الگوی جابهجایی زنان تغییرات زیادی را نشان میدهد
زنانهشدن چهره مهاجرت
فاطمه علیاصغر :چندی پیش بالاخره پس از مدتها پیگیری، گره از یک پرونده پیچیده مفقودی باز شد. دختر شیرازی یک روز زمستانی برای یافتن زندگی بهتر از خانه خارج شد و دیگر هرگز برنگشت و به هیچ مقصدی هم نرسید. سرانجام خانوادهاش از این بیخبری به تنگ آمده و نگران از چندین طریق وضعیت او را پیگیری کردند. یکی از این مراکز، مراجعه به دفتر جستوجو و بازپیوندی خانواده هلالاحمر بود. بررسی کارشناسان این دفتر آغاز شد. بر اساس آخرین گفتوگوها، این دفتر از طریق شبکه ارتباطی کمیته بینالمللی صلیب سرخ از پلیس یکی از کشورها در مسیر اروپا این پرونده را به جریان میاندازد. سرانجام پس از مدتها جستوجو آنها خبر تکاندهندهای دریافت میکنند: «این دختر هنگام مهاجرت غیرقانونی در آبهای اقیانوس غرق شده است.»
روزنامه «دنیای اقتصاد» تلاش میکند با مادر این دختر صحبت کند. مادر دختر در حالی که بسیار منقلب است، میگوید: «دخترم غرق شد و برای همیشه از پیشم رفت. دیگر هیچچیز برایم مهم نیست.» صحبت کردن درباره ابعاد و دلایل مهاجرت دخترش او را بهشدت آشفته میکند. براساس آخرین رصدها از مرکز جستوجو و بازپیوندی خانواده هلالاحمر، آمار اعلام گمشدگی زنانی که اقدام به مهاجرت کردهاند، افزایش یافته است. هر چند هنوز بسیاری از خانوادهها به دلیل مسائل فرهنگی و سنتی حاضر نیستند آماری از مهاجرت غیرقانونی دخترانشان بدهند.
آناهید سیفی، استادیار حقوق بینالملل و گروه مطالعات زنان و خانواده دانشگاه علامه طباطبایی که در زمینه مهاجرت تحقیقات بسیاری کرده به «دنیای اقتصاد» میگوید: «تا امروز آمار جامعی از جنسیت و کیفیت مهاجرت زنان نداریم. چراکه بسیاری از مهاجرتهای اخیر به صورت غیرقانونی انجام میشود. با اینحال به صورت کلی میتوانیم بگوییم که آمار مهاجرت زنان در ایران افزایش یافته است.» بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران به «دنیایاقتصاد» میگوید: «در سال2021 برای نخستینبار تفکیک جنسیتی در آمارهای ارائهشده از کشورهای مهاجرپذیر اعلام شده است.» این آمار نشان میدهد ۵۲درصد از اقامتهای دائم صادرشده برای ایرانیان در کانادا، 45درصد از اقامتهای دائم به فنلاند و 49درصد به استرالیا مربوط به زنان بوده است.
براساس یک تحقیق با عنوان «تحلیل تجربه زیسته زنان از مهاجرت» بیشتر زنان مهاجرت کرده ایران به کانادا تحصیلکرده هستند و حداقل مدرک کارشناسی ارشد دارند. براساس آخرین آمار پایگاه داده یونسکو در سپتامبر 2023، جمعیت دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، برای هشتمین سال متوالی روند افزایشی داشته است. رتبه دانشجوفِرستی ایران در سال 2019، از رتبه 19 دنیا به رتبه 17 در سال 2020 افزایش یافته است و در سال 2021، رتبه هفدهم دانشجوفِرستی کشور ثابت مانده است. نرخ رشد دانشجویان ایرانی خارج از کشور در بازه 2012 تا 2019 پایینتر از نرخ رشد دانشجویان بینالمللی در دنیا بوده است، اما در بازه زمانی 2020 تا 2021 این نرخ برای کشور ایران بالاتر از نرخ جهانی بوده است.
بر اساس همین گزارش، ایران رتبه اول مهاجرفرستی براساس نرخ رشد مهاجر جدید را ثبت کرده است. مقصود فراستخواه، عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی هم چندی پیش اعلام کرده بود، 2 میلیون نخبه ایرانی مهاجر هستند و 60 درصد جوانان میل به مهاجرت دارند. اگر چه این آمار بر اساس تفکیک جنسیت اعلام نشده، اما مشاهدات و پیگیریهای «دنیای اقتصاد» نشان میدهد که در این روند، مهاجرت زنان هم افزایش یافته است. چندی پیش بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران اعلام کرد: «هر زمان که شرایط اقتصادی و اجتماعی بهتر شود، ما شاهد کاهش خروج ایرانیان از کشور هستیم و برعکس وقتی فشارهای اقتصادی بیشتر میشود ما میبینیم که مهاجرت روند صعودی میگیرد.» او درباره اینکه زنان یا مردان بیشتر تمایل به مهاجرت از ایران دارند معتقد است، جمعیت بالقوه برای مهاجرت همان فارغالتحصیلانِ بیکارِ دانشگاهی هستند، ازآنجاکه سهم زنان از این جمعیت بیشتر است میتوان حدس زد آنها تمایل بیشتری برای مهاجرتکردن دارند.
