ورود

ورود به سایت

نام کاربری *
رمز عبور *
به خاطر سپردن من
دوشنبه, 25 فروردين 1399 16:38

مهربان ترین پناه؛ ( 54 تا 60)

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

 

مهربان ترین پناه؛

 



تذکراتی عقلی-معرفتی؛ برای توجه، مراجعه و هدایت خواهی از او که مهربان ترین پناه ماست...

نمونه مدخل هایی ساده و کاربردی برای طرح گفتگو با اطرافیان، خویشاوندان، شاگردان و...،

با هدف تاثیرگذاری بر ایشان جهت تقویت روحیه انس با پروردگار مهربان،

پیوند با آخرین نماینده او و دعای بر سلامت و فرج آن بزرگوار.

 

 

منبع:

https://t.me/mehrabantarinpanah

 

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

کرونا را شکست می دهیم

 

 

یادش به خیر!

به خاطرم می آید در دوران دانشگاه، روزی یکی از اساتید، کلمه ی "پیچیده" را اینگونه تعریف کرد: «هر چیزی که به آن احاطه ی علمی نداریم را "پیچیده" نام گذاری کرده ایم تا نادانی مان را پنهان کنیم!» از زمانی که این تعریف دقیق را از آن استاد برجسته طول دوران تحصیلم شنیدم؛ به تعداد دفعات کاربرد کلمه "پیچیده" توسط خودم یا دیگران، یاد گفته ایشان افتاده و در ذهنم مهر تأییدی بر این تعریف طلایی زده ام.

 

روزهای متمادی است که یک هشتگ به جهت روحیه بخشی بین کاربران فضای مجازی رد و بدل می شود. حتی کار از فضای مجازی هم فراتر رفته و عده ای با صفحه ی کاغذی که روی آن نوشته اند:

#کرونا_را_شکست_می_دهیم

سعی کرده اند تا در این پویش شرکت کرده، تصاویرشان را با دیگران به اشتراک گذاشته و حجم بالایی لایک و تایید برای خودشان به ارمغان بیاورند. چهره های مصمم، اراده های فولادین و انگیزه های بالا در قاب تصاویر افرادی که خود را طرفدار این پویش اجتماعی می دانند؛ به وفور به چشم می خورد.

اما دقیقاً قرار است چه چیزی شکست داده شود؟ یک موجود ریز ذرّه بینی؟ و مهم تر آنکه این اتفاق قرار است چگونه رخ بدهد؟

چه چیزی در مورد این ویروس با قطعیت مشخص شده است؟! چه کسی می داند که از کجا و چگونه آمده؟! چه کسی می تواند با اطمینان بگوید چطور انتقال می یابد؟ یک روز گفته می شود فاصله ی ایمن با فرد بیمار، یک و نیم متر است؛ زیرا ویروس سنگینی است و امکان انتقال بیشتر از 1.5 متر در هوا را ندارد. روز دیگر می گویند تا هشت متر احتمال حرکت در هوا را دارد. مدتی بعد، از توانمندی برای انتقال همراه با رطوبت هوا سخن به میان آمده و روز بعد این فرضیه رد می شود. چه افرادی این بیماری را می گیرند؟ ابتدا می گفتند کودکان دچار این ویروس نمی شوند. بعد گفته شد که «خفیف می گیرند»  و امروز تعداد زیادی از کودکان در اقصی نقاط جهان بر اثر ابتلا به این بیماری تلف شده اند! و چه دردناک است غم از دست دادن عزیزان! پیر و جوان و کودک ندارد؛ قلب انسان به درد آمده و به آسانی التیام نمی گیرد!

چند روز قبل یک کارشناس، در برنامه ی زنده ی تلویزیونی تحلیل جالبی ارائه کرد که دارای جمله ی تأمل برانگیزی در میان انبوه اعداد و ارقام و توصیه ها و تحذیرها بود. او گفت: «عملکرد، اثرگذاری و واکنش های این ویروس خیلی پیچیده است!» شاید بتوان گفت منصفانه ترین عبارتی بود که در مورد این ویروس شنیده بودم! موجودی که نسبت به آن نادان بوده و با کلمه­ی "پیچیده"، این ندانستن را پنهان می کنیم!

