قدسی نبودن اناجیل اربعه
هیچ کدام از اناجیل ربطی به تعالیم حضرت مسیح علیه السلام و وحی الهی ندارد. رسالههای پولس قبل از اناجیل اجزای عهد جدید را تشکیل میدهد و آموزههای اعتقادی اناجیل چهارگانه از رسالههای پولس و افکار او تأثیر پذیرفته است و هیچ ربطی به وحی الهی ندارد.
سیزده نامۀ منسوب به پولس که در آنها تردید ،تضاد و ابهام گویی های بسیار وجود دارد[1] اولین و قدیمیترین نوشتههای عهد جدید را تشکیل میدهد.[2] از نظر برخی مسیحیان همۀ رسالههای منسوب به پولس به نوعی مورد شک قرار گرفته و تعدادی از آنها غیر اصیل خوانده شدهاند[3] قدیمی ترین روایت دربارۀ فداشدن عیسی در راه گناهان بشر و مدفون شدن او و برخاستنش از قبر در روز سوم و دوباره ظاهرشدنش بر حواریان و دیگران و صعود او به آسمان در سال 52م. از سوی پولس نقل شده است. وی معتقد بوده که صعود عیسی با پیکر روحانی بوده است.[4] بنابراین نخستین نوشته هائی که به جریان افتادند و خیلی پیش از اناجیل برتری و مزیت یافتند رسالههی پولس بوده اند و تا پیش از سال 140م. هیچ شهادتی که شناسائی کلکسیونی از نوشتههای انجیلی را تصدیق کند، وجود نداشت.[5]
از آنچه بیان گردید این نتیجه به دست میآید که اولا هیچ یکی از نویسندگان اناجیل تعلیمات و آموزههای اناجیل را مستقیما از حضرت عیسی علیه السلام نگرفته است، بلکه از نوشتههای دیگران که آنان هم حواری و از شاگردان مسیح علیه السلام نبوده، نسخه برداری کردهاند و نیز در برخی موارد مطالبی را که به صورت شفاهی از غیر حواریان تلقی نمودهاند، در اناجیل شان ضبط کردهاند؛ بنابراین هیچ کدام از اناجیل ربطی به تعالیم حضرت مسیح علیه السلام و وحی الهی ندارد. ثانیا رسالههای پولس قبل از اناجیل اجزای عهد جدید را تشکیل میدهد و آموزههای اعتقادی اناجیل چهارگانه از رسالههای پولس و افکار او تأثیر پذیرفته است و هیچ ربطی به وحی الهی ندارد. دلیل قاطع تر بر اینکه هیچ انجیلی به صورت الهام از سوی خدا نوشته نشده سخنان لوقا نویسنده یکی از انجیلهای رسمی است که در اول انجیل خود این گونه بیان میکند: «از آن جهت که بسیاری دست خود را دراز کردند به سوی تألیف حکایت آن اموری که نزد ما به تمام رسید، چنانچه آنانی که از ابتداء نظارگان و خادمان کلام بودند به ما رسانیدند، من نیز مصلحت چنان دیدم که همه را من البدایه به تدقیق در پی رفته، به ترتیب به تو بنویسم ای«تیوفلس» عزیز تا صحت آن کلامی را که در آن تعلیم یافتهای در یابی».[6]
حالا سوال ما از مسیحاین این است که:
آیا بنابراین این مطالبی که از سخنان خود مسیحیان به دست میآید چه دلیلی بر قدسی بودن اناجیل موجود و چه التزام عقلی بر پیروی از آنها وجود دارد؟
با توجه به سخنان لوقا که دلالت بر این دارد که هیچ انجیلی به صورت الهامی نوشته نشده است و هیچ محدودیتی برای نوشتن انجیل وجود نداشته و هر کسی که میتوانسته به میل خود انجیل مینوشته است افزون بر گواه بر این است که که در آن اناجیل مطالب صحیح و غیر صحیح وجود داشته که لوقا خواسته است انجیل خود را جهت تشخیص تعالیم صحیح از غیر صحیح برای دوستش «تیوفلس» بنویسد، پس چه اعتبار دینی و علمی برای اناجیل باقی ماند؟
از میان اناجیل متعددی که در صدر مسیحیت نوشته شده بود با چه معیاری چهار انجیل (متی، مقس، لوقا و یوحنا) از سوی مسیحیان معتبر شناخته شده اند؟
پی نوشت:
[1]. اکادمی علوم اتحاد شوروی، مبانی مسیحیت، ترجمه از فرانسه به فارسی: اسدالله مبشری، ص152.
[2]. توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه: حسین توفیقی، ص54؛ رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه: عبدالرحيم گواهي، ص347؛ ریچارد بوش و دیگران، جهان مذهبی، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، ص705.
[3]. کارل کائوتسکی، بنیادهای مسیحیت، ترجمه: عباس میلانی، ص40.
[4]. جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت، ص609.
[5] . موریس بوکای، مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: ذبیح الله دبیر، ص109-110.
[6]. انجیل لوقا، 1: 1-4.
منبع : الشیعه