مقدمه

دوره حکومت بنیالعباس، دوره ای سراسر ظلم و اختناق برای ائمه شیعه و شیعیان بود.

عباسیان در ابتدا برای تأمین مشروعیت و جلب حمایت های مردمی، خویشاوندی خود با پیامبر را مطرح و با شعار "الرضا من آل محمد" هدف خود را دنبال کردند اما پس از اینکه در تحقق این شعار تعلل کرده و خلف وعده کردند، قیام ها و جنبش های مختلف در قلمرو اسلامی با انگیزه ها و مبانی مختلف ایدئولوژیک، قومی، نژادی و قبیله ای روی داد که همۀآنها به نوعی مشروعیت و اقتدار سیاسی عباسیان را مخدوش و دچار چالش و بحران کرد.[1] (طبری، ١٣٧٥، ص ٤٦٦٨). حاکمان عباسی در رویارویی با این آشوب های اجتماعی و سیاسی فراگیر، به سرکوب و خشونت نظامی روی آوردند و به این ترتیب مشروعیت عباسی در این دوره تنها با تکیه بر نظامیگری تأمین میشد. (ابن طقطقی، ١٤١٨، ص ٢٤٠) در این بحران ها، علویان که دشمن اصلی خلافت و رقیبی برای دست یافتن به قدرت از سوی هیأت حاکمه تلقی میشدند، در زندان های مخوف عباسی تحت نظر نظامیان قرار داشتند.[2] (اصفهانی، ١٣٨٠، صص ٥٥٢ -٦٢٨).

امام هادی(ع) که سرآمد علویان ، دانشمندترین آنان و امامتش مورد اتفاق شیعیان بود، بیش از همه تحت مراقبت بود. در این دوره امام از مدینه به سامرا که منطقه ای نظامی بود احضار شد تا حرکات امام از چشم جاسوسان حکومتی مخفی نماند (مفید، ١٣٧٨، ج ٢، صص ٤٣٦-٤٣٧). ٣٣ سال امامت آن حضرت، کاملا با اشراف نظامیان سپری شد. در این برهۀحساس که نظامی گری جای تدبیر و حکومت داری و فرهنگ محوری را گرفته بود، امام هادی(ع) شیعه را از درگیریهای بینتیجه نهی کرد. برخی از شیعیان با هدایت و اذن امام، در مناصب حکومتی نفوذ کردند تا بتوانند در مواقع لازم از آلام و مشکلات شیعه بکاهند (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٥).

سازمان وکالت تقریبا همزمان با روی کار آمدن بنیعباس (١٣٢ق) توسط امام صادق (ع) تأسیس گردید. این سازمان متناسب با تحولات سیاسی- اجتماعی روز، با فراز و نشیب هایی همراه بوده است، ولی فعالیت آن هیچ گاه متوقف نگردید و پیوسته به عنوان بازویی قدرتمند و کارآمد، در خدمت اهداف ائمه بود. با توجه به شرایط امنیتی و پلیسی حاکم علیه امامین عسگریین (ع) این تشکیلات دوران اوج فعالیت و گستردگی خود را گذراند. اهداف امام هادی(ع) در بسط و گسترش سازمان وکالت، بسترسازی فرهنگ انتظار، رفع چالش های فرهنگی و اعتقادی جامعه ، رسیدگی به وضعیت شیعیان و ارتباط با آنان و ایجاد پویایی در بین شیعیان در عصر اختناق بود. در این نوشتار سعی شده تا به بررسی ساختار و عملکرد سازمان وکالت پرداخته شود.

١- ساختار سازمان

در برنامه ریزی هر سازمان اجتماعی، ابتدا اهداف و مسیر بلندمدت سازمان تعیین و راهکار و برنامه ای جامع ارائه میشود که سازمان براساس آن میکوشد تا به اهداف پیش بینی شده خود دست یابد. بدون توجه به سیاست های درون سازمانی و محیطی و شرایط اقتضایی نمیتوان ماهیت استراتژی سازمان را درک کرد (بامبرگر، ١٣٨١، ص ١٥).

سازمان وکالت همچون دیگر سازمان های نظام مند که در پی انجام هدف مشترکی هستند، دارای شالوده ای منظم و منسجم بود. این ساختار و شالوده را میتوان مانند هرمی تصور کرد که رأس آن را رهبر سازمان یعنی امام معصوم تشکیل میداد؛ به ترتیب همان طور که به سمت قاعده هرم پیش رویم از بار مسئولیت کاسته و بر تعداد اعضا افزوده میشود. در این قسمت به تشریح ساختار این هرم سازمانی میپردازیم.

١-١- امام هادی(ع)، رهبر سازمان

امام هادی(ع) به عنوان رهبر سازمان وکالت، در رأس این هرم قرار داشت و اموری نظیر تعیین و معرفی وکلای نواحی به شیعیان، تبیین وظایف وکلا و بررسی عملکرد آنان، شناساندن فضایل و شخصیت آنان و رد اتهامات نادرست علیه آنان، تأمین مالی وکلا، عزل وکلای فاسد و خائن و جایگزینی وکلای جدید، معرفی جریانات دروغین وکالت و بابیت و برخورد با آنان ، و به طورکلی حفظ و حراست از موجودیت و حیثیت سازمان وکالت در شرایط اختناق حکومت عباسی بر عهده امام هادی(ع) بود.

٢-١- باب و وکیل الوکلا (مدیر داخلی و اجرایی سازمان)

باب در لغت به معنی مدخل البیت و محل عبور به داخل خانه یا یک مکان است ، جمع آن ابواب است (دهخدا، واژۀباب و بابیت). به گروهی از اصحاب و وکلای خاص و برجسته ائمه در عصر پیش از غیبت صغری، از این جهت باب اطلاق میشده که آنان همچون مدخلی برای ورود دیگران به ساحت علوم اهل بیت و همین طور همچون سد و مانعی برای دسترسی دشمنان به ائمه بودند. از این رو شیعیان به جای مراجعه مستقیم به ائمه غالبا با مراجعه نزد ابواب مشکلات خود را رفع میکردند (جباری، ١٣٨٢، ج ١، صص ٣٨-٣٩).

پس از رهبری سازمان، رتبه بعدی مربوط به باب و وکیل الوکلای آن حضرت بود. عثمان بن سعید عمری به عنوان باب و وکیل الوکلای امام هادی(ع)، مدیریت امور داخلی سازمان وکالت را برعهده داشت. او در سن یازده سالگی خادم امام هادی(ع) بود (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٠). در شرایطی که دولت عباسی نسبت به حضرت بسیار مظنون و مشکوک بود، امام به کسانی که به سختی میتوانستند با ایشان مستقیما تماس بگیرند، عثمان را معرفی کرد. آن حضرت درباره عثمان به ایشان گفت وی دستیار مورد اعتماد اوست و مردی شریف میباشد و آنچه انجام میدهد از ناحیه امام است (طوسی، ١٣٨٤، ج ٢، ص ٥٠٠). در طی ده سال آخر دوران امامت حضرت هادی(ع)، عثمان بن سعید رهبری سازمان زیرزمینی وکالت را عهده دار بوده است. وی امور داخلی را سازمان میداد و روابط بین مرکز سازمان و شعب آن را در استان های دور دست تنظیم میکرد (حسین، ١٣٨٥، ص ١٤٢). از جمله وظایف او، نظارت بر کار سروکیل ها و دقت و هوشیاری جهت دریافت اموال و وجوهات و ساماندهی امور داخلی سازمان بود. رتق و فتق امور مالی و پرسش و پاسخ های شرعی و سیاسی و اجتماعی از طریق او صورت میگرفت. امام عسگری(ع) نیز او را در سمت خود ابقا کرد. ایشان در نامه ای خطاب به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، به وکیل کل و خزانه دارکل خود عثمان بن سعید اشاره میکند که امانات شیعیان را که از سرتاسر بلاد اسلامی به مقصد امام حمل میشود به شیوه ای مناسب تحویل امام میدهد (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٨٨، ص ٦٢٠). عثمان آنها را در مشک ظرف روغنی قرار میداد و به امام میرساند (سلیمانی، ١٣٨٦، ص ٢١٨). روغن فروشی عثمان، وسیله ای برای پوشش فعالیت ها و مخفی نگاه داشتن کارهایش بود (طوسی، ١٣٨٤، ج ٢، ص ٤٩٩). او با هوشیاری تمام به انجام وظیفه خود میپرداخت و بارها سازمان را از خطرات جدی حفظ کرد.