اگر قرار بر شکست دادن است، باید بدانیم مشخصاً چه چیزی را؟ از چه راهی؟ و با چه ابزاری؟ می خواهیم شکست بدهیم. در اینگونه موارد، باید ادبیات مان را اصلاح کنیم. «شکست می دهیم» را به «می خواهیم شکست بدهیم» تغییر داده و بعد از آن به «می خواهیم؛ ولی نمی دانیم چگونه شکست بدهیم» تبدیلش کنیم.

 

معمولاً زمانی که از همه جا ناامید می شویم، تازه یاد آفریننده مهربانمان می افتیم؛ ولی بعد از دنیایی خسارت و ندامت!

قلبم قرص و محکم است؛ خدایی که در این سرزمین حیرت و سرگشتگی، بدون راهنما رهایمان نکرده؛ برایمان آقایی را قرارداده است تا در گمگشتگی ها راهنمایمان باشد. راهنمایی که راه مقابله و درمان هر ویروسی را می داند. کافی است به او مراجعه کنیم و از او بخواهیم! این که از چه راهی و چگونه راهنمایی مان می کند را نمی دانم؛ ولی با تمام وجود یافته ام و قلبم گواهی می دهد که آن دانای مهربان، سؤال هیچ حیرانی را بی پاسخ نمی گذارد!

شاید لازم باشد تا این بار با دقت بیشتری بنویسیم:

با_راهنمایی_نماینده_خدا_کرونا_را_شکست_می_دهیم

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

انتخاب

 

همه ی ما در زندگی، تجربه انتخاب کردن را داشته ایم. از انتخاب های بسیارساده تا انتخاب های خیلی مهم و اساسی که در زندگی اثرگذار هستند. بعضی از انتخاب ها تاثیر حیاتی در زندگی و آینده ی ما ندارند. مانند انتخاب رنگ کفش یا مدل کت و اگر در اینگونه موارد دچار اشتباه شویم، در زندگی ما چندان تاثیرگذار نخواهند بود. اهمیت انتخاب درست، جایی خود را نشان می دهدکه تاثیر مستقیم و بلند مدت بر زندگی ما داشته باشد: مثل انتخاب شغل، همسر و...

یکی از حساس ترین و پردغدغه ترین دوران زندگی افراد، زمانی است که می خواهند برای انتخاب همسر تصمیم گیری کنند. افرادی که ازدواج کرده اند، به خوبی به خاطر دارند که در این برهه زمانی، بخش قابل توجهی از فکر و ذهن، مشغول و درگیر این موضوع و حواشی آن بوده است. در این دوران، اهمیت مشورت و دریافت راهنمایی از کسانی که تجربیات خوبی در این زمینه داشتند، بسیار مهم و راه گشا بوده و آرامش بی نظیری را برای قلب و روح پر تلاطم انسان به ارمغان می آورد.

حیرت و سردرگمی در هنگام تصمیم گیری برای انتخاب های مهم و حساس، مشکلات فراوانی را برای انسان ایجاد می نماید و ضرورت دارد پیوسته به دنبال افراد متخصصی باشیم که برای ما راه را از چاه بنمایانند.

آفریدگار مهربان، علاوه بر عقل هدایتگر و روشنی بخش، هدیه ارزشمند دیگری نیز به ما انسان ها لطف فرموده و به واسطه این محبت ویژه، کمک های فراوانی را برای ما در تمام زمان ها، تدارک کرده است. او در طول تاریخ، همواره افرادی را برای راهنمایی آدمیان برگزیده و دانش و مِهر و دُرستی را در وجودشان نهادینه کرده و به ایشان ماموریت داده تا بر سر دوراهی های تصمیم گیری و دغدغه انگیز، دست ما را بگیرند؛ درست ترین انتخاب را به ما نشان دهند و راهنمای ما به سوی مسیر صحیح باشند.

