از طریق اجرای عدالت، امنیت را در سرتاسر جهان حاکمیت خواهد بخشید. ایشان همه عوامل نامنی را میزدایند و یک جامعه کاملاً آسوده و امن و همراه با فضایل اخلاقی ایجاد می نماید. این امنیت از طرفی فراگیر است و از طرف دیگر همه انواع آن؛ یعنی امنیت جانی، امنیت شغلی، امنیت اقتصادی و امنیت اجتماعی را در برمیگرد.

همه این آرامش ها، ثمره وجودی آن امام مهربانی است که با وعده الهی، نمونه بهشت برین را در همین دنیا خواهد ساخت. بهشتی که نمونه اش در این وسعت و ابعاد، در هیچ برهه ای از تاریخ دیده نشده و هیچ قلمی آنرا مکتوب نکرده است.

بیایید همه یکصدا شده با دعا برای ظهور حضرتش، تعجیل در برپایی آن جامعه امن را از خداوند خواستار شویم.

 

 

 

 

 

به نام آفریدگار زیبایی ها

آرامش ناب

 

 

آیا تا به حال شده با خودتان فکر کنید که داشتن یا نداشتن یک امکان، چه میزان می تواند در زندگی ما تاثیر داشته باشد؟

بگذارید چند مثال بزنم: کسی را فرض کنید که پا ندارد و در آرزوی راه رفتن است. چند متر آن طرف تر کسی وجود دارد که پا دارد ولی ماشین ندارد و در آرزوی رانندگی به سر می برد. در همین شهر کسی وجود دارد که تاکسی ران است و رویای داشتن ماشین مدل بالایی را در سر می پروراند. حال اگر کمی با خود فکر کنید می بینید ممکن است کسی که آرزوی داشتن امکانات بیشتری را دارد، از داشته های بیشمار خود غافل است.

داشتم با خودم فکر میکردم چه امکاناتی دارم که میتواند بیشترین فرق ممکن را با بقیه که این امکانات را ندارند ایجاد کند و زندگی من خیلی به آن وابسته است.

به چشم فکر کردم. بله چشم. چشمی که از اول صبح که از خواب بیدار میشویم از آن استفاده میکنیم تا آخر شب که میخواهیم بخوابیم و مدام زیبایی ها و چیزهای گوناگون را با آن میبینیم و از آن لذت میبریم. خودم را با کسی که از این داشته بی بهره است، مقایسه کردم. دیدم چقدر زندگی بدون چشم سخت است.

از این که در این جهان امکانات و هدایائی برای من آماده شده است، از همه کسانی که در دادن این امکانات به من موثر بوده اند، سپاسگزارم.

بیشتر که با خودم فکر کردم دیدم اگر چشم داشته باشم ولی از شنوایی بهره مند نباشم چه؟ انسان ها معمولا به دنبال بیان کردن نیازهای خودشان از ساده ترین راه موجود هستند. به این دلیل نیاز دارند که حرف بزنند و شنیده بشوند. وقتی چشم داشته باشیم ولی نتوانیم بشنویم تا ارتباط برقرار کنیم، خیلی دردناک میشود. وقتی این امکان را نداشته باشیم، از زیباترین لحظه ها هم محروم میشویم. مثل صدای گریه نوزاد موقع تولد، صدای آواز پرنده ها، صدای آب موقع ریخته شدن از آبشار. صدای لطیف پدر و مادر و همسر و.... واقعا چقدر سخت است زندگی بدون شنوایی.

 با خودم بیشتر فکر کردم، به لامسه رسیدم. لمس انسان، امنیت، حفاظت، آرامش؛ وقتی خوشحالیم ما را به هم پیوند میدهد و موقع ترس به ما آرامش میدهد. لمس کردن را از طرف کسی که دوستش داریم، نیاز داریم؛ همانقدر که برای تنفس به هوا نیاز داریم. کسی که از امنیت لمس کردن بی بهره است، واقعا چه زندگی سرد و بی روحی دارد!