رابطه جنسیت و مهاجرت پیچیده است. رصد کارشناسان و محققان در چند دهه گذشته نشان میدهد که الگوی مهاجرت زنان در ایران تغییر زیادی داشته است. آناهید سیفی به «دنیای اقتصاد» میگوید: «در گذشته مهاجرت زنان وابستگی شدیدی به مهاجرت مردان داشت. چراکه محققان ثابت کردهاند، در جوامع مردسالار، تعداد مهاجران زن کمتر است و در مقابل در کشورهایی که زنان استقلال بیشتری دارند، آمار مهاجرتشان بیشتر است.» اگرچه تا کنون مطالعات کمی در این زمینه شده، اما مساله این است که مهاجرت فرآیندی جنسیتی است، زیرا دلایل مسیرها، الگوها و پیامدهای مهاجرت برای مردان و زنان متفاوت است. بر اساس یافتههای این استادیار حقوق بینالملل دانشگاه علامه، از نظر تاریخی تصور بر این است که زنان برای ازدواج یا الحاق به خانواده مهاجرت میکنند.
بیشتر زنانی که به آمریکا مهاجرت میکنند، به منظور پیوستن به همسرانشان است. در گذشته زن به عنوان فرد وابسته به مرد مهاجرت میکرد؛ در حالی که اکنون بسیاری از زنان مجرد یا زنان با کودکان خود مهاجرت میکنند. در دهههای اخیر تعداد مهاجران زن بهطور قابل توجهی در پاسخ به تغییر بازار کار به خصوص تقاضای گسترده برای کار ارزان زنان به دنبال رشد تقاضا جهت به کارگیری زنان از کشـورهای فقیـر در بخشهای مراقبـت در کشورهای توسعه یافته در سطح جهان افزایش یافته است. «دنیایاقتصاد» این روند را با چند مصاحبه پیگیری کرده است. بسیاری از زنانی که پس از مهاجرت بزرگ اوایل دهه 60، از ایران رفتهاند، همراه همسرانشان یا ازدواج در خارج از کشور بوده است. یکی از این زنان که در دهه 70 از ایران به استرالیا مهاجرت کرده به «دنیایاقتصاد» میگوید: «من حدود سال 1372 طلاق گرفتم و سه تا بچه داشتم. با اینکه معلم بودم و در اینجا حقوق داشتم، اما احساس میکردم باید به خارج بروم. برخی محدودیتهای اقتصادی و روانی در واقع مرا وادار به این مهاجرت کرد.»
او پس از ازدواج صوری از ایران خارج شده و به استرالیا میرود، او میگوید: «مهاجرت در آن زمان هم روند بسیار دشواری بود. من بسیاری از راهها را بررسی کردم، اما در آن زمان بهترین راه ازدواج صوری بود. هر چند این روند بسیار آسیبزننده است، اما من راه دیگری نداشتم. به خصوص پس از اینکه ازدواج صوری انجام دادم و طرف حاضر به طلاقدادنم نمیشد، اما من آنقدر به دادگاه رفتم و پیگیری کردم که توانستم در استرالیا ماندگار شوم و اکنون قریب 30سال است که اینجا زندگی میکنم. دیگر سه فرزندم بزرگ شدهاند و از خدمات رایگان درمان و بازنشستگی بهره میبرم.» با این حال گفتوگو با بیش از 10 زن که به تازگی مهاجرت کردهاند، به یافتههای تحقیقاتی که تا اکنون انجام شده، صحه میگذارد. در حال حاضر مهاجرت زنان تحصیلکرده و مستقل از ایران افزایش یافته است.