راهنما و هدایت گر امروز ما کسی است که می توانیم در همه ی مسائل زندگی، -از کوچکترین تصمیم ها تا بزرگترین انتخاب ها- از هدایت و راهنمائی هایش بهره مند گردیم. او نماینده برگزیده خدا در این عصر، امام زمان ماست.

کافی است قبل از شروع هر کاری خود را در پناه لطف و محبت خداوند قرار داده، امورمان را با نام مهربانی پروردگار آغاز کنیم و از همان ابتدای هر تصمیم و کار، به آن آقای پُر مهر توجه کرده، از ایشان درخواست کمک و یاری نماییم. او خود، بهتر می داند کجا و چگونه ما را راهنمایی نماید تا بتوانیم درست ترین مسیر را تشخیص داده، انتخاب کنیم.

ای صاحب زمان، به حضورت دل جوان شود!

عدل و امید و عشق، خبر روز جهان شود!

 

 

 

 

 

به نام پروردگار و با یاد مهربانی های بی شمار او

 

نمایشگاه خوشنویسی

 

 

کارت دعوتی از یک استاد خوشنویسی برای شرکت در مراسم افتتاحیّه ی نمایشگاه خطِّ او به دستم رسید. همراه با خانواده به این مراسم رفتیم. پس از دیدار با جناب استاد و عرض ارادت و اظهار شادمانی از حضور در این مراسم، به بازدید از آثار باشکوه خط استاد مشغول شدیم.

مقابل هر تابلو، مبهوت می ایستادیم و هر چه نگاه می کردیم، سیر نمی شدیم. هر کدام از بازدیدکنندگان با گویش خاصّ خود این آثار را می ستود و سپس با شادمانی و شعف نزد خالق این آثار زیبا و ارزنده می رفت و ضمن تقدیر از استاد، به خاطر توفیق حضور در این نمایشگاه، ابراز خرسندی می کرد.

آنچه بیش از هر چیز دیگر در چهره ی بازدیدکنندگان نمایان می شد، احساس عجز و ناتوانی از خلق چنین آثاری بود. همین حسّ عجز؛ موجب اظهار بُهت، حیرت و ستایش می شد.

با خود گفتم: چرا ما ناتوان از خلق این آثار فاخر هستیم؟! به راستی چرا اگر چند نفر از ما با هم جمع شوند و تمام دقّت و تمرکز و توان خود را روی هم بگذارند، بازهم نمی توانند یکی از این آثار را بیافرینند؟! آن استاد خطّاط چه کار کرده که این تابلوهای شگفت انگیز را به راحتی می نویسد؟! علاوه بر تمرین زیاد، چه چیز دیگری عامل موفّقیّتش بوده است؟

 

اساتید این هنر زیبا، دو عامل را لازمه خطّاط شدن می دانند: یکی تمرین نظری و دیگری تمرین عملی.

منظور از تمرین یا به تعبیر اهل فنّ خوشنویسی، مشق عملی برای عموم افراد مشخّص است؛ امّا تمرین یا مشق نظری چیست؟

مشق نظری، خوب دیدن آثار خوشنویسی دیگران است.

خوب دیدن یعنی چه؟

عموم مردم، آثار هنری را چه در نمایشگاه خط و چه در مکان های دیگر می بینند، لذّت می برند و گذر می کنند. امّا یک خطّاط یا فردی که هنرآموز این رشته است، همین آثار را با نگاه دیگری می بیند. خوب دیدن یعنی دیدن تمام ریزه کاری های یک کلمه! هر حرکت قلم را با هر شیب و هر زاویه ای می بیند و درک می کند. ردّ پای قلم را در هر نقطه از یک حرف می بیند و حس می کند. مثلاً فقط در یک حرف "ی"، او با نگاهش می یابد که کجای حرف را با کلّ قلم و کجا را با سه دانگ قلم، کجا را با شیب کم و کجا را با شیب تند نوشته است. چرخش های قلم در هر نقطه را متوجه می شود. ریزترین حرکت ها را در اتّصالات، فاصله ها، رعایت نسبت ها و... می بیند و هر کدام از این ریزه کاری ها را تحسین می کند.