٣-١- معاون مدیر اجرایی در دفتر مرکزی سازمان

دفتر مرکزی سازمان وکالت تابع محل سکونت امام (یعنی رهبری سازمان) بود. به این ترتیب با انتقال امام هادی(ع) از مدینه به سامرا دفتر مرکزی سازمان از مدینه به سامرا منتقل شد. عثمان بن سعید مدیر اجرایی و داخلی دفتر مرکزی سازمان را بر عهده داشت. علی بن جعفر همانی و فارس بن حاتم قزوینی به عنوان معاونین عثمان در سامرا، وی را در انجام امور مدیریتی و اجرایی یاری میکردند. به این ترتیب با تقسیم وظایف و عدم تمرکز کارها نزد عثمان، علاوه بر تسهیل در انجام امور، باعث میشد تا حساسیت جاسوسان حکومتی نیز برانگیخته نشود.

علی بن جعفر قبلا وکیل امام در مکه بود و بعد از مرگ متوکل عباسی به سامرا آمد و به عنوان معاون عثمان مسئولیت رسیدگی به امور منطقه قرای سواد و بغداد را برعهده داشت (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١٣٠ و ١١٢٩). فارس بن حاتم رابط بین سازمان وکالت و شیعیان مناطق جبال (بخش مرکزی و غربی ایران) بود و در سامرا فعالیت میکرد (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٠٥).

از نامه های به دست آمده چنین استنباط میشود که سر وکیل های مناطق چهارگانه از طریق نامه و وکلای سیار و همین معاونین ساکن در سامرا با امام مرتبط بودند (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٠٩و ١٠١٠).

٤-١- سر وکیل ها

در نهاد وکالت ، مناطق مختلف تقسیم بندی خاصی میشدند و در نهایت برای هر یک از این مناطق وسیع، یک وکیل ارشد از طرف رهبر سازمان یعنی امام هادی(ع) نصب میشد که وظیفه نظارت بر کار وکلای اعزامی به مناطق تحت قلمرو را به عهده داشت و وکلای جزء نیز مأمور و موظف به مراجعه نزد سروکیل ها بودند. وکلا، شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون به چهار گروه تقسیم کردند. نخستین ناحیه بغداد، مدائن، سواد و کوفه را شامل میشد. ناحیه دوم شامل بصره و اهواز بود. ناحیه سوم، قم و همدان و بالاخره ناحیه چهارم، حجاز، یمن و مصر را بود. هر ناحیه به یک وکیل مستقل واگذار میشد که تحت نظر او کارگزاران محلی منصوب میشدند (حسین، ١٣٨٥، ص ١٣٧).

با بررسی آثار و نامه های تاریخی احتمالا سر وکیل ها در مناطق چهار گانه به شرح زیر بودند:

 در بغداد، قرای سواد، مدائن: "ابوعلی بن راشد" (طوسی، ١٣٨٢، ح ٩٩١، ص ٥٦٢-ح ٩٩٢، ص ٥٦٣).

 در کوفه: "ایوب بن نوح "، وی هم چنین مدتی مسئولیت جمع آوری وجوهات منطقه جبال را در پی فساد فارس بن حاتم بر عهده داشت (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٠٧).

 در بصره و اهواز: "علی بن مهزیار و ابراهیم بن مهزیار " (نجاشی، ١٤١٨، ح ٦٦٤، ص ٢٥٣)  در همدان: "ابراهیم بن محمد همدانی" (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١٣٦).

 در قم: "احمد بن اسحاق قمی" (ناصرالشریعه، ص ١٦٨ و جباری، ١٣٨٢، صص ٥٤٨-٥٥٦).

 در مکه: "علی بن جعفر همانی" (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١٢٩، ح ١١٣٠).

 در مصر: "محمد بن فرج " (مفید، ١٣٧٨، ج ٢، ص ٢٩٢).

سر وکیل ها نیز خود با یکدیگر در ارتباط بودند. این مطلب را میتوان از چندین نامه به دست آورد. نامه محمد بن فرج به امام هادی(ع) جهت پرس وجو از احوال وکلایی نظیر ابوعلی بن راشد، ابن بند و عاصمی است (طوسی، ١٣٨٢، ١٣٨٤، ج ٢، ص ٤٩٥). نامه امام هادی(ع) به ایوب بن نوح درباره عدم تعرض به وکیل ابراهیم بن محمد همدانی (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١٣٦).

یا در نامه ای که امام مشترکا به ایوب بن نوح و ابوعلی بن راشد مینگارد بیان میدارد که در امور یکدیگر دخالت نکرده و هر یک فقط در منطقه مورد مأموریت خود انجام وظیفه نمایند تا با رعایت نظم کمتر نیاز به مراجعه به امام داشته باشند (طوسی، ١٣٨٢، ح ٩٩٢، ص ٥٦٣).

مسئولیت برخی از این سروکیل ها پس از خودشان به اعقابشان میرسید و در طول غیبت صغری امام دوازدهم در سیطرۀایشان قرار داشت. به عنوان نمونه ، ابراهیم بن مهزیار وکیل امام جواد(ع) و امام هادی(ع) در اهواز بود (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٠). و پسرانش در همان ناحیه وکلای امام دوازدهم (ع) بودند (صدوق، ١٣٨٠، ج ٢، ص ١٧٣). ابراهیم بن محمد همدانی وکیل امام هادی(ع) در همدان بود (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١٣٦) و فرزندش این سمت را از پدر به پسر تا زمان امام مهدی(ع) به ارث برد (برقی، ١٣٨٣، ص ٢٤٨).

٥-١- وکلای محلی (عام)

وکلای محلی تحت امر سروکیل های خود بوده و در اجرای فرامین و دستورات سازمان نهایت نظم و تقیه را به کار میبردند. آنها ضمن جمع آوری وجوهات شرعی و نامه های شیعیان، آنها را به سروکیل خود تحویل میدادند. گاهی وکلای محلی مرجعی برای تایید و حمایت از سروکیل منطقۀخود شده و شیعیان را از نصب سروکیل جدید مطلع ساخته و زمینه را برای انجام فعالیت او آماده میکردند (طوسی، ١٣٨٢، ح ٩٩١، ص ٥٦٢).

اگر به کتب رجالی مراجعه شود نام افرادی چون ابراهیم بن محمد همدانی، علی بن مهزیار، ابوعلی بن راشد، محمد بن فرج، علی بن جعفر همانی، عثمان بن سعید، فراوان دیده میشود و در برخی از این کتب صراحتا به وکالت آنان اشاره شده است، اما در مورد شناسایی وکلای محلی کار کمی مشکل تر میشود. زیرا تعداد نامه هایی که بین امام و سروکیل ها با وکلای محلی ثبت شده باشد، بسیار اندک است. اکنون به معرفی وکلای محلی با توجه به شواهد اندکی که به دستمان رسیده میپردازیم.