رصد چندین مهاجرت اخیر گویای این است که این مهاجرتها بیشتر برای رسیدن به زندگی بهتر و رهایی از برخی محرومیتها بوده است. طاهره یکی از دانشآموختگان دانشگاه تهران که چندی پیش از ایران مهاجرت کرده، به «دنیایاقتصاد» میگوید: «آیندهای در ایران برای خودم متصور نبودم، چراکه بیشتر فرصتهای بالای شغلی برای مردان است و من اگر تمام تلاشم را هم میکردم بدون پارتیبازی و داشتن رابطه به لایههای بالای مدیریتی نمیرسیدم. از سوی دیگر بحثهای اجتماعی هم مطرح بود. همه اینها با هم باعث شد که درخواست ادامه تحصیل به یکی از دانشگاههای آمریکا بدهم که خوشبختانه با استقبال این دانشگاه روبهرو شد و توانستم بورسیه هم دریافت کنم.»
یکی از مباحثی که بسیار کمتر بررسی شده، عوامل مهاجرت زنان است. آناهید سیفی، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی به «دنیای اقتصاد» میگوید: «دلایل مهاجرت زنان مختلف است. از مسائل اقتصادی بگیر تا دغدغههای فرهنگی و اجتماعی.» بررسی مهاجرت زنان و مردان به صورت کلی نشان میدهد که مسائل اقتصادی همچنان دلیل اصلی مهاجرت به شمار میآید و سپس مسائل دیگری شامل عوامل فردی، محرومیت فرهنگی و اجتماعی. با اینحال یافتههای این استادیار نشان میدهد: «مردان عمدتا با انگیزههای اقتصادی دست به مهاجرت میزنند، اما زنان بیشتر به دلایل اجتماعی و فرهنگی مهاجرت میکنند. مهاجرت زنان میتوانـد یـک راهحل برای فرار از محدودیتها و کمبودهای تحمیل شده خانوادگی و اجتماعی در جوامع مبدأ باشد و نیز امکان اشتغال در کارهایی که بهطور اجتماعی در جامعه مبدأ محدودیت داشـته را فـراهم کند.»
بنا به نتایج تحقیقات این استادیار؛ «برخی تابوهای اجتماعی ممکن است زنـان و دختران را به مهاجرت سوق دهد. زنان به احتمال زیاد به کشورهایی مهاجرت میکنند کـه نسبت به کشورشان نهادهای اجتماعی مناسبتری داشته باشد و دارای فرصتهای اقتصادی بیشتری برای آنان باشد. هنجارهای جنسیتی و تقسیم کار در بازار کار یـک عامـل کلیدی در اشتغال است.» مشاهدات نشان میدهد که زنـان مهـاجر، مهـاجرت را یـک پروسه به سوی رهایی و توانمندسازی میدانند. زنانهشدن مهاجرت به تغییرات اجتماعی و اقتصادی در کشورهای مبدأ و بازار کار کشور مقصد مرتبط است. مهاجرت به عنوان یک استراتژی برای بهرهوری از فرصتهـای اقتصـادی در خارج از کشور به منظور به حداکثر رساندن درآمد خانوار و برای محافظـت ازآن در برابـر شوکهای اقتصادی دیده میشود. با زنانه شدن مهاجرت، زنان بهطور فزاینده با یـا بـدون شوهران خود مهاجرت مـیکننـد.
این تحقیق همچنین نشان میدهد: «برای بسیاری، مهاجرت فرصتی برای تحقق کامل حقوق انسانی خود است؛ این کار میتواند فرصتهای تحصیلی و شغلی را ارائه دهد که منجر به زندگی قدرتمندتر برای آنها شود. مهاجرت همچنین میتواند به زنان و دختران اجازه دهد تا خود را از برخی موانع که گاه پتانسیلهای انسانی آنها را مختل میکند، رها کنند. زنان تمایل دارند به کشورهایی مهاجرت کنند که بتوانند از حقوق بیشتری برخوردار شوند. زنان مهاجر جهان به عنوان نیمی از جمعیت مهاجران بینالمللی، سعی دارند در ورای اهداف کوچشان با احقاق حقوق خود تحقق رویاهایشان را ببینند.» هر چند هنوز هم نیاز به تحقیقات بیشتری برای رسیدن به درک نقش زنان در مهاجرت است که در ایران تا کنون بسیار محدود به آن پرداخته شده است.
بر اساس یکی از تحقیقات انجام شده، در سال 2015 تعداد کل مهاجران بینالمللی به 224 میلیون رسیده که 173 میلیون در سال 2000 بوده است. تقریبا نیمی از مهاجران بینالمللی در سال 2015 را زنان تشکیل دادهاند. از سال 2000 تا سال 2015 مهاجرت زنان و دختران به کشورهای در حال توسعه افزایش یافته است. نسبت مهاجران زنان به اروپا، آمریکای لاتین و کارائیب، شمال آمریکا و اقیانوسیه افزایش یافته و همین تناسب به آفریقا و آسیا کاهش یافته است. بنا بر این گزارش، پناهندگان در حدود 8 درصد از تعداد کل مهاجران بینالمللی