مجموعه ی همه ی این نکته های باریک تر از مو ست که منجر به خلق یک اثر هنری فاخر و خیره کننده می گردد و این مهم را آن هنرجوی بیننده ی اثر درک می کند. چون خوب دیده است و پس از آن مشق نظری دقیق، سعی می کند آنچه را که درک کرده، در مشق عملی اش به کار برد.

مثال ما در مواجهه با نمایشگاهِ زیبایی های طبیعت و عجایب زندگی خودمان، مثال بازدیدکنندگان عادی نمایشگاه خط است. می بینیم و لذّت می بریم و نهایتاً اگر کمی فرهیختگی به خرج دهیم، آن زیبایی را می ستاییم.

امّا خوب دیدن آثار، معنی دیگری هم می تواند داشته باشد؛ یک محبّت خداوند را می توان مثل هنرجوی دقیق خوشنویسی، مشق نظری کرد. هر قدر که می توانیم، به زوایا و نکات بیشتری از آن دقت کنیم. اگر به ریزه کاری های هریک از محبّت ها و نعمت های خدا خوب نگاه کنیم، اندکی بهتر قدرش را خواهیم دانست و جور دیگری آفریننده اش را ستایش خواهیم کرد.

خوب بنگریم و ببینیم در یک "بیدار شدن از خواب شبانگاهی" چه لطف هایی نهفته است که اگر بخواهیم به شماره درآوریم، ساعت ها باید برایش وقت صرف کنیم! از آن اولین لحظه ای که متوجه می شویم بیدار شده ایم و هوش و حواسمان مجدداً فعال شده است. همان لحظه آغازین که صداهای ریز اطراف را آرام آرام با گوش های خود می شنویم و می توانیم با اختیار خودمان، تک تک ماهیچه های کمر و گردن و دست و پا و... را تکان بدهیم و گرم و نرم بودن رخت خواب و بالش زیر سر را حس کنیم. آن زمانی که پلک های چشمانمان را اندکی باز می کنیم تا روشنایی های اطراف و تصاویر سقف و دیوار و ... کم کم در ذهن ما رنگ بگیرد و متوجه شویم که یک روز دیگر فرصت پیدا کرده ایم تا در این دنیا حضور داشته باشیم و مهربانی های خدا را بچشیم و...

وقتی مشابه دقّت در زوایای مختلف حرکت قلم در نوشتن یک حرف "ی"، به لطف های خدا نظر کردیم؛ در گستره ی محبّت های او به خودمان مبهوت می شویم و به عجز خود در ستایش و تشکر از او پی می بریم.

این جاست که این خوب دیدن را می توانیم در مشق عملی دیگر زوایای زندگی هم به کار بریم و به افکار و اعمال خود رنگ خدایی بزنیم.

 

پس خوب ببینیم!

مقابل هر تابلوی زیبای زندگی اندکی تأمّل کنیم و تلاش نماییم تا به ریزه کاری هایش دقت بیشتری داشته باشیم.

آنها را ببینیم. آفریننده شان را ستایش کنیم و از محبّت های او تشکّر نماییم.

 

 

 

 

 

به نام آفریدگار هستی

 

حمایت

 

 

زندگی کلکسیونی از روزهاست که هر روز اتفاقاتی را در دل خود دارد.

گاهی خوشی کاممان را شیرین و گاهی غم و افسوس گرمی زندگانی را به سردی بدل میسازند.