همینطور داشتم با خودم فکر میکردم که چه نعمتی بیشترین فرق را ایجاد میکند تا به امنیت رسیدم! بله امنیت؛ امنیتی از جنس آرامش، امنیتی که باعث میشود علاوه بر ایجاد نشدن دغدغه فکری و ترس، از نعمت هایی که داریم استفاده کنیم و لذتشان را ببریم. چه فایده وقتی بهترین خانه و خودرو و ثروت را داشته باشیم ولی آرامش خانوادگی نداشته باشیم، زندگیمان آرامش نداشته و مدام در حال تنش باشیم.

اگر امن ترین کشور جهان از نظر امنیت داخلی باشیم ولی نتوانیم خواسته های اولیه فرزندمان تامین کنیم و مدام برای آن دغدغه فکری داشته باشیم؛ امنیت روحی نداریم، آرامش نداریم، زندگی نداریم.

هم اکنون که بیماری کرونا در کشورهای مختلف همگانی شده، بیشتر از قبل متوجه ارزش اهمیت می شویم. وقتی حتی برای بیرون رفتن از خانه هم امنیت نداریم و از این میترسیم که خدای ناکرده کرونا بگیریم و به خانواده مان سرایت بکند.

امنیت به آینده هم تعلق دارد. وقتی که نمیدانیم وضعیت زندگی در آینده چگونه است؟ چطور باید زندگی کرد و آیا در آن زمان آرامش داریم یا نه؟

در زمینه های مختلف، داشتن امنیت موضوعیت دارد ولی آن امنیت محض که میتواند به ما در سراسر زندگی چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ عاطفی و جسمی و...کمک کند و آرامش پیدا کنیم چه امنیتی میتواند باشد؟

داشتن پدر یکی از آن امنیت هاست که پشتمان گرم است به وجود او. از زمانی که بچه هستیم تا وقتی که خودمان خانواده تشکیل میدهیم. حتی بعد از آن باز هم وجود او به ما آرامش می دهد. کسی که وقتی در دوران کودکی با ما راه می آید، با غرور جلوی دوستانمان راه میرویم یا حرف میزنیم. زیرا میدانیم چقدر پدر هوای ما را دارد. وقتی بزرگتر می شویم و مدرسه می رویم خیالمان راحت است. حتی پشتمان گرم است که کسی نمیتواند مزاحم فضای گرم خانواده مان شود. آرامش داریم که نیازهایمان را برایمان فراهم میکند و مانند کوه پشتمان است.

حالا فرض کنید این پدر کسی باشد که بتوانید تا آخر عمر از او کمک بگیرید. در همه مسایل زندگی چه اقتصادی، چه خانوادگی و...؛ وقتی که بخواهید، حاضرشود و به او پناه ببرید. درد دلتان را برایش بازگو کنید و خواسته هایتان را برای او بیان نمایید. هنگامی که مشکلی برایتان پیش آمد، مطمئن باشید که اگر فقط با یک کلام به او مراجعه کنید، گره از کارتان باز میکند. در آن هنگام چقدر خیالتان راحت می بود؟ قطعا چنین پدری نمیتواند عادی باشد....

در هر برهه ای از زمان، خدا افرادی را از جنس آرامش ناب قرار داده است که وقتی ناامید و خسته میشویم به آن ها رجوع کنیم. آنان راهنمایانی از جنس آرامشند که وقتی به آن ها میرسیم، دلمان سکینه خاطر پیدا میکند. آن پدر مهربان و دلسوز که گره از کارمان باز میکند، در زمان ما وجود نازنین و مقدس امام زمان علیه السلام هستند. برای کسب آرامش و امنیت مطلق شایسته است به ایشان رجوع کنیم تا آرام شویم. معنی زیبای زندگی را بفهمیم و خیالمان از همه بابت راحت شود...