١-٥-١- ابن بند و عیسی بن جعفر بن عاصم

به احتمال زیاد جزء وکلای امام هادی(ع) بودند؛ زیرا محمد بن فرج وکیل امام هادی، طی نامه ای به آن جناب، دربارۀابوعلی بن راشد و عیسی بن جعفر و ابن بند سوال نمود؛

حضرت در پاسخ نوشت:

"از ابن راشد یاد کردی؛ خدای رحمتش کند! او سعادتمند زیست و به شهادت مرد".

سپس حضرت برای ابن بند و عاصمی دعا نمود! زیرا ابن بند با ضربت عمودی به شهادت رسید! و عیسی بن جعفر بن عاصم نیز ابتدا ٣٠٠ ضربه تازیانه خورد و سپس جسدش به دجله انداخته شد (طوسی، ١٣٨٢ ص ٦٤٠، ح ١١٢٢).

از آنجا که متوکل معمولا متعرض شیعیان فعال میشد و با توجه به اینکه نام ابن بند و عاصمی در کنار نام ابوعلی حسن بن راشد وکیل ارشد امام هادی(ع) آمده است؛ چنین محتمل است که ابن بند و عاصمی حداقل جزء وکلای عام آن حضرت باشند که همراه ابوعلی دستگیر و به جرم وکالت شکنجه و شهید شدند.

٢-٥-١- علی بن بلال

امام هادی(ع) جهت اعلام وکالت ابوعلی بن راشد به منطقه سواد و بغداد و مدائن نامه ای به علی بن بلال - که از سران شیعه آن منطقه و احتمالا از وکلای محلی امام در آن ناحیه است - می نویسد و از او میخواهد تا وجوهات را به ابوعلی تسلیم دارد و مطیع امر او باشد.

این نامه نشان از وکالت محلی علی بن بلال دارد که امام از او میخواهد تا در امور خود به ابوعلی بن راشد مراجعه کند. در قسمتی از این نامه چنین آمده است:

"و بدان که تو، شیخ و بزرگ ناحیه ات هستی؛ لذا دوست داشتم برای اکرام تو، نامه ای مخصوص تو، در این زمینه بنگارم! پس بر تو باد اطاعت از او و تسلیم نمودن تمامی حقوقی که نزد تو است به او؛ و این که شیعیانم را بدین امر واقف سازی و آنان را از آنچه موجب کمک و یاری وی میشود آگاه سازی؛ چرا که این کار موجب فزونی (در پرداخت حقوق ما) و نزد ما پسندیده است و تو نیز در قبال این کار، نزد خداوند مأجوری. " (طوسی، ١٣٨٢ ح ٩٩١).

دقت در متن این توقیع، میتواند اثبات گر وکیل ارشد بودن ابوعلی بن راشد در این نواحی باشد و اینکه سایر وکلا موظف به تبعیت از وی بودند.

نامه های امام هادی(ع) به ابراهیم بن داود بن یعقوبی، عروه بن یحیی الدهقان، علی بن عمرو قزوینی در رد فارس بن حاتم، حاکی از وکیل محلی بودن آنهاست.

٣-٥-١- ابراهیم بن داود یعقوبی

امام در جواب نامۀایشان چنین نوشت:

"با او هم مجلس نشوی و اگر نزد تو آمد، به چیزی نگیر و تحقیرش کن ".[3] (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٠٣، ص ٥٧٠).

این موضوع حاکی از آنست که ابراهیم بن داود یعقوبی نیز وکیل بوده که از امام جهت ارتباط با وکیل دیگر – فارس - کسب تکلیف میکند و از طرفی احتمال رجوع و مراوده فارس با او وجود دارد.

٤-٥-١- عروه بن یحیی الدهقان

او نیز نامه ای به امام نوشت و در مورد فارس از ایشان کسب تکلیف نمود. به نظر میرسد این عروه همان عروه بن یحیی الدهقان النحاس است. وی از وکلای مورد اطمینان امام هادی(ع) در بغداد بود و در عصر امام عسگری(ع) در سمت خود ابقا شد (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠١٠ و ح ١٠٨٨). وی رفته رفته راه خیانت و فساد را پیش میگیرد تا جایی که وقتی امام وی را به جای ابوعلی بن راشد به عنوان نگهبان اموال امامت برگزید، اقدام به سرقت این اموال کرد. شقاوت وی به حدی رسید که به نقل کشی، برای ابراز دشمنی با امام و ناراحت کردن حضرت، اقدام به آتش زدن باقیمانده اموال نموده و سپس فرار کرد و مورد لعن امام عسگری(ع) واقع میشود (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٨٦ و ح ١٠٢٠) در رجال طوسی علی(عروه) بن یحیی الدهقان از جمله اصحاب امام هادی(ع) آورده است و با عنوان غالی از او یاد میشود که شاید حاکی از فساد او بوده باشد (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٨). شیخ طوسی در جایی دیگر از شخصی به نام عروه النحاس الدهقان نام میبرد و از او با عنوان ملعون وغالی یاد میکند (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٠).

٥-٥-١- علی بن عمرو عطار قزوینی

از اصحاب امام هادی(ع) بود (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٨). حضرت هادی(ع) نامه ای به وی نوشته و در آن مرقوم کرده که امر امامت بعد از خود به بزرگترین فرزندانم یعنی ابومحمد(حسن) میرسد (مفید، ١٣٧٨، ج ٢، صص ٤٤٥-٤٤٦).

عبدالله بن جعفر حمیری روایت کرده و میگوید: امام هادی(ع) به خط مبارک خویش به علی بن عمرو قزوینی مرقوم فرمود:

"بر این اعتقاد باش آن چه خدای متعال را به واسطۀآن پرستش میکنی، رازهای پوشیدۀآن نزد من است ، همان گونه که آن را در مورد کسی که درباره اش از من توضیح خواسته بودی برایت آشکار ساختم و او همان فارس است که لعنت خدا بر او باد. تو را نمیسزد مگر این که در لعن وی و قصد دشمنی با او تا آنجا که برایت میسر باشد بکوشی.

من هیچ گاه فرمان نمیدهم خداوند از راهی غیرصحیح پرستیده شود. بنابراین، در لعن و هتک حیثیت و قطع رابطۀاو، فوق العاده بکوش و یارانمان را از آمد و شد با او باز دار و آن چه را مدعی آن است، به تباهی بکشان. این پیام را از من به آنان برسان و از قول من بر ایشان نقل کن زیرا در مورد این مسئله مهم قطعا در پیشگاه خداوند از شما بازخواست خواهم کرد. وای بر کسی که نافرمانی کند و به انکار آن برخیزد. این پیام را شب سه شنبه نهم ربیع الاول سال ٢٥٠ ق نگاشتم، من بر خدا توکل نموده و او را سپاس فراوان میگویم. " (طوسی، ١٣٨٤، صص ٤٩٧ -٤٩٨).

با دقت در متن نامه امام مشخص میشود که وی وکیل محلی قزوین بوده زیرا امام از وی میخواهد که از ارتباط یاران با فارس جلوگیری کند و به مردم ابلاغ کند و تاکید میکند که این وظیفه اوست و در صورت اهمال و سستی در پیشگاه خداوند مؤاخذه میشود. این شاهدی بر این مدعاست که علی بن عمرو قزوینی مسئولیتی در سازمان وکالت بر عهده داشته و احتمال زیاد وکیل محلی امام هادی(ع) در قزوین بوده است.