چه شیرین است در بر خویش یار و مونسی داشته باشی که چون لبخند بر لبت باشد، از خوش حالی بال در بیاورد و در ناراحتی تنهایت نگذاشته، پیوسته در غمت شریک شود.

حمایت کلمه ای وصف ناشدنی است که در مو به مو و لحظه به لحظه زندگی کاربرد دارد و اگر کسی حامی داشته باشد، رنگی از شادکامی و موفقیت به زندگی اش پاشیده است. گویی کلمه تنهایی و سرخوردگی هیچ گاه اختراع نگشته اند.

خدایي كه مهربان ترين مهربانان است؛ براي بندگانش يك حامي هدايتگر از جنس انسان اما بسيار برجسته، برگزيده تا بتواند با گرماي وجودش، سردی روزگار را از گرد وجود بندگان برهاند و نور حمایتش، موفقیت را برای آنان به ارمغان آورد.

دیگر؛ اینگونه تلخی فقر، گل لبخند را بر لبان هیچ کس نخواهد خشکاند. زیرا همگان در زندگی موفق عمل کرده؛ با حمایتش راه موفقیت را در زندگانی خویش یافته اند.

کافیست که به او بگوییم: ای فرستاده الهی؛ ای امام زمان و ای نور تابان! اینک در ظلمت های روزگار راه را بر من نشان بده و مرا نیکوتر از پدر و مهربان تر از مادر، راهنمایی کن!

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

راهنما

 

 

دنبال کردن ستارگان، پیوسته گمراهی راه را برای انسان واپسین زدوده است.

اعتماد به قطب نما در میان درختان جنگل، دل سپردن به فانوس دریایی در میان امواج خروشان و در این روزگاران، تکیه کردن بر جی پی اس، گمراهی در مسیریابی را به هیچ بدل کرده اند.

بسی مهتر از راه های زمینی، راه خوش بخت زندگی کردن است که از قدیم تا کنون، همواره دغدغه انسان ها بوده است.

باید راهی باشد، برایِ زندگی را خوش بخت زندگی کردن،

نه فقط زندگی را گُذَراندَن...

باید راهی باشد،

برایِ صبح ها با اُمید چشم گُشودَن،

برایِ شب ها با آرامشِ خیال خوابیدن...

اینطور که نمی شود!

نمی شود که زندگی را فقط گذراند!

نمی شود که تمام شدنِ فصلی و رسیدنِ فصلی جدید را فقط خُنَکایِ ناگهانیِ هوا یادَت بیاورد!

و یک آن چَشم باز کنی و خود را میانِ خزانِ زردِ زندگی بیابی...

آن راه همواره وجود داشته است!

 

خدایی که ستارگان را روشن بخشِ شب و خِرَد را وسیله ای برای ساختن ابزارهای مسیریاب قرار داده، قطعا چاره ای اندیشیده تا همگان به خوش بختی رهنمون شده، کامروا گردند...

خداوند مهربان، از سر مهر و محبت، راه بلدی را در هر زمان برگزيده که به جنبه های مختلف وجودی انسان برای رسیدن به خوشبختی آشنا باشد.

آن راه بلد فرستاده ایست آسمانی؛ که فقط با پیروی از او -همچون دنبال کردن ستارگان- به مقصد نهایی خواهیم رسید.

در این عصر، آن راه بلد امام زمان است. اگر همگان به وی اعتماد سازند و هدایت بخواهند؛ خوش بخت خواهند شد.

 

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

آیا بهتر از او کسی سراغ دارید؟

 

 

ثبت اولین تصاویر از سیاهچاله های فضایی، فرود اولین فضاپیمای چینی بر نیمه پنهان ماه، ساخت داروی جدید درمان افسردگی حاد، احیای سلول‌های مغز خوک پس از مرگ و... این‌ها مهمترین اخبار علمی جهان در سال گذشته میلادی بودند؛ البته پیش از خبر شیوع ویروس کرونا در چین.

