ورود

ورود به سایت

نام کاربری *
رمز عبور *
به خاطر سپردن من
سه شنبه, 16 مهر 1398 16:03

بحران سرگشتگی و حیرت

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر
وبه یاد امام مهدی عج پناهگاه استوار پناه جویان

**********sargashtegy

سرگشتگی


**********
چون بی خبرم ازآن که تقدیرم چیست * اندیشه ی شام و فکر شبگیرم چیست
مغزم همه درآتش اندیشه بسوخـت * اندیشه مرابکشت، تدبیرم چیست
**************
ازپای درآمدم زسرگردانی *  واز دست شدم زغایت حیرانی
ازملک دوکَون سوزنی بود مرا * دردریائی فکندم از نادانی
**************
چندان که نگاه می کنم حیرانی است * سرگشتگی وبی سرو بی سامانی است
دربادیه ای که دانشش نادانی است * گردون رابین که جمله سرگردانی است

 


یکی از بحران های عمیق وخطرناکی که جامعه ی بشری امروزرا تهدید می کند، بحران سرگشتگی وحیرت است.
ازآن زمان که بشر رسالت خودرا درآبادانی زمین دریافت، به دنبال ساختن جهان موعود وایده آلی است که بتواند اورا به کمال وسعادت مطلوب برساند وآرامش وآسایش وامنیّت رابرای اوبه ارمغان بیاورد.
وبرای دستیابی به این آرزو وآرمان مطلوب، ازتمام توان واستعداد های عقلی وعلمی وتکنولوژی واقتصادی وسیاسی ونظامی، وحتّی روحی وروانی انسان ها بهره برده است.
وبه دنبال هر ندائی که داعیه ی نجات انسان راداشته وبه امید وعده های عدالت طلبانه وامنیّت بخش هرمکتب وایده ی لایق و یا نالایقی، راه افتاده، امّا هرچه زمان پیش آمده، بیشتر گرفتار باطلاق های خطرناک ظلم وستم وبی عدالتی وجهالت و ترور و وحشت و... شده است. وجزافقی تاریک و وحشتناک نمی بیند، وسراز وادی حیرت ومکتب های نیهیلیستی وپوچ انگاری درآورده است. وچه مناسب، یکی از نام هائی راکه درروایات اسلامی برعصر غیبت نهاده اند عصر حیرت وسرگردانی است.!!!


امّــا چــرا؟
برای انسان ها درطول تاریخ چند سؤال اساسی مطرح بوده که هنوزنتوانسته اند به پاسخ همه آن ها برسند. پرسش های اساسی و عمیق انسانی این ها است:
ما به عنوان موجودات برتر و برگزیده، ازکجا آمده ایم؟ درکجا و درچه وضعیّتی هستیم؟ شتابان به کجا می رویم؟ چگونه باید باشیم؟ وچه کارکنیم که این گونه باشیم؟ واصولاً برای چه به اینجا آمده ایم؟ (هدف از آفرینش ماچه بوده است؟)، آیا این زندگی شایسته ی موجودی باکرامت به نام انسان هست؟ وهدایتگر ما به سوی هدف غائی خلقت کیست؟
بشربرای پیداکردن پاسخ به این سؤالات درطول تاریخ پرفرازونشیب خود فراوان تلاش کرده است، چون اگر نتواند برای آن جواب منطقی وقانع کننده ای بیابد سرگردان در وادی حیرت، وسرگشته در ظلمات وتاریکی های پوچی و عبث وبیهودگی خواهد شد.
به این منظور به هرآئین و مکتبی روی آورده. و به هر فلسفه و دانشی پناه آورده، و دل به هرندای به ظاهر امید بخش و دلگرم کننده داده، و تحت لوای رهبری هرمدّعی نجات بخش سینه زده و...