٦-٥-١- جعفر بن سهیل الصیقل

از وی به عنوان وکیل امام هادی(ع) نام برده شده است (ابن شهرآشوب ، ١٣٧٩، ج ٤، ص ٤٠٢). شیخ طوسی نام وی را در ردیف اصحاب امام عسگری(ع) آورده و تصریح به وکالتش برای امام هادی و امام عسگری و حضرت حجت نموده است (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٩ و برقی، ١٣٨٣، ص ٨٥، ح ٣٠٥).

٧-٥-١- نضر بن محمد همدانی

شیخ او را جزء اصحاب امام هادی(ع) و با عنوان ثقه معرفی کرده است (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٥). امام در مکتوبی به ابراهیم بن محمد همدانی سر وکیل خود در همدان تاکید میکند که نامه ای به نضر نوشته و جایگاه ابراهیم را برای نضر شرح داده است و از او خواسته متعرض ابراهیم نشود. امام در ادامه مکتوب تأکید میکند که جز ابراهیم وکیل (سروکیل) دیگری در آن نواحی ندارد.[4] با توجه به این نامه و تأکید شیخ بر ثقه بودن نضر چنین استنباط میشود که نضر از وکلای محلی همدان و مطیع اوامر سروکیل همدان یعنی ابراهیم بن محمد همدانی است.

٨-٥-١- ابو علی محمد بن احمد بن حماد مروزی محمودی

وی از اصحاب امام جواد(ع) و ائمه بعدی بوده، مدتی از عصر غیبت را نیز درک کرده و از وکلای مورد وثوق امام عسگری(ع) بوده است. امام در انتهای نامه اش به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، دستور قرائت نامه را بر جمعی از وکلایش، از جمله محمودی صادر میکند (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٨٨، ص ٦١٩). هرچند گویا وی مدتی وکالت مدینه را عهده دار بوده (طوسی، ١٣٨٢، ح ٩٨٨، ص ٥٦٠) ولی ذکر لقب مروزی برای وی احتمال وکالت وی را در مرو و نواحی آن تقویت میکند.

٩-٥-١- احمد بن حمزه بن الیسع القمی

از وکلای مورد اطمینان و ثقه امام هادی(ع) در قم بود. وی ضمن نامه ای که از سوی امام هادی(ع) صادر شده به همراه دو تن دیگر از وکلا مورد توثیق قرار گرفت (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠٥٣، ص ٦٠٠ و ١٤١١، ص ٤٠٩).

١٠-٥-١- ابوبکر فهفکی ابن ابی طیفور متطبب

شیخ او را از اصحاب امام هادی(ع) برشمرده است (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٦) ابوبکر فهفکی در روایتی میگوید: حضرت هادی(ع) به من نامه نوشت:

"ابو محمد فرزند من از نظر خلقت و آفرینش سالم ترین افراد آل محمد٣ و حجتش از همه محکم تر و بزرگ ترین فرزندان من بوده و اوست جانشین من و رشته امامت و احکام ما نزد او است و تو آنچه از من میپرسی از او بپرس که هر چه بدان نیازمند باشی نزد اوست " (مفید، ١٣٧٨، ج ٢، ص ٤٤٩).

از نامه امام هادی(ع) به این شخص مبنی بر تعیین و معرفی جانشین بعد از خود در آن شرایط خفقان، نشان وی مورد اعتماد و اطمینان حضرت بوده و صاحب نفوذ و قدرت و تأثیرگذار در میان جامعه شیعه هست؛ بنابراین احتمال وثاقت و در نتیجه وکالت برای او داده میشود.

١١-٥-١- علی بن عبد الغفار

شیخ طوسی نام او را در ردیف اصحاب امام هادی(ع) آورده است (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٨) در ماجرای فارس این شخص از جانب عثمان بن سعید مأموریت دارد تا در ملاقات با علی بن عمرو عطار قزوینی وی را از ماهیت فارس آگاه سازد و مانع تحویل اموال مردم قزوین که توسط علی بن عمرو عطار به سوی فارس حمل میشد، گشت (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٨).

١٢ -٥-١- داود صرمی

از اصحاب امام هادی(ع) و کنیه اش اباسلیمان است (برقی، ١٣٨٣، ص ٥٩ و ص ١٤٦ و طوسی، ١٤١١، ص ٤١٥). داود صرمی در روایتی میگوید:

"سرورم (امام هادی(ع)) مطالب مهم بسیاری به من فرمود تا به شیعیان بگویم، آنگاه پرسید: چه خواهی گفت؟ من آنطور که ایشان فرموده بودند به خاطر نسپرده بودم، پس مرکب را پیش کشید و چنین نوشت:

"بسم الله الرحمن الرحیم. انشاالله به یادش خواهم آورد و کار به دست خداست ". به این هنگام من لبخندی زدم. حضرت فرمود: تو را چه شده؟ عرض کردم: خیر است. فرمود: به من بگو مطلب چیست ؟ عرض کردم: فدایت شوم به یاد حدیثی افتادم که مردی از اصحاب ما از جدت امام رضا(ع) برای من بازگو کرد که چون آن حضرت دستور مطلبی میداد مینوشت:

"بسم الله الرحمن الرحیم. انشاالله به یادش خواهم آورد". برای همین لبخندی زدم. امام هادی(ع) به من فرمود: ای داود! اگر بگویم ترککننده تقیه مانند کسی است که نماز را ترک کند، راست گفته ام " (حرانی، ١٣٩٤، ص ٣٥٨).

١٣-٥-١- یعقوب بن یزید بن حماد الانباری السلمی (ابویوسف)

از اصحاب امام و ثقه بود (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٥) او از کاتبان دربار منتصر بوده و از ابوجعفر ثانی روایت کرده و بعدها به بغداد منتقل شده است. او مردی ثقه و راستگو بوده و دارای کتاب هایی از جمله "البداء"، "المسائل "، "نوادر الحج " و کتاب "الطعن علی یونس " بود (نجاشی، ١٤١٨، ص ٤٥٠).

١٤-٥-١- حسین بن اشکیب القمی (خادم القبر)

در کتاب رجال ابن داود آمده است: "او اهل مرو و مقیم سمرقند و کش بود. عالم، فاضل، متکلم، ثقه و دارای تالیفات بود، او همان خادم القبر قمی است."[5] (برقی، ١٣٨٣، ص ١٢١، ح ٤٦٧) شیخ در کتاب رجال خود چنین آورده است: منظور قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر و خواهر امام رضا(ع) است که عمارتی در قم دارد و زوار تا امروز برای تبرک نزدش حاضر میشوند. "[6] (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٢) گویا این شخص به عنوان وکیل جزء عهده دار خادمی قبر حضرت معصومه(ع) بوده است.

٦-١- وکیل خادم

برخی از وکلا فقط مسئولیت خدمت به امام را بر عهده داشتند و امورات شخصی امام را انجام میدادند؛ مانند:

١-٦-١- سهل بن یعقوب بن اسحاق، با کنیۀأباالسری و ملقب به ابینواس

شیخ طوسی درباره او گفته: "سهل بن یعقوب خادم امام هادی(ع) در سرمن رای بود و در برآوردن نیازهای ایشان تلاش مینمود و امام دربارۀایشان میفرمود تو حقا ابونواس هستی"[7] (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٥).

٢-٦-١- کافور خادم

شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) و ثقه و خادم امام هادی معرفی کرده است.