ما انسان ها توانستیم فضا را در نوردیم. در علوم و فناوری های مختلف، دستاوردهای شگفت آور متعددی پیدا کردیم؛ اما چه کسی فکرش را می‌کرد که این انسانِ قوی و سلطه‌گر، این‌گونه مستأصل شود؟! یک ویروس در ابعاد نانو، بلای جانش شود و آدمیزاد از ترس آن به قرنطینه پناه ببرد! ویروسی که انگار تفاوتی میان سیاستمداران بزرگ و مردم عادی قائل نیست! دکتر تحصیل‌کرده و چوپان بی‌سواد برایش یکسان است! حتی میان آدم های پولدار و فقیر هم فرقی نمی گذارد! همه برایش یکسان هستند. موجودی که چند ساعت یا چند روز بیشتر عمر نمی‌کند، اما می تواند سال‌ها عمر انسان ها را کوتاه ‌کند!

با چشمان خود دیدیم که افراد سالم، ناگهان بیمار شدند. برخی بهبود پیدا کردند و متاسفانه شاهد بودیم که برخی از آشنایانمان بواسطه این بیماری از دنیا رفتند... دیدیم که چه راحت بالا و پایین ‌شدیم! دیگر برای ما رفتن پشه به بینی آن پادشاه و یا گیرکردن آب‌دهان در گلوی آن فرد؛ عجیب و غیر قابل باور نیست! ما از این خردترها را به چشم دیده‌ایم. کوچکی و عاریه بودن خودمان را دیده‌ایم.

در میان شلوغی اخبار بد از سراسر جهان، از میان چشم‌ها‌ی نگران مردم جهان، خدایا من با دیده‌ای نگران رو به سوی تو دارم. گرفتار و ناامید شده‌ام که به تو امید بستم. اگر دیر کرده‌ام به خودم ضرر رسیده است و تو ای پروردگارم نخواه که یک زیانکار بیش از این خسران ببیند!

خدوندا! من راه نجاتم را از تو می‌خواهم و دیگران را وسیله‌ی روزی رسانی تو به خودم می‌دانم. نجات را از تو می‌خواهم! نجات از بیماری‌ها و بلایا، نجات از تنها شدن و پوچ زندگی کردن، نجات از تباه شدن عمرم ...

خدای من! تو سرپرست من هستی، هرگاه به مشکل برخوردم، تو را خواندم و وقتی گرفتاریم رفع شد انگار نه ‌انگار که این من بودم که در وقت سختی بی‌قراری می‌کردم...

خداوندا من که سرمایه‌ی ماندگاری جز تو ندارم. ذره ذره‌ی وجودم نشان از تو دارد و تو را فریاد می‌زند: حتی همین حالا که درحال نوشتن هستم. حتی همین حالا که شما در حال خواندن این متن هستید...

صبر کنید، بگذارید کمی آرام‌تر جلو برویم. چه خوب است اگر با هم پیش برویم. از اینجا به بعد را کمی آرام‌تر بخوان! بگذار با هم حسش کنیم.

به صدای نفس کشیدنت گوش کن: هَه ............. هو ....

شمرده نفس بکش. بگذار مغزت فرصت شنیدن داشته باشد...

هَه ............. هو ....

هَه ............. هو ....

هَه ............. هو ....

چند لحظه چشمهایت را روی هم بگذار. شک ندارم که با هم یک چیز را می‌شنویم...

به قفسه‌ی سینه‌ و شِکَمت نگاه کن. چه بی‌ اجازه بالا و پایین می‌روند و چقدر خوب که خودشان کار بلد هستند!

دستت را روی قلبت بگذار ... تپش حیات را حس می‌کنی مثل من؟

چند سال است که برایت کار می‌کند؟ تو برای سالم ماندن آن چه کار ارزنده‌ای انجام داده‌ای؟!