امّا:
هرچه زمان گذشته وآدمیان هر اندازه دیوارهای زمان ومکان را فروریخته اند وآرزوی زندگی دردهکده ی جهانی را دست یافتنی تر دیده اند، گونه ای از احساس تنهائی وحیرت را باخود دارند، وداروئی برای آن نمی یابند. به گفته ی پل تیلیخ (1886- 1965):
«پیشرفت فنّاوری هرچند فاصله های زمانی ومکانی رابرداشته، امّا بیگانگی دل ها ازیکدیگر به گونه ی شگفت انگیزی افزایش یافته است. این احساس تنهائی که یکی ازعوامل پیدایش افسردگی است شکل های گوناگونی می یابد، ودرفراگیرترین حالت درقالب این آگاهی جلوه گر می شود که دیگران هر اندازه نیروی خودرا به کار گیرند به دلیل نارسائی درعلم وقدرت از گشودن گره بسیاری از مشکلات من ناتوانند» (آرامش روانی ومذهب 193)
قرن ها است انسان ها برای یافتن پاسخ صحیح به آن پرسش ها به دنبال عدالت واجرای آنند، مکاتب مختلف عدالت خواه واصلاح گر به آن ها وعده ی عدل وداد گری داده اند. امّا می بینند که چه بسیار ستم پیشگانی که دراین دنیا تاوان جنایت های خودرا نمی پردازند و روزگاررا به رفاه وخوشی می گذرانند، ودرنتیجه براندوه ستم دیدگان می افزایند. افزون براین چه بسیار مجازات های دنیوی با میزان جرم و جنایت تناسب ندارد و عدالت واقعی را برقرار نمی سازد. کسی که باجنگ افروزی ها مملکت و ملّت های مظلومی را به آتش کشیده، وانبوه بی شماری را معلول و ناتوان ساخته است چگونه می تواند مجازاتی درخور جنایات خویش دریافت کند؟ ویاکسی که بزرگترین خدمت هارا به جامعه ی بشری انجام داده است، چگونه می توان پاداش واقعی خدمات او را پرداخت؟
و دردناک تر از همه ی این ها آن است که براساس بعضی از فلسفه های خودساخته ی بشری انواع ظلم وستم ها توجیه عادلانه داشته باشد. و به جنگ افروزان جهان با آن توجیهات جایزه ی صلح هم عطا کنند. !!!
نکته ی دیگر از زندگی و احساس بشر این است که برای مردن و نابودشدن نیامده است. زیرا میل به فناناپذیری و جاودانگی یکی از نیازهائی است که دراعماق جان انسان ریشه دارد و ترس از به پایان رسیدن زندگی اورا به شدّت می آزارد. آدمی تنها به زنده بودن نام ویاد خویش دلخوش نمی گردد بلکه به طور فطری درپی فنا ناپذیری خویش است. امّا دردنیا مرگ را پایان زندگی می بیند، وترس از مرگ و یانابود شدنی که توسّط زورگویان و دژخیمان به ظاهر انسان به وجود می آید، اورا به ورطه ی پوچ انگاری وسرگردانی می کشاند و این جهان و زندگی درآن را بی معنا می بیند.
باشروع تمدّن جدید بعد از رنسانس درغرب، تکیه ی انسان برعقلانیّت و علم و دانش نوین و تکنولوژی و... به انسان ها امید های فراوانی برای دست یافتن به یک زندگی پراز صلح وصفا وامنیّت وعدالت وآرامش وآسا یش داد. و می رفت تا نوید یک جامعه ی آرمانی براساس اهداف متعالی بشری به انسان ها بدهد، وپاسخ گوی همه ی پرسش های اساسی بشر باشد و... امّا...
افسوس و صد افسوس ثمره ی فداکاری و تلاش فلاسفه و دانشمندان وکاوش های عمیق زمینی و فضائی، از قعر دریاها تا فراسوی کهکشان ها، از تحقیقات عظیم علمی درمورد انسان تاهمه ی ذرّات هستی درعین حالی که بسیاری از مشکلات بشر را حلّ کرده و... درخدمت قدرت های ظالم وجنگ و نابودی ونسل کشی بشر، وتحقیر همه ی مکتب ها وملیِّت ها و نژادها، به نام گسترش تمدّن و به وجود آوردن دهکده ی جهانی و اصلاح نژادها... درآمده است.
امروز این امید هم به ناامیدی وحسرت بدل شده است. ونتوانست پاسخ گوی سؤالات اساسی زندگی بشر باشد. ودردی از دردهای بشررابکاهد.
بعداز جنگ دوّم جهانی وتشکیل شدن سازمان ملل، و شورای امنیّت تحت سرپرستی کشورهای پیروز جنگ جهانی!، وشکل گرفتن سازمان ها و شوراهای مختلف دفاع از حقوق کودکان و حقوق زنان و محیط زیست و سازمان فرهنگی یونسکو و... چهره ی امیدوارکننده ای به مردم دنیا نشان داد. امّا عملکردهای آن سازمان های عریض و طویل را تحت قدرت های استکباری امروز می توان مشاهده کرد. و کشورها و مردم محرومی که دردنیا به این سازمان ها دل بسته اند، چگونه درآتش اختلاف افکنی و جنگ وفساد گرفتار شده اند.
انسان ها برای رسیدن به اهداف متعالی زندگی وبرای مبارزه باموانع بزرگ سرراهشان نیازمند به رهبران ومربّیان توانا ودلسوز و آگاه وهوشمند هستند، که درطول تاریخ کم نبوده اند. بسیاری از خطراتی راکه درگوشه وکنار دنیا ملّت هائی راتهدید می کرده است، باهوشیاری ودلسوزی رهبران بزرگ وخدوم ازبین رفته است. و... اما...متأسفانه دنیای امروز ما درشرایطی قرار گرفته که بسیاری از رهبران قدرت طلب دنیا نه تنها خدمتی به ملّت های خود نمی کنند، بلکه به دست آوردن قدرت را ازهرطریقی، حتّی وعده های فریبنده وتوخالی وسوء استفاده از اعتقادات بی شائبه ی مردم، وسیله ای برای رسیدن به مطامع خویش گرفته، وگاهی حتّی ملّت خویش را فدای دنیای خود می کنند.
ویژگی خاص دیگری که دنیای امروز ما دارد، این است که باتوجّه به سرخوردگی و سرگشتگی و حیرت و یأس مردم دنیا از همه ی زندگی، مکتب ها ومدّعیانی درهمه ی دنیا تحت عنوان معناگرائی و باطنیگری سر برآورده اند، که از طریق توجّه به باطن، آن هم تحت رهبری مدّعیان عرفان های غربی و شرقی، بتوانند روزنه ی امیدی را به روی این انسان ناامید بازکنند، و ظاهراً سرخوردگی های فراوان مردم دنیا بازاراین هارا رواج داده است. ..امّا تجربیّات کسانی که دراین وادی افتاده اند نشان می دهد که معناگرائی اومانیستی نه تنها امیدی به آن ها نداده است، بلکه بیشتر دروادی حیرت فروبرده وحتّی خداوند را هم که خالق هستی وجایگاه امید و عدالت وخیر و رحمت است زیرسؤال برده است.
این ها وموارد فراوان دیگر درنظام بشری امروز ارمغانی جزسرگشتگی وحیرت وناامیدی برای انسان ها نیاورده است.