(طوسی، ١٤١١، ص ٤٢١) از گزارش های تاریخی چنین استنباط میشود که امام در آن شرایط حبس خانگی و عدم ارتباط مستقیم با افراد و شیعیانشان، از کافور خادم به عنوان پیک خود استفاده میکرد و او پیام های امام را به افراد میرساند؛ با توجه به اینکه در کتب رجالی از او با عنوان ثقه یاد شده است، میتوان او را در شمار وکلای حضرت به شمار آورد. به عنوان نمونه؛

امام به کافور میفرماید:

"یا کافور ادع اختی حکیمه". ای کافور خواهرم حکیمه را به سوی من فرا خوان. یا در جایی دیگر آمده که بشر بن سلیمان النحاس میگوید: کافور خادم پیک امام هادی(ع) نزد من آمد و گفت: امام شما را فرامیخواند... (طوسی، ١٣٨٤، ص ٢٨٩).

٣-٦-١- خیران خادم قراطیسی

شیخ طوسی او را در ردیف اصحاب امام هادی(ع) برشمرده و بر وثاقتش تصریح کرده است (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٤). نجاشی درباره اش تعبیر "خیران مولی الرضا(ع) له الکتاب " را به کار برده است (نجاشی، ١٤١٨، ص ١٥٥، ح ٤٠٩). کشی ضمن نقلی، جریان تشرف وی به حضور امام جواد(ع) و آشناییاش را با آن حضرت آورده است و در ادامه با نقل روایتی دیگر، وکالت وی برای امام جواد(ع) را ثابت میکند و در ادامه اضافه میکند: این خیران دارای مسائلی است که آنها را از امام جواد و امام هادی(ع) روایت کرده است (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١٣٢، ص ٦٤٥، ح ١١٣٣و ح ١١٣٤).

او پس از شهادت امام جواد(ع) با حضور در جمع سران شیعه، در خانه وکیل ارشد امام جواد(ع)، یعنی محمد بن فرج حاضر شده و امامت امام هادی(ع) را تثبیت مینماید. خیران درباره پدرش چنین تعبیری دارد: "برای کاری که به او توکیل شده بود همواره ملازم ابیجعفر بود."[8] این تعبیر احتمال وکالتش را تقویت میکند (مفید، ١٣٧٨، ج ٢، صص ٢٨٦-٢٨٨).

٧-١- وکیل سیار

پس از عزیمت وکلا به منطقه ماموریت خود، نمایندگان از سوی ائمه به صورت سیار بین محل استقرار رهبری سازمان و محل اقامت وکلای نواحی در رفت وآمد بوده و وظیفۀایجاد ارتباط ائمه با وکلا و شیعیان را ایفا میکردند که از مهم ترین وظایف آنان تحویل وجوه شرعی جمع شده نزد وکلا، به پیشگاه امامان بود. آنان نسبت به نحوه پیشرفت کار وکلا نظارت کرده و امامان را از مشکلات احتمالی و مسائل موجود مطلع میساختند و در صورت خلل و لغزشی در کار وکلا، دستورالعمل های ارشادی یا توبیخی امام را به آنان میرساند (جباری، ١٣٨٢، ج ١، صص ١٧٥ و ١٧٦). برای نمونه امام جواد دو وکیل و نمایندۀسیار به نام های مسافر و میمون به نواحی مرکزی ایران از جمله قم ارسال فرمود تا ضمن تماس با وکلای مقیم، وجوه شرعی جمع شده در نزد آنان را اخذ و به نزد حضرت ببرند (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١١٥، ص ٥٩٦).

در منابع رجالی مستقیما عنوانی به نام وکیل سیار وجود ندارد اما از برخی شواهد میتوان چنین وکیلی را استنباط نمود. از جمله امام هادی(ع) در نامه ای به ابوعلی و ابوایوب انصاری - به دلیل جو خفقان و ترس از افشای فعالیت سازمانی- آنان را از مراجعۀمستقیم برحذر میدارد. از سوی دیگر حضرت درخواست ملاقات های مکرر و داشتن مرکب قوی از سوی شخصی به نام ابوهاشم داود بن قاسم جعفری را میپذیرد (مجلسی، ١٩٩٨، ج ٥٠، ص ١٣٧، ح ٢١). که احتمالا جهت ایصال نامه و وجوهات به امام بوده است. در روایتی دیگر آمده که وی سه رقعه را که حاوی سؤالات و درخواست های بعضی از شیعیان بود به محضر امام جواد(ع) برد و از آنجا که نام صاحب رقعه ها را روی آنها ننوشته بود غمناک بود؛ ولی امام جواد(ع) یک به یک آنها را برداشته و نام ارسال کننده آنها را مشخص نمود (مفید، ١٣٧٨، ج ٢، ص ٢٨٢).

با دقت در این دو روایت اخیر چنین استنباط میشود که وی به عنوان وکیل سیار امام ، نقش واسطه در ایصال نامه های شیعیان به ائمه را ایفا میکرده است و این امر از جمله شؤون و وظایف وکلا بوده است. ابوهاشم پنج تن از ائمه؛ امام رضا، جواد، هادی، عسگری و صاحب الزمان را درک کرده است ، از وی به عنوان ثقه جلیل القدر یا جلیل القدر عظیم المنزله عندالائمه تعبیر شده است (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٤و ١٤١٧، ص ١٢٤). ابوهاشم نزد رجال حکومت عباسی نیز دارای منزلت و مقامی بوده است (طوسی، ١٤١١، ص ٤١٤). از مؤیدات این سخن، نقل ابوالفرج اصفهانی است که میگوید او زبانی نافذ داشت و در اظهار عقیده اش باکی از حاکم و مأموران دولتی نداشت (اصفهانی، ١٣٨٠، ص ٦١٠ و مسعودی، ١٣٦٥، ج ٢، ص ٥٥٣). از قراین چنین بر میآید که وی در عصر عسگریین مقیم بغداد بوده؛ و طبعا منطقه وکالت او نیز بایستی در این شهر و منطقه بوده باشد. شیخ طوسی وی را اهل بغداد معرفی کرده است (طوسی، ١٤١٧، ص ١٢٤).

٨-١- وکلای مبلغ

برخی از اصحاب ائمه هدی دارای مرتبه علمی بالا، فقیه، محدث ، متکلم بوده و به عنوان مذهب اهل بیت و تشیع به مناطق مختلف فرستاده میشدند تا به ترویج فقه شیعه امامیه بپردازند و محل رجوع شعیان و پاسخ گوی شبهات و سؤالات دینی آنان باشند.

١-٨-١- عبد العظیم بن عبد الله حسنی (ابا القاسم)

نسب او با چهار واسطه به امام حسن (ع) میرسد (نجاشی، ١٤١٨، ص ٢٤٧، ح ٦٥٣). وی دانشمند، فاضل، فقیه، ثقه، عادل و در نهایت احتیاط و استحکام دینی بود. ابوحماد رازی میگوید:

"در سرمن رأی به خدمت حضرت امام علی بن محمد(ع)رسیدم و از آن بزرگوار، راجع به حلال و حرام پرسیدم، جواب سؤالاتم را داد، وقتی خواستم خداحافظی کنم، فرمود: "حماد! هرگاه مشکلی در مسائل دینی آن نواحی برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و از قول من به او سلام برسان. "

این روایت فقاهت و دانش ایشان را بیان میکند و همچنین محل رجوع بودن او را تایید میکند، زیرا امام هادی(ع) حماد را به عبد العظیم حسنی ارجاع میدهد (شریف قرشی، ١٣٧١، ص ٢٢٧). آمده است که عبدالعظیم حسنی خدمت امام هادی(ع) مشرف شد و اعتقادات خود را بر ایشان عرضه کرد. امام هادی(ع) ضمن آفرین گفتن و تأیید عقیده او چنین فرمود:

" ای ابا القاسم! به خدا سوگند این همان دین خداست که آن را برای بندگانش پسندیده و خواسته است، پس همین عقیده را حفظ کن. خداوند در دنیا و آخرت تو را با قول و عقیده ثابت استوار بدارد... " (حر عاملی، ج ١، ص ٢١، ح ٢٠).