من و تو این کلمات را روی کاغذ یا صفحه موبایل و مانیتور در می‌نوردیم. در این سفر دیدبان چشم چقدر همراه است ... همان دیده‌بان که درون غاری مخفی و محفوظ مانده. به اشاره‌ای کوتاه چپ و راست، بالا و پایین می‌کند و همه چیز را می‌یابد...

ببخشید، گرم نوشتن شدم و فراموش کردم آب‌دهانم را قورت بدهم! مهم نیست! خفه نمی‌شوم. هنوز فرصت دارم! یک فشار به انتهای حلقم وارد می‌کنم، راه حلقم باز می‌شود و آب دهانم با سرعت به پایین کشیده می‌شود. هنوز فرصت بودن دارم!

تو هم مثل من حس می‌کنی این جهان پیچیده‌ی درونت را؟ حس می‌کنی آن نهرهای روان خون را که شعبه‌شعبه شده و به همه جای بدن حتی سر انگشتانت سرک می‌کشند. هیچ‌گاه از جریان نمی‌ایستند و هیچ‌گاه خشک نمی شوند!

آیا تو هم مثل من می یابی او را؟! آن کسی را که در حال گرداندن من و توست؟! خداوندی که درون ما نیست ولی بر ما احاطه دارد! قلب‌هایمان را زیر و رو می‌کند و حال ما را می‌گرداند. زنده می‌کند و زنده را نگاه می‌دارد. خداوندی که به او متکی و وابسته هستیم! فقر و کوچکی خودم را وجدان می‌کنم. سر تا پا نیاز هستم و او سراسر بی‌نیاز!

حالا دانسته‌های قدیم و لقلقه ها‌یی که فقط بر زبانم جاری بودند، بر جان من نشسته و من بار دیگر با تمام وجود می‌یابم آنچه را که در گوشه‌ی ذهن من جا خشک کرده بود!

خدای مهربانم، من از تو متشکرم به خاطر همه‌ی لطف ‌هایی که به من کرده‌ای و سعی می کنم قدرش را بدانم. می‌خواهم فقط برای رضای تو کار کنم. می خواهم شکر گزارت باشم و جویای باب رحمتت هستم.

مهربانا! می‌دانم که هر چیزی در و بابی دارد. باب رحمت تو چیست؟ دستِ بدهکارِ نیازمندِ آبرودار را گرفتن؟ یتیم‌نوازی کردن؟ از جیب یا جان مایه گذاشتن؟ دعا یا نماز خواندن؟ ....... این‌ها که تمام نمی‌شوند و هرچه بیشتر فکر کنم، بیشتر و بیشتر سردرگمم می‌کنند. مگر می‌شود که تو خدای خیرخواه باشی و بابِ رحمت و آغوش مهربانیت را به ما نشناسانی؟ آن درِ خیر و رحمتی که همه‌ی فضل و کرمت از آن عبور می‌کند!

به یاد دارم وقتی در کلاس درس، معلم یا استاد می‌گفت از اینجای کتاب تا آن بخش را "خودتان بخوانید و یاد بگیرید"، ما به هم نگاه می‌کردیم و زیر لب می‌خندیدیم. آخر مگر می‌شود معلم نداشت! مگر می‌شود کسی را برای راهنمایی و هدایت ما قرار نداده باشی و ما را به خودمان و یا فرد حیرانی شبیه خودمان سپرده باشی؟!

دنبال یک معلم هستم که بتوانم با او درد و دل کنم. از او بخواهم و او جواب صحیح را بداند! به دامان او چنگ بزنم و رهایش نکنم. او کلام من را بشنود و امینم باشد. کسی را سراغ دارید؟

من کسی را یافته‌ام که همه‌ی این خوبی ها در او جمع شده است!

عزیز خداوند است و خدا دوست دارد هر آنکه محبت آن عزیز را در دل داشته باشد!

کسی که سال‌هاست راهنمای گمشدگان در ظلمات و تاریکی‌هاست!

دستگیر آنهایی است که دستشان تهی است!