این پدر مهربان در همین دوران پیش از ظهور به خوبی می توانند آرامش ناب را برای ما فراهم کنند والبته زمانی هم که ظاهر می شوند، ریشه هر نا امنی را در سطح جهانی برمیکنند و آرامش را در همه جای دنیا فراگیر میکنند.

چقدر فرق است میان کسی که راه نجات و آرامش کامل یعنی امام زمان علیه السلام را می شناسد و در هر زمان به ایشان رجوع می کند با کسی که با آن نماینده الاهی بیگانه است؟! خدایا از تو تشکر می کنیم به خاطر این بزرگترین لطفی که به نموده ای و ما را با آن آرامش ناب آشنا کردای ولی کمتر به آن توجه داشتیم...

 

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

درخت آلبالو

 

 

حدود هفده سال پیش بود که یک روز شاگرد مغازه‌ی پدرم زنگ خانه‌ی ما را به صدا درآورد. در را باز کردم و طبق معمول رفتم به حیاط تا ببینم مرتضی چه کاری دارد. مرتضی با یک نهال کوچک جلوی در ایستاده بود. چند روزی بود که منتظر این مهمان بودیم. مادرم از نَنِه‌ی مرتضی خواهش کرده بود تا از باغشان یک نهال آلبالو برای ما جدا کند.

سال‌ها گذشته و امروز آن نهال، یک درخت تنومند شده است. ساعات زیادی از نوجوانی‌ام زیر این درخت بازی کردم. پایش گل کاشتم. دورش را برای آبیاری خالی کردم و... اما امسال برای اولین بار به صورت ویژه ای به این درخت توجه کردم و حیرت‌زده شدم! یک معجزه‌ی شگفت انگیز تکرار شونده!

روزهای سرد زمستان بود. تقریباً هر شب دقایقی زیر درخت آلبالو می‌ایستادم. گاهی سرم را بالا می‌کردم و نگاهم را تا نوک بلندترین شاخه‌ی خشکیده‌ی درخت می‌کشیدم. گاهی روی تنه‌ی یخ‌زده‌ی درخت دست می‌کشیدم و با هم خاطرات کودکیمان را مرور می‌کردیم. گاهی پوسته‌‌های معلق‌شده‌ی درخت را می‌کندم. گاهی با کنجکاوی تمام شاخه‌های ریزش را جدا می‌کردم و می‌شکافتم. شاخه‌ی خشکِ کوچک را مدام می‌شکاندم و ریز و ریزتر می‌کردم. چیزی را می‌پوییدم. دنبال یک نشانه بودم، هرچند مختصر. نشانی از حیات!

هر شب تکه چوب‌های خرد شده‌ی روی دستم را با انگشت این سو و آن سو می‌کردم و باز هم مثل شب‌های قبل هیچ خبری نبود. از خود می‌پرسیدم آیا این درخت، باز هم سبز خواهد شد؟! آیا همه‌ی زمستان‌های قبل هم تا این حد خشک و یخ زده می شد؟! با خود می‌گفتم لابد امسال دیگر خشک شده و بعید است بتواند دوباره جان بگیرد. به این فکر می‌کردم که چه شد امسال درخت نابود شده؟ آب کم بوده؟ سرما زیاد شده؟ یا ... این ستونِ چوبیِ تیغ‌دار که روبروی من ایستاده، بعید است دوباره درخت شود! امسال اگر زور بزند شاید بتواند چند شاخه را کمی سبز کند و بس! به هفده سال بهار این درخت شک کردم، شاید تا حالا آنقدر زمستان به خوردم نرفته بود!