٢-٨-١- فضل بن شاذان نیشابوری (أبا محمد)

از اصحاب امام هادی(ع) و ثقه است (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٠). از فقها و متکلمین عصر عسگریین است. این دانشمند بزرگ در علوم مختلف همانند فقه، تفسیر، کلام، فلسفه، لغت، منطق و دیگر علوم کتاب نوشته است و تالیفات او بالغ بر ١٨٠ کتاب است (نجاشی، ١٤١٨، ص ٣٠٧ و طوسی، ١٤١٧، صص ١٩٧-١٩٩). امام حسن عسگری(ع) بارها فضل بن شاذان را ستوده است. یکی از تالیفات فضل را به امام عسگری(ع) عرضه کردند، امام نگاهی به کتاب

کرد و برای فضل طلب مغفرت نمود و فرمود:

" مردم خراسان به مقام و منزلت فضل بن شاذان و والا بودن وی از ایشان رشک میبرند" (برقی، ١٣٨٣، صص ٢٧٢ -٢٧٣، ح ١١٧٩).

بار دیگر امام به کتاب دیگری از وی نگریست، سه مرتبه برای او طلب مغفرت کرد و در تأیید کتاب فرمود:

" این کتاب صحیح است و سزاوار است که مطابق آن عمل کنند " (طوسی، ١٣٨٢، ص ٥٨٤، ح ١٠٢٣).

فضل به دفاع از اعتقادات شیعه و زدودن شبهات پیرامون آن اقدام میکرد. او میگفت: "من جانشین گذشتگانم. من محمد بن ابیعمیر و صفوان بن یحیی و دیگران را دیده ام و در طول پنجاه سال از آنها مسائل آموخته ام و... اینک من جانشین آنها هستم. " (طوسی، ١٣٨٢، ص ٥٨٤، ح ١٠٢٥).

با توجه به تمجید امام عسگری(ع) از فضل بن شاذان نیشابوری، احتمالا وی در منطقه خراسان، مسئولیت فرهنگی و پاسخ گویی به شبهات و سؤالات دینی شیعیان را عهده دار بوده است.

٢- کارکردهای سازمان

با توجه به عملکرد چند جانبۀاین نهاد از یک سو، گستردگی حوزۀعمل آن از سوی دیگر و وجود جو خفقان و سرکوب عباسیان از طرف سوم، رهبری این شبکه از حساسیت و پیچیدگی فوق العاده ای برخوردار بود؛ به خصوص که سرنوشت مکتب تشیع و جامعه شیعه با سرنوشت این تشکیلات گره خورده بود. در نتیجه دشواری کار رهبری و سنگینی مسئولیت امام روشن میگردد. رهبر چنین سازمانی میبایست یک لحظه از کم وکیف کار و سلامت و یا انحراف آن غافل نماند و در هر وضعیتی تصمیم مناسب و مقتضی را اتخاذ کند و آن گاه با ظرافت کامل آن را به مرحله اجرا گذارد. واضح است که این مسئولیت با درجه ای پایین تر بر دوش وکلای ارشد نیز سنگینی میکرد (حیدری، ١٣٩٠، صص ٢١٦-٢١٧). پیش از این به وظایف امام به عنوان رهبر سازمان به صورت خیلی گذرا اشاره کردیم.

وکلا به عنوان نمایندگان امامان شیعه در نواحی مختلف مشغول فعالیت بودند. مقام نمایندگی امام معصوم، مقامی والا و دارای ابعاد مختلفی است و به تبع گستردگی و تنوع وظایف امام معصوم ، وظایف نماینده او نیز گسترده و متنوع است. از این رو در صورت وجود شرایط مناسب، نمایندگان امامان عهده دار نقش های متعددی در حوزه مسئولیت خود بودند.

نکته ای که بایستی به آن توجه کرد این است که همه وکلا در یک سطح و رتبه نبودند. برخی از وکلا جزو اصحاب برجسته و ممتاز چندین امام معصوم و دارای مقامات علمی و دینی بالایی بوده و گاه مقام بابیت امام را نیز دارا بودند. طبیعی است که این وکلا دارای مسئولیت گسترده بوده و علاوه بر نقش مالی، دارای نقش دینی، ارشادی و علمی نیز بودند.

١-٢- نقش مالی

یکی از وظایف مهم وکلا و کارگزاران سازمان وکالت، اخذ وجوه شرعی و حقوق الهی و هدایا و تحویل آن به امامان معصوم یا باب و نماینده تام الاختیار آنها بود. این امر در دستورالعمل وکلا به هنگام اعزام به مناطق شیعه نشین، جزو اصلیترین وظایف آنان برشمرده میشد. به عنوان نمونه امام هادی(ع) در نامه به علی بن بلال پس از معرفی ابوعلی بن راشد به عنوان وکیل منطقه بغداد و مدائن و قرای سواد، او را به اطاعت از ابوعلی و تسلیم تمام مسؤلیت ها به او امر کرده است.[9] (طوسی، ١٣٨٢، ح ٩٩١، ص ٥٦٢).

در عصر امام هادی(ع) با سامان مندتر شدن تشکیلات وکالت و تأکیدات آن حضرت بر انجام واجبات مالی از سوی شیعیان ، پرداخت وجوه شرعی شکلی کاملا منظم به خود گرفت (مدرسی طباطبایی، ١٣٨٦، ص ٤٧).

یکی دیگر از وظایف مالی سازمان وکالت، رسیدگی بر کار موقوفاتی بود که شیعیان وقف ساحت مقدس ائمه میکردند. از این رو وکلای مخصوصی در مناطقی که دارای موقوفه بودند تعیین و نصب میشدند. به عنوان نمونه، احمد بن اسحاق اشعری قمی در عصر امام عسگری(ع)، وکیل وقف در قم بوده است (قمی، ١٣٦١، ص ٢١١).

اموال جمع آوری شده در سازمان برای رفع نیازهای اقتصادی بیت امامت، رفع نیازهای اقتصادی شیعیان و سادات نیازمند و رفع مشاجرات مالی شیعیان ، پرداخت صله و هدیه به شیعیان و شعرای متعهد و تأمین معیشت وکلا و کارگزاران سازمان وکالت مصرف میشد.

٢-٢- نقش ارتباطی

پس از نقش مالی، یکی از مهم ترین نقش ها و وظایف تشکیلات وکالت ، ایجاد ارتباط بین امامان معصوم و شیعیان آنان بود. کارگزاران ائمه، علاوه بر جمع آوری وجوهات شرعی، نامه های حاوی سؤالات و بیان مشکلات را از شیعیان اخذ و شخصا یا به وسیله پیک های سیار به دست امامان میرساندند و متقابلا پاسخ آنها را به شیعیان تحویل میدادند.