آبروی کسی هست که آبرویی ندارد!

آن آخرین ذخیره‌ی خداوند، آقا و صاحبِ زمان ما که هرگاه کسی هدایت را از او جویا شود، بدون شک مسیرش را گم نمی‌کند و عمرش تباه نمی‌شود!

آیا بهتر از او کسی سراغ دارید؟

 

 

 

 

 

به نام مهرباني پروردگار؛

آن كس كه لطف و محبتش فراگير است و ما برخوردار از بخشايش او بوده و هستیم.

 

روزهای خوش

 

 

این روزهایمان که شاهد خلوتی خیابان ها، کم رونق شدن بازارها و شلوغی بیمارستان ها هستیم، می تواند نشانه باشد.

بستگی به زاویه نگاهمان دارد!

وقتی به نوروز امسال نگاه کرده و آن را با سال های قبل مقایسه می کنیم و تفاوت ها را می بینیم، می توانیم زاویه نگاه دیگری داشته باشیم. برای این کار لازم است تا از کلیشه ها فاصله بگیریم و خارج از چارچوب های همیشگی، نوع دیگری فکر کنیم.

آنچه داشته ایم، بیشتر خودش را به ما نشان می دهد و اکنون تمام سعی و تلاش پرسنل زحمتکش بیمارستان ها و مراکز درمانی و مدافعان سلامت و دیگر انسانهای خیرخواه این است که اوضاع را به شرایط آسایش آن روزگار برگردانید.

 ما تجربه ای از فضایی بهتر از آنچه داشته ایم را نداریم و نهایت خواسته مان بازگشت به وضع پیشین است. اما این شرایط می تواند سبب شود تا کمی خارج از چارچوبهای کلیشه ای فکر کنیم و در طلب وضعی بهتر از گذشته هم برآییم.

این روزهایمان می تواند نشانه باشد. بستگی به نوع نگاهمان دارد و آنکه چه خوب می‎شد ما شرایطی را برای خودمان ایجاد می کردیم که دیگر با چنین بحران وسیعی رو به رو نشویم. اما مگر می شود؟

"پروردگار مهربان به ما بشارت داده که اگر بخواهید می توانم شما را از این شرایط خارج کنم و بهتر از این سرنوشت را هم برای شما رقم بزنم.

برای شما کسی را قرار داده ام که چون به او رجوع کنید از هدایتش بهره مند می شوید. با مراجعه به او در زندگی، مسیر درست را به دست می آورید.

با هدایت و کمک خواهی از او می توانید از گمراهی ها و وسوسه های شیطان دور شوید و قدم در راه خوشبختی بردارید و راه را ازچاه باز شناسید و رضایت مرا به دست آورید. کافی است تا با او صحبت کنید و مشکلاتتان را مطرح کنید تا با قدرتی که من به او دادم، شما را هدایت وراهنمائی کند. بدانید که او همچون پدری مهربان دست شما را می گیرد و راه از چاه می نمایاند."

 

سخنی با کادر سلامت، بهداشت و درمان:

در این روزها و اتفاقات اخیر، شما کادر درمانی خوش درخشیدید! همگان زحمات شبانه روزی شما را می بینند که چه پرتلاش به فکر نجات جان انسانها هستید و با از خود گذشتگی‌تان مورد توجه خداوند متعال و حضرت صاحب الزمان علیه السلام قرار گرفته اید.

شما اکنون فرصت ویژه ای را در دست دارید!

آنچه خوبی و خیر حقیقی است را از خدای مهربان درخواست کنید تا از سوی پروردگار عالم بهترینها برایتان و برای همه مردم جهان تقدیر شود!

از پدر مهربان و هدایتگر همه ما، امام عصر علیه السلام، بهترین ها را برای خود و دیگران درخواست کنید!

از آن پدر مهربان بخواهید تا چراغ هدایتی برای بشریت روشن کنند و انسان ها را راه بنمایانند.

 

خواندن 340 دفعه