در معرفی پشت جلد این کتاب چنین آمده است:
عرفان حلقه، شیطان پرستی، قانون جذب، اشو، پائلو کوئلیو، وله، وین دایر، دالایی لاما، یوگا و عرفان سرخ پوستی ده جریان فعال در ایران است که شناخت و کاوش در آنها میتواند راه را از بیراه برای اهل معنا بازشناساند. ظهور معنویتهای نوپدید در ایران چندی است مورد توجه جوانان این مرز و بوم قرار گرفته و از همینرو ضرورت شناخت و مطالعه آنها روزافزون گشته است.
نویسنده در این کتاب نه بر اساس نقد درون دینی؛ بلکه بر اساس روش عقلی و منطقی، آموزههای این مکاتب را معرفی کرده و چالشهای پیشروی آنها را با بیانی شیوا، همه فهم و به دور از پیچیدگی و طرح مسائل دشوار فهم، بررسی کرده است.
وی در مقدمه اهداف و ضرورت نگارش این کتاب را این گونه شرح میدهد:
در ابتدای این نوشتار، یادآوری نکتهای در باب عرفانهای نوظهور ضروری است و آن اینکه، برخی گمان میکنند که پرداختن به نقد عرفانهای بدلی و معنویتهای جدید لازم نیست؛ چرا که باعث ترویج آنها میشود؛ یادآور میشویم که خطر این نگرش مقدس مأبانه کمتر از تبلیغ معنویتهای بدلی نیست.
بیشک مأموریت اصلی متولیان تربیت دینی در دراز مدت، عرضه معنویت اسلامی، آن هم به روش مناسب و متناسب با نیاز و شرایط مخاطب است. این اقدام نه راهکار؛ که یک استراتژی در حوزه فرهنگ عمومی است.
در کنار این سیاست اساسی، در کوتاه مدت نمیتوان و نباید در مقابل هجمههای سنگین معنویتهای جدید سر به زیر برف برد و فضای عمومی جامعه را به حال خود رها کرد.
به نظر میرسد حتی باید افرادی را که تفسیرهای جدید را نمیشاسند، با کلیات این تأویلها و یافتهها آشنا کرد و خطر قرائتهای جدید را گوشزد نمود؛ چرا که مخاطبان این گروهها اگر ذهنیت پیشین در مورد آسیبزایی و غیردینی بودن این اندیشهها داشته باشند، عموما با تردید و ابهام با این افکار مواجه میشوند و از آنجا که احتمال غیردینی بودن این گروهها برایشان تقویت میشود؛ حس مقاومت درونی در آنها شکل میگیرد و با نگاه نقادانه به مصافشان میروند.
مشاهدات نشان میدهد بیشتر آسیبدیدهها کسانی بودهاند که احتمال انحراف در مورد این گروهها نمیدادند و با ذهن خالی با این جریانها روبهور شده و دربست تعالیم جدید را پذیرفته و به حال دلدادگی رسیدهاند؛ بلکه به عکس، تجربه نشان داده افرادی که ذهنیت قبلی در مورد غیر دینی بودن این عرفانها داشتهاند؛ در ارتباط با آنها به حالت دلدادگی نرسیده و آسیب جدی ندیدهاند.
چنین نیازی برای افراد متدین شدیدتر است؛ چرا که دل بستگان به معارف اسلامی، آنگاه که احتمال انحراف دادهاند، در هیچ جریانی هضم نشدهاند و برای این گروه کافی است که «احتمال اصیل نبودن» یک اندیشه مطرح شود؛ اگر این احتمال با اطلاعرسانی قبلی تقویت شود؛ مصونیت دو چندان دارد.
امروز شاهد افزایش آمار افرادی هستیم که دچار استرس، اختلال روانی و روانپریشیاند. همچنین از نگاه روانشناسی، وجود «بحران» در بعد روح و روان نشانه هایی دارد و فقط به بعضی از این عوارض، بحران گفته شده است. از اینرو، مؤلف زیر عنوان «در بستر رویش یا علت پیدایش معنویتهای نوظهور» چنین آورده است:
همین رنجشهای درونی و ناملایمات روانی بوده که یکی از علل پیدایش معنویتهای جدید است و این عامل نه بستر و زمینه؛ بلکه علت پیدایش بسیاری از جنبشهای معنویتهای جدید است. جالب اینکه امروزه شمار بسیاری از کسانی که حامل یک پیام معنوی و صاحب مسلکی عرفانیاند، افرادی هستند که دورهای از بحران را پشت سر گذاشتهاند و به مدد دستهای از عوامل توانستهاند «برون رفت از بحران» را تجربه کنند.