دربخشی از روایات اسلامی هم، دوران غیبت به دوران حیرت وسرگشتگی تعبیرشده است. به عنوان نمونه:
رسول خدا فرمودند:
«زمانی برای مردم فتنه ی شکافنده ای به وجود می آید که انسان های حلیم و صبور درآن حیران خواهند شد.»( بحارالانوار 51/57)
وازهمان حضرت نقل شده که:
«امام مهدی ع فرزند من است نام اونام من و کنیه ی اوکنیه ی من است، شبیه ترین مردم به من از جهت صورت وسیرت است، برای اوغیبت ودوران حیرت برای مردم است که درآن گروه هائی گمراه می شوند. سپس امام زمان مانند شهاب ثاقب ظهور می کند ودنیارا پراز عدل وداد می کند همان گونه که از ظلم وستم پرشده باشد.» ( کفایة الاثر 67)


چاره چیست؟
حال سؤال این است که بشر دربرابراین همه حیرت وسردرگمی چه باید بکند؟
یاباید بپذیرد که چاره ای جزتسلیم دربرابراین سردرگمی ندارد وبه قول «ژان پل سارتر» « بشر موجودی است رهاشده درکویرزندگی وسرگردان که خود باید خودرابیابد» !!!که دراین صورت باید درانتظار مرگ انسانیّت بود.
و یا برعکس همیشه باید پذیرفت که پایان شب سیه سفید است، نباید ازاین حیرت وسردرگمی مأیوس شد، مسلّماً خالق حکیم هستی که خود (دَلیلَ المُتَحَیِّرین) است، انسانی را که به عنوان خلیفه ی خود در زمین قرارداده در حیرت و سردرگمی رها نخواهد کرد، همان گونه که درطول تاریخ بشر دست انسان های متحیّر را به دست هادیان معصوم وکشتی های نجات قرارداده وآن هارا ازوادی های ضلالت وگمراهی وحیرت نجات داده است.