در سازمان گسترده وکالت، ارتباط وکلا با ائمه، با باب ها و وکلای ارشد، با یکدیگر و با شیعیان، ارتباط باب ها و وکلای ارشد با ائمه، با یکدیگر و با شیعیان، ارتباط ائمه با شیعیان صورت میگرفت. نحوه ارتباط به صورت ارتباط حضوری و مستقیم ، ارتباط کتبی، ارتباط از طریق ارسال پیک و فرستاده بود.[10]

٣-٢- نقش علمی و ارشادی

یکی از مهم ترین اهداف تشکیل سازمان وکالت ، تعلیم معارف اهل بیت به شیعیان و ارشاد آنان به حق ، در عصر حیرت و بروز تردیدها و شبهات بود. البته همه وکلا از جهت علمی و معرفتی در یک سطح نبودند. در میان وکلا، برخی آنچنان از نظر علمی و آشنایی با معارف و احکام برجسته بودند که امامان شیعه افراد را به آنان ارجاع میدادند تا معالم دینی و وظایف شرعی خود را از آنها جویا شده و فرا بگیرند. وکلا مهم ترین مرجع و ملجأ در حل معضلات علمی و اعتقادی شیعیان بودند. آنان گاه این وظیفه را شخصا انجام میدادند و گاه از طریق اخذ و ارسال نامه های حاوی سوالات شیعیان به معصومین و متقابلا تحویل پاسخ آنها به شیعیان انجام میدادند (جباری، ١٣٨٢، ج ١، ص ٣٢١). به عنوان مثال پس از شهادت امام هادی(ع)، عثمان بن سعید نقش مهمی در سوق دادن شیعیان در جهت قبول امامت امام عسگری(ع) داشت. وی پس از شهادت امام عسگری(ع) با رهبری سازمان وکالت و ایفای نقش ارشادی خود توانست بسیاری از شیعیان را از حیرت نجات بخشیده و بر قبول امامت حضرت مهدی(ع) راهنمایی کند (مجلسی، ١٩٩٨، ج ٥١، ص ٣٥٠، ح ٣).

٤-٢- نقش سیاسی

هرچند به ظاهر سازمان وکالت، نهادی مالی و ارتباطی بود ولی در همین قالب، بهترین خدمات سیاسی و مبارزاتی بر ضد حاکمیت عباسی انجام داد. فعالیت سیاسی، همواره به معنی جنگ مسلحانه و اقدامات نظامی نیست، بلکه هر آنچه به منظور مقابله و تضعیف حاکمیت عباسی از سوی ائمه و شیعیان صورت میگرفت، فعالیت سیاسی تلقی میشد و اقدامات سازمان وکالت از نمونه های بارز چنین فعالیتی بود. تلقی حکومت عباسی از اقدام ائمه در تشکیل سازمان وکالت ، نوعی تلقی سیاسی بود. اتهامی را که منصور عباسی بر علیه امام صادق (ع) مبنی بر تشکیل حکومت در حکومت و جمع خراج از شیعیان مطرح کرد (طوسی، ١٣٨٢، ح ٤٧٨، ص ٣٣٦).

در زمان متوکل هجمه های شدیدی علیه سازمان وکالت صورت گرفت. در همین رابطه برخی از برجسته ترین وکلای آن حضرت دستگیر، شکنجه و یا به شهادت رسیدند. علی بن جعفر همانی، محمد بن فرج و ابوهاشم جعفری به دستور متوکل دستگیر شدند. ابوعلی بن راشد و عیسی بن جعفر بن عاصم و ابن بند زیر شکنجه قرار گرفته و به شهادت رسیدند (طوسی، ١٣٨٢، ح ١١٢٢، ص ٦٤٠).

٥-٢- نقش حفاظتی

در عصر امام هادی(ع) و فرزندش امام عسگری(ع)، امکان تماس امام با شیعیان به حداقل ممکن رسید و مراجعه مستقیم شیعیان نزد امامین عسگریین ٦ به غایت خطرآفرین بود. به عنوان نمونه، امام هادی(ع) در توقیعی به دو تن از وکلای برجسته اش، یعنی ابوعلی بن راشد و ایوب بن نوح، آنان را به نظم در فعالیت و اطاعت از فرامین و عدم دخالت در امور یکدیگر سفارش نمود و در تعلیل آن فرمود که اگر دستورات حضرت را به کار بندند، از مراجعه مکرر نزد آن جناب بینیاز خواهند شد (طوسی، ١٣٨٢، ح ٩٩٢، ص ٥٦٢). در چنین شرایطی، این وکلا و کارگزاران سازمان وکالت بودند که به عنوان رابط بین امام و شیعیان ایفای نقش میکردند؛ و گاهی خود وکلا نیز از طریق مبرزترین وکیل آن دو امام، یعنی عثمان بن سعید عمری، اموال و نامه های شیعیان را به ایشان میرساندند. این رویه سبب شد تا سازمان وکالت بتواند به خوبی نقش حفاظتی خود را در این عصر حساس به انجام برساند (جباری، ١٣٨٢، ج ١، ص ٣٣٠).

٦-٢- نقش تمهیدی برای ورود شیعه به عصر غیبت

از دیگر مسئولیت های سازمان ، به خصوص در عصر امامین عسگریین، آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت بود. به همین منظور امام هادی(ع) شیعیان را در امور شرعی به وکلایشان ارجاع میدادند تا آنان را با شرایطی که قرار بود بعد از سال ٢٦٠ ه. ق با آن روبرو شوند -یعنی فقدان امام حاضر و عدم دسترسی مستقیم به او- آماده سازند. بنابراین زمانی که احمد بن اسحاق وکیل برجسته امام هادی و امام عسگری٦، از ایشان درباره مواقعی که امکان دسترسی به ایشان را ندارد کسب تکلیف میکند، آن دو امام همام او را به وکیل الوکلای خود عثمان بن سعید عمری حواله میدهند (طوسی، ١٣٨٤، ج ٢، ص ٥٠٠).

٧-٢- نقش مبارزاتی برضد منحرفان

برخی از منحرفان فکری، اعتقادی و اخلاقی، گاهی با سابقه وکالت برای امام یا بدون آن، راه خیانت و انحراف در پیش میگرفتند. آنان گاه به دعوی دروغین بابیت امام نیز بسنده نکرده و مدعی نبوت و یا حلول الوهیت در خود میشدند (طوسی، ١٣٨٢، ح ٩٩٦ و٩٩٧). مقابله با جریانات انحرافی در درجه اول ، وظیفه امام معصوم بودکه به شکل مناسب و در زمان مقتضی آن را انجام میداد، ولی روند این مقابله به وسیله بازوان اجرایی امام، یعنی وکلا، به اتمام میرسید. آگاهی دادن به شیعیان و ارسال پیام ها و توقیعات امام درباره منحرفان به اقصی نقاط شیعه نشین و حتی برخوردهای فیزیکی در صورت لزوم، به وسیله کارگزاران سازمان وکالت صورت میپذیرفت که نمونۀبارز آن قتل فارس بن حاتم قزوینی توسط فردی به نام جنید به دستور امام هادی(ع) است (طوسی، ١٣٨٢، ح ١٠١١، ١٠٠٧، ١٠٠٣، ١٠٠٤، ١٠٠٦).

٨-٢- نقش اجتماعی و خدماتی نسبت به امام و شیعیان

برخی از وکلا خدمات شخصی نسبت به امام را انجام میدادند. به عنوان مثال، عثمان بن سعید عمری در سن یازده سالگی به خدمت بیت امام هادی(ع) در آمد. (طوسی، ١٤١١، ص ٤٢٠) چنان که تجهیز و تغسیل بدن مبارک امام عسگری(ع) را نیز وی انجام داد. (طوسی، ١٣٨٤، ج ٢، ص ٥٠٣) کافور خادم نیز عهده دار امورات شخصی امام بود (طوسی، ١٣٨٤، ج ١، ص ٢٨٩).

به طور کلی رساندن نامه های شیعیان توسط کارگزاران سازمان وکالت را نیز میتوان در راستای نقش اجتماعی و خدماتی وکلا به شیعیان قلمداد نمود (جباری، ١٣٨٢، ج ١، ص ٣٣٤).