حالا آخرِ زمستان است؛ صدای بهار شنیده می‌شود. یکی از همین روزها دیدم نوک یکی از شاخه‌ها چیزی سبز رنگ سوسو می‌زند. هر روز به دقت درخت را نگاه کردم. شاخه‌ها یکی پس از دیگری به سرعت داشت سبزی بروز می‌داد! دیری نگذشت که درخت، سبز که هیچ، سفید سفید شد. پر شد از شکوفه‌! به سختی می شد از لابلای شکوفه‌ها شاخه‌ها را دید. زیباییِ خیره‌کننده‌ای داشت. هر کس که وارد حیاط خانه‌ی ما می‌شد، پیش از آنکه به ما و درون منزل ما متوجه شود. ناخودآگاه سرش کمی بالا می‌‌رفت و چشمش به درخت می‌افتاد. چشم‌ها بی‌اختیار دهان را به تحسین این همه زیبایی وا می‌داشتند.

 

حیف که فقط بعضی از ما در حیاط خانه‌مان یک درخت آلبالو داریم، ولی نه، بی‌شک درون همه‌ی ما یک درخت آلبالو روییده است! روح انسان‌ها هم چون درخت، گاهی سرما به خوردش می‌رود و خشکیده می‌شود. این سرما اگر طولانی شود، ریشه‌های درخت انسان را می‌سوزاند. ای کاش انسان‌ها برای روح خود نیز بهاری داشتند.

پروردگار مهربان، انسان برجسته ای را در هر زمان، برای دور کردن زمستان از وجود انسان انتخاب نموده است. اگر مردم به آن فرهیخته‌ی الهی مراجعه نموده و از او راهنمائی بخواهند، شکوفا می‌شوند و عطر خود را همه جا می‌افشانند.

امامِ هرزمان، بهار آفرینِ خزانِ  وجود انسان‌هاست.

آن عزیز خدا، بهار موجودات است؛ بهار جایی برای سرما نمی‌گذارد!

یاد امام زمان (عج) جوانه‌های انسانیت را شکوفا می‌کند. تنی که در حال خشک شدن بود، حالا با آبیاریِ این باغبان زنده می شود و رشد و نمو می‌کند. بهره برداری از راهنمایی های ایشان، اخلاق و آداب ناب انسانی را شکوفا می‌کند. همه از دیدن آن شکوفه‌ها لذت می‌برند و دوست دارند هر چه بیشتر به آنها نگاه کنند.

عقل روشنگر ما، در کنار هدایت های امام زمان (عج) ما را به سوی رشد وکمال در تمامی جهات زندگی رهنمون می کند. چنین انسانی همیشه شادابی و حیات را در خود مشاهده می نماید. دیگران هم از پرتو نور افشانی او بهره های فراوان می برند.

درخت آلبالو که خوب می‌گیرد و خوب می‌شکفد، کم‌کم از اطرافش صدای خوبان هم به گوش می‌رسد! زنبورهای عسل دورش جمع می‌شوند. هر چه شکوفه بیشتر، زنبورها هم بیشتر! بهار که می‌شود دور درخت آلبالو به ندرت مگس و خرمگس می‌بینی؛ اما تا چشم کار می‌کند، زنبورهایی را می بینی که دورش می‌گردند.

درخت آلبالو اخلاق عجیب دیگری هم دارد! وقتی که خوب گرفت و در خاک ریشه دواند. کم‌کم تمامی باغچه پر می‌شود از نهال‌های آلبالو! اطراف این درخت، هرجا که خاک را کنار می زنی، ریشه‌ی آلبالو را می بینی! تا چندین متر دورتر، نهال‌های کوچک آلبالو از خاک برمی‌آیند و جوانه می‌زنند. کم کم همه‌ جای باغچه پر می‌شود از نهال آلبالو!

وقتی خُلق و ادب مهدوی بر جان آدمی نشست، درخت درونش از خودش شروع می‌کند و کم‌کم در محیط اطرافش، خانواده‌ و جامعه، ریشه می‌دواند و همه را زنده و سرسبز می‌کند.

 

بهار رسیده، حال درخت آلبالویمان چطور است؟

 

 

 

خواندن 411 دفعه آخرین ویرایش در چهارشنبه, 03 ارديبهشت 1399 15:09