تجربه موفق ایشان در فرار از بحران و یا احیانا فرونشاندن و مهار آن، باعث شده «عوامل برون رفت» را به جای معنویت و گاهی با نام عرفان، مطرح و تبلیغ کنند.
بررسیهای میدانی در غرب حاکی از آن است که فشارهای شکننده زندگی ماشینی، تشدید بیماری روانی، انزوا و بیاعتمادی از یک سو و دسترسی نداشتن به معنویت ناب و عرفان حقیقت از دیگر سو؛ در شکلگیری معنویتهای نوپدید سهم جدی داشته است.
نشر معارف، کتاب «کاوشی در معنویتها نوظهور؛ بررسی ده جریان فعال در ایران» را با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه در ۵۱۲ صفحه به قیمت ۱۱۸۰۰ تومان منتشر کرده است.
در این باره توجه به چند نکته ضروری است:
۱. برخی افراد که در دام معنویت های جدید افتاده اند، تصور می کنند مفاهیم مطرح شده در عرفان های نوظهور با معنویت اسلامی سازگار است و حتی برخی دیگر، این مفاهیم را همان آموزه های اسلامی می انگارند. بنابراین، برای این گروه باید اثبات شود که جنبش های معنوی جدید، مبانی مخصوص به خود دارند و با معنویت اسلامی و مبانی دینی ناسازگارند. این کار نیاز به بیان شاخص های معنویت سکولار و مقاسیه آن با تعلیمات دینی دارد و در این راه، معرفی مبانی دینی به تنهایی کفایت نمی کند.
۲. برای آن دسته از آسیب دیده های این جریان ها که هم اکنون بدان تعلق خاطر پیدا کرده اند، باید ناکارآمدی عرفان های نوظهور اثبات شود، نه کارآمدی معنویت اسلامی. از این رو، لازم است مبانی عرفان های نوین و تعلیمات آنها بر ترازوی نقد بنشیند و اشکالات آن مطرح شود تا این گروه با آسیب این مکاتب آشنا شوند و به تدریج این وابستگی کمرنگ شده و در نهایت برطرف شود.
۳. امروزه موج سهمگین عرفان های کاذب چنان در حال گسترش است که هیچ گروه، طیف یا منطقه جغرافیایی خاصی از این خطر در امان نیست. در چند سال گذشته بیش از هفت میلیون جلد کتاب از چند جریان محدود به صورت رسمی به زبان فارسی چاپ شده است. بعضی از کتاب ها نیز قبل از چاپ به زبان اصلی، به زبان فارسی ترجمه می شود. بسیاری از آموزه ها و تعلیمات این گروه ها در قالب فیلم و کارتون از شبکه های تلویزیونی ایران پخش می شود و گاهی بدون ذکر نام، مضمون و محتوا با زبان هنر به ذهن و قلب مخاطب منتقل می شود. این تعداد غیر از گسترش این نحله ها در قالب نمادها، فضای مجازی و محافل غیررسمی این گروه هاست. اگر به میزان شیوع عرفان های کاذب توجه شود، شکی نمی ماند که نمی توان به عرضه داشته ها بسنده کرد؛ بلکه کسانی را که آسیب دیده اند، باید علاج کرد و در مورد کسانی که در معرض ابتلا قرار دارند، اقدام به پیشگیری کرد.
لازمه هر دو کار پرداختن به آموزه های این مکاتب است. بنابراین، لازم است به صورت مستقیم به مقابله با این جنبش ها پرداخت، نه اینکه دورادور به معرفی خود بسنده کنیم. هر جا آسیب هست، نمی توان از پیشگیری و روشنگری غفلت کرد. نگاهی به روش قرآن کریم در برخورد با افکار و اندیشه های باطل، وظیفه متولیان حوزه فرهنگ را روشن می سازد. مقابله قرآن مکاتب و آیین های باطل، همراه با طرح آن اندیشه ها و پرداختن تفصیلی به آنها و در قدم بعد، اثبات بطلان آنهاست. جملاتی که در قرآن به نقل از دهریون و ملحدین، مشرکین، کفار و اهل کتاب در قالب کلمه «قالوا» بیان شده، مبین این معناست.