نتیجه گیری

اهمیت شبکه های ارتباطی برای حفظ و تقویت اجتماعات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باعث شد، برخی امامان شیعه با عنایت به شرایط موجود به تأسیس سازمان وکالت اهتمام ورزند؛ شبکه ای هماهنگ متشکل از امامان معصوم و پیروان وفادارشان، که برای پیشبرد اهداف دینی و مذهبی ایجاد گردید.

تقویت و گسترش سازمان وکالت و هدایت هوشمندانۀآن به وسیلۀامام هادی(ع) و همچنین اجرای دقیق فرامین حضرت توسط وکلای امام در مناطق مختلف قلمرو اسلامی، سبب شد تا اهداف موردنظر امام تحقق یابد. از مهم ترین پیامدهای فعالیت سری سازمان وکالت در طول حیات حضرت را می توان به برون رفت شیعه از تحیر در عصر غیبت دانست.

تداوم حیات شیعه در عصر غیبت در گرو مسئلۀمهم مهدویت بود که امام با بیان روایات متعدد در این باب ، اذهان شیعه را از هرگونه انحراف و غلو بازداشت و جامعه شیعه توانست از این آزمون دشوار سربلند بیرون آید و تا اکنون نیز اعتقاد به وجود و غیبت حضرت حجت جز اصول مسلم شیعه امامیه تلقی میشود و شیوه رهبری جامعه شیعه در عصر غیبت کبری توسط نواب عام امام عصر (فقهای جامع الشرایط) کم و بیش تداوم همان شیوه مدیریت جامعه شیعه به وسیله وکلا میباشد.

حفظ جان امام از گزند توطئه های دشمنان و غنا بخشیدن به فرهنگ شیعه، تمرین ولایت پذیری شیعیان در قالب اطاعت از وکلا و نمایندگان حضرت، ایجاد پیوند عاطفی و فکری میان امام و شیعیان و هدایت آنان در مقابل هجمه های تبلیغاتی فرق مختلف اسلامی و معرفی صحیح مکتب اهل بیت را میتوان از پیامدهای مهم تشکیل و تقویت سازمان وکالت برشمرد. سازمان وکالت توانست با برقراری ارتباط میان اعضا و مجموعه های پراکندۀشیعه در سراسر بلاد اسلامی با امام معصوم، امکانات ایشان را در جهت حفظ و حراست از جامعه شیعه و رفع مشکلات آنان و توسعه مکتب اهل بیت بسیج کند.

امام هادی (ع) با تقویت و ساماندهی سازمان وکالت در تداوم مبارزه بر ضد حکومت عباسی موفق بود و با حفظ هویت و کیان شیعه، نه تنها مانع از اضمحلال شیعه امامیه در سایر فرق گردید، بلکه زمینه رشد و غنای فقه شیعه را فراهم آورد. اقدامات علمی ایشان مانند بارور کردن میراث غنی علمی و تدوین و تبویب احادیث، نخبه پروری و تربیت دانشمندان در علوم مختلف و حمایت اقتصادی از اهل علم و محافظت از جان آنان و احترام و تجلیل از علما و مبارزه با انحراف ها، بالندگی و رشد و نمو علوم اسلامی را به ارمغان آورد.

 

فهرست منابع

 ١. ابن شهرآشوب، رشیدالدین محمدبن علی(١٣٧٩) مناقب آل ابیطالب، قم: انتشارات علامه.

٢. اصفهانی، ابوالفرج (١٣٨٠) مقاتل الطالبیین، ترجمه سید هاشم محلاتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

٣. ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا(١٤١٨) الفخری فی آداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، حلب: دار القلم العربی.

٤. بامبرگر، پیتر و لن نشولم (١٣٨١) استراتژی منابع انسانی، ترجمه علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.

٥. برقی، احمد و ابن داود حلی(١٣٨٣)الرجال، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.

٦. جباری، محمدرضا(١٣٨٢) سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم: انتشارات موسسۀآموزشی پژوهشی امام خمینی، ج ١ و ٢.

٧. حر عاملی، محمد بن حسن (بیتا) وسائل الشیعه، قم: موسسه آل البیت لاحیاء التراث.

٨. حرانی، ابو محمد حسن بن علی بن الحسین بن شعبه (١٣٩٤ه ق) تحف العقول، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات ، الطبعه الخامسه.

٩. حسین، جاسم (١٣٨٥) تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمدتقی آیت اللهی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم.

١٠. حیدری، محمدحسن (١٣٩٠) شکوه سامرا، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق.

١١. دهخدا، علیاکبر، لغت نامه.

١٢. سلیمانی، جواد(١٣٨٦) رازداران حریم اهل بیت ، قم : انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

١٣. شریف قرشی، باقر(١٣٧١) تحلیلی از زندگانی امام هادی، ترجمه محمدرضا عطایی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.

١٤. صدوق، محمد بن علی بن حسین ابن بابویه (١٣٨٠) کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، قم: دارالحدیث.

١٥. طبری، محمد بن جریر (١٣٧٥) تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ پنجم.

١٦. طوسی، محمد بن حسن (١٣٨٢) اختیار معرفه الرجال معروف به رجال کشی، تحقیق محمدتقی فاضل میبدی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

١٧. ____(١٤١١) رجال، قم: انتشارات دار الذخائر، الطبعه الثانیه.

١٨. ____ (١٣٨٤) الغیبه (خورشید در نهان)، ترجمه عباس جلالی، تهران: موسسه تعاون امام خمینی.

١٩. ____ (١٤١٧) الفهرست، تصحیح جواد قیومی، قم: النشر الاسلامی.

٢٠. قمی، حسن بن محمد بن علی بن حسن (١٣٦١) تاریخ قم، تصحیح سید جلال الدین تهرانی، تهران: انتشارات توس.

٢١. مجلسی، محمدباقر(١٩٩٨) بحارالانوار الجامعۀ لدرر الاخبار، بیروت: دارالتعارف، ج ٥٠.

٢٢. مدرسی طباطبایی، حسین (١٣٨٦) مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران: انتشارات کویر.

٢٣. مسعودی، علی بن الحسین (١٣٦٥) مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی.

٢٤. محمدبن محمد بن نعمان، مفید(١٣٧٨) الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم.

٢٥. ناصر الشریعه ، محمد حسین (بیتا) تاریخ قم، ترجمه علی دوانی، قم: دار الفکر.

٢٦. نجاشی، ابیالعباس احمد بن علی(١٤١٨ق) رجال، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم: موسسه النشر الاسلامی، الطبعه السادسه.

 

یادداشت ها

[1] به عنوان نمونه میتوان به قیام شریک بن شیخ مهری در سال ١٣٣ق بر ضد ابومسلم در بخارا اشاره کرد. رک: طبری، ١٣٧٥.  

[2] برای اطلاع از نام قیام گران علوی و ساداتی که به دست حکام عباسی در این دوران کشته شدند ر. ک: اصفهانی، ١٣٨٠، صص ٥٥٢-٦٢٨.

[5]  المروزی المقیم بسمرقند و کش، عالم فاضل مصنف متکلم ثقه و هو القمی خادم القبر.

[6] یرید أنه قبر فاطمه بنت الامام موسی بن جعفر(ع) و أخت الامام الرضا(ع) التی لها قبر مشید فی قم یقصده الزائرون للتبرک به حتی الیوم.

[7] کان سهل بن یعقوب هذا یخدم الامام الهادی سرمن رأی و یسعی فی حوائجه و کان یقول له انت أبو نواس الحق.

[10] برای مطالعه بیشتر درباره نامه های شیعیان و وکلا و ارتباط آنها با یکدیگر ر. ک: رجال کشی