بررسی انتقادی نظریه علامه طباطبایی در باره حسن و قبح عقلی
مقدمه:
با واژههای خوب و بد همه آشناییم و آن دو را با عنایت به جنبههای توصیفی و ارزشی به کار میبریم،اما وقتی آنها را بر کارهای اختیاری انسان اطلاق میکنیم،در بیشتر مـوارد جـنبهء ارزشی اخلاقی را در نظر میگیریم.در این معنا واژههای شایست و ناشایست در فارسی گویایی و اختصاص بیشتری دارند.در این مقاله خوب و بد اسم مصدر آن،خوبی و بدی،به همین معنا به کار برده مـیشود و بـه منظور رعایت اصطلاح گذشتگان،از متفکران اسلامی،از واژههای حسن و قبح و صورتهای اسم مصدری این کلمات،یعنی حسن و قبح نیز به تناسب،استفاده میشود.
در علم اخلاق و در زندگی روزمره،وقتی این واژهـها را بـر کـارهای اختیاری انسان حمل میکنیم،بـیشتر بـه نـتایج آن کارها توجه داریم،ولی در فلسفهء اخلاق وقتی از اینگونه کلمات استفاده میکنیم،به مبانی و مصادر این صفات نظر داریم؛برای مثال میخواهیم بـفهمیم:
بـا چـه ملاکی و براساس چه معیاری،عملی به حسن و قـبح مـتصف میشود،مرجعی که حکم به خوبی یا بدی کار صادرمیکند،کدام است و در قالب یک پرسش فلسفی خالص، میخواهیم بـدانیم خـوبی و بـدی اخلاقی چهگونه وجودی دارند؟آیا مثل دو صفت واقعی در فعل حضور دارند،چـنانکه امتداد در جسم حضور دارد،یا آنکه به اصطلاح،اعتباراتی هستند که ذهن ما،براساس دلایل موجه؛یعنی با مـنشأ حـقیقی،آنـها را در فعل مینگرد،بیآنکه وجود عینی داشته باشند؟
پاسخ علامه طباطبایی به ایـن پرسـشها و بررسی و نقد آن در ادامهء این مقاله خواهد آمد.
واژههای کلیدی:
خوبی، بدی، حسن، قبح، شایستگی، ناشایستگی، اعتبار، خیال، واقعیت، ادراک حـقیقی، ادراک اعـتباری، اطلاق، نسبیت، ضرورت.
متن کامل مقاله را ازپیوست دریافت فرمایید.