البته روشن است برای گروه هایی که در معرض ابتلاء نیستند، طرح های عرفان های نوظهور و بیان خطر آنها کاری لغو است. در این میان، برای خواص و گروه های تاثیرگذار (همچون معلمان، مربیان، مدیران، مسئولان حوزه فرهنگ عمومی، به خصوص نیروهای فعال فرهنگی) اگرچه خود مصون باشند، آشنایی با آموزه ها و آسیب های عرفان های جدید، ضروری است. این کار برای خواص، اطلاع رسانی و روشنگری و برای گروه های مرتبط با خواص، ایمن سازی و پیشگیری خواهد بود.
۴. ارایه معنویت اسلامی به صورت سنتی پاسخگو نیست. محتوا و درون مایه غنی تعلیمات دینی، سرمایه بزرگ معنوی ماست؛ ولی عرضه این معنویت بدون بازتولید مناسب و توجه به نقص ها و آسیب های معنویت های بدلی، در حقیقت به حراج گذاشتن این سرمایه است. در نتیجه لازم است کسانی که قصد ترویج معنویت دینی را دارند، ضمن پرداختن به نقص ها و خلاهای عرفان های نوپدید و شناخت آسیب هایی که وارد می کنند، این کار را به انجام رسانند.
۵. در میان جنبش معنوی جدید، پاره ای خود را برآمده از اسلام و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) معرفی کرده و با نشان عرفان اسلامی، خود را به جامعه معرفی می کنند. ممکن است گفته شود دست کم برای مخاطبان این دسته از عرفان ها، پرداختن به آموزه های دینی کفایت می کند و نام بردن از این گروه ها و اشاره به عقایدشان لازم نیست.
با کمی تامل در آموزه های این گروه ها-همچون عرفان حلقه و رام الله، معلوم می شود این جنبش ها دسته ای از ادله دینی را دستاویز قرار داده و تفسیرهای جدیدی عرضه کرده اند که به ظاهر با قرائت علمای دینی در ستیز نیست و مخاطب آنها هیچ گاه احساس نمی کند که از باورهای دینی خود فاصله گرفته است. تجربه نشان داده که نمی توان با مخاطبان این فرقه ها بدون بازگویی و بازخوانی تفسیرهای رایج در این جریان ها و مقایسه و تطبیق آنها با متون اسلامی رو به رو شد. مخاطبان این گروه ها خود را آسیب دیده نمی دانند؛ پس آنچه از طرف علمای دینی به نام معنویت اسلامی به آنها عرضه می شود، از نظر ایشان بازخوانی یافته های جدید است و با تعالیم جدید ضدیت ندارد.
به نظر می رسد حتی باید افرادی را که تفسیرهای جدید را نمی شناسند، با کلیات این تاویل ها و یافته ها آشنا کرد و خطر قرائت های جدید را گوشزد نمود؛ چراکه مخاطبان این گروه ها اگر ذهنیت پیشین در مورد آسیب زایی و غیردینی بودن این اندیشه ها را داشته باشند، عموما با تردید و ابهام و این افکار مواجه می شوند و از آنجا که احتمال غیردینی بودن این گروه ها برایشان تقویت می شود، حس مقاومت درونی در آنها شکل می گیرد و با نگاه نقادانه به مصافشان می روند.
مشاهدات نشان می دهد بیشتر آسیب دیده ها کسانی بوده اند که احتمال انحراف در مورد این گروه ها نمی دادند و با ذهن خالی با این جریان ها رو به رو شده و دربست تعالیم جدید را پذیرفته و به حال دلدادگی رسیده اند؛ بلکه به عکس، تجربه نشان داده افرادی که ذهنیت قبلی در مورد غیردینی بودن این عرفان ها داشته اند، در ارتباط با آنها اغلب به حالت دلدادگی نرسیده و آسیب جدی ندیده اند. چنین نیازی برای افرد متدین شدیدتر است؛ چراکه دلبستگان به معارف اسلامی، انگاه که احتمال انحراف داده اند، در هیچ جریانی هضم نشده اند. برای این گروه کافی است «احتمال اصیل نبودن» یک اندیشه مطرح شود؛ اگر این احتمال با اطلاع رسانی قبلی تقویت شود، مصونیت دوچندان می شود.