امام علی ع درمناجاتی، چنین با خدانجوامی کند:
«خدایا توبه دوستانت از همه انس گیرنده تری، وبرای آنان که به تو توکّل کنند ازهرکس کاردان تر،...اگر تنهائی و غربتشان به وحشت اندازد، یادتوآن هارا آرام سازد. واگر مصیبت ها برآنان فروبارد به توپناه آرند وروی به درگاه تودارند، زیرا می دانند سررشته ی کارها به دست تواست وازقضائی برخیزد که پای بست تواست.» (نهج البلاغه خطبه ی 227)
انسان سرگردان، تنها درمعارف دینی می یابد که: فقط دین الهی است که باتأکید برحیات جاوید انسان وزندگی پس از مرگ، به میل به جاودانگی انسان پاسخ می دهد، وعطش جاودانه زیستن را فرومی نشاند. این تفسیراز مرگ به زندگی معنا می بخشد، وخداباوران را حتّی به استقبال عاشقانه از شهادت می کشاند.
و در بحث عدالت با تفسیری که دین از هستی دارد، می یابد که دنیا ظرفیّت عدالت واقعی راندارد، وبا توجّه با این که انسان تاقیامت حیات جاودانه دارد، درآن جااست که پاسخی روشن به مسئله ی عدالت داده خواهد شد. واگر دردنیا قراراست عدالتی اجرا شود درشکل نسبتاَ کامل آن با امامت و ولایت امام معصوم ع قابل اجرا خواهد بود.
ونکته ی بسیار اساسی دربینش تشیّع این است که تنها راه رهائی از این همه سرگردانی وحیرت برای انسان معاصر، راه یابی به درگاه امامت وپیشوائی بزرگ ترین منجی معصوم عالم بشریّت (امام حجّة بن الحسن العسکری ع) وسرسپردن به ولایت الهی آن حضرت است.


همان منجی موعودی که درتوصیف او دردعاها وزیارت ها وروایات وآیات قرآن آمده است که:
بابُ اللّه الَّذی مِنهُ یُؤتی. درگاه ورودی به خدا که از طریق او باید به خداوند راه یافت.
تالِیَ کِتابَ اللهِ وَتَرجُمانَهُ.تلاوت کننده ی کتاب خدا وترجمه کننده ی آن
مُجَلِّی الظُّلمَةِ، مُجَلّی العَمی. فروغ بخش تاریکی ها، بیناکننده ی نابینایان.
حاضِرٌ فِی الاَمصار، حاضرٌ فِی الافکار. درشهرها حضور دارد. ودرافکارهم حاضراست.
خازِنُ کُلِّ عِلم. دالُّ علی مِنهاج الرُّشدِ. معدن هرعلمی.و هدایت گر به راه رشد.
سَبَبُ المُتَّصِلُ بَینَ الاَرضِ وَالسَّماءِ. وسیله ی ارتباط زمینیان باآسمان.
سَفینَةُ النَّجاةِ، مُزیلُ الهَمِّ. کشتی نجات وبرطرف کننده ی غم ها وگرفتاری ها.
مِصباحّ الدُّجی. عِلمُ المَصبُوبِ. چراغ شب های تار. دانشِ ریزان از جانب خدا.
عَدلُ المُنتَظَرِ، عَدلُ المُشتَهَرِ. عدالت موردانتظار و دادگری مشهور.
مُفَرِّجُ الکُرُباتِ. الکَهفُ الحَصینِ. برطرف کننده ی بلاها وگرفتاری ها. پناهگاه محکم واستوار.
نُورُاللّهُ الَّذی یَهتَدی بِهِ المُهتدُونَ. نورخدا که به وسیله ی اوطالبان هدایت هدایت می یابند.
مورد اانتظار برای راست نمودن اختلافات وکج روی ها، ذخیره شده برای تجدید واجبات وسنّت های الهی، برگزیده شده برای بازگرداندن معارف دین وشریعت، زنده کننده ی نشانه های دین واهل آن.


آن پیشوای فرزانه ای که امام صادق ع درتوصیف اومی فرمایند:
«خداوند اورا حجّت اهل عالم، چراغ فروزان اهل دین و والی بربندگانش قرارداد، او را امام آنان پسندید و راز خود را به او سپرد واو را نگهبان دانش خودساخت، وحکمتش را دروجود او و نهضت ودینش را به رعایت اوسپرد و او رابرای انجام کاربزرگی نماینده ی خود نمود، و روش های دین و واجبات وحدود خودرا به او زنده داشت.» (کافی 1/392)
آری اوتنها امید برای رهائی انسان ها از سرگشتگی وحیرت وسرگردانی است.
امّا جای یک سؤال باقی است وآن این است که چرا باوجود چنین پایگاه محکم و... شیعه دردوران غیبت گرفتار حیرت وسرگشتگی شده است؟


پاسخ این سؤال را خود امام زمان عح فرموده اند. آن جاکه درنامه به اوّلین نایب خاصّشان می فرمایند:
«خداوند بزرگ درقرآن می فرمایند (الم. آیا مردم گمان می کنند که آن ها رهاشده اند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ اول سوره ی روم) چگونه شیعیان درفتنه ها افتاده اند ودچار تردید و حیرت شده اند. و به چپ وراست متمایل شده وبه آن چنگ زده اند؟» (کمال الدین 2/ 510)


وامام رضا ع درمورد جریانات دوران غیبت امام زمان ع می فرمایند:
«چه بسا انسان مؤمن متأسُف سرگشته ی محزون دردوران دردسترس نبودن چشمه ی آب گوارا (امام زمان ع) که سرگردان است.» ( الامامه والتبصره 114)
دراین روایات وروایات معتبردیگر علل سردرگمی شیعه دردوران غیبت باداشتن این همه فضاهای نور وامید و آگاهی و...، غفلت ها، رهاکردن باب علم و عدالت و رحمت و...امامان معصوم ع و از یاد بردن امام زمانشان ع. وپناه بردن به مکتب ها و فلسفه ها وعرفان های منحرف بشری. وحاکمیّت های جور وستم و... دنیاپرستی. می باشد.


ازآن زمان که شیعه از دیدار امام زمانش محروم شد. و با اغوائات شیطانی برای راهیابی به هدایت سر برآستان هرمدّعی فریبکاری باعناوین بابیت ومهدویت و...سائید. وازآن زمان که حتّی بعضی از علمای شیعه به عنوان گسترش معارف اسلامی ازباب مدینه ی علم پیامبرص به فلسفه ها وعرفان های پوسیده ی شرق وغرب عالم روی آوردند. آن هم فلسفه وعرفان هائی که به تعبیر امام خمینی (ره) دراواخرعمر شریفشان:
«...چنان به عمق اصطلاحات واعتبارات فرورفتم وبه جای رفع حجب به جمع کتب پرداختم که گوئی درکون ومکان خبری نیست جزیک مشت ورق پاره که به اسم علوم انسانی ومعارف الهی وحقایق فلسفی طالب را که به فطرة الله مفطور است از مقصد باز داشته ودرحجاب اکبرفروبرده (اسفاراربعه)باطول وعرضش ازسفربه سوی دوست بازم داشت. نه از فتوحات فتحی حاصل ونه از فصوص الحکم حکمتی دست داد چه رسد به غیرآن ها» (صحیفه امام 20/165)
اکثریّت علوم دانشگاهی شیعه یافته های دانشمندان علوم بشری بابینش مادّی است، وهیچ سنخیّتی بامعارف اهل بیت ندارد. وبه خود جرأت نداده ایم که دربرابرآن ها اظهارنظرکنیم.
وازطرفی بعضی از دولت های به ظاهر اسلامی درطول تاریخ غیبت کبری مدّعیان اصلاحات واجرای عدالت، برمبنای آرمان های اسلامی وحکومت موعود شدند. اما در عمل مردم را از همه ی آرمان هایشان مأیوس کردند. و... همه ی این ها عامل سرگردانی وحیرت شیعه شده است.


به امیدی که ایام حسرت وحیرت به پایان برسد.


دراین شب سیاهم گم گشت راه مقصود * ازگوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
ازهرطرف که رفتم جز وحشتم نیفزود * زنهارازاین بیابان، وین راه بی نهایت


اللهم انا نشکوالیک...وغیبة ولیّنا وکثرة عدونا وقلة عددناوشدة الفتن بنا و...

خواندن 422 دفعه آخرین ویرایش در سه شنبه, 16 مهر 1398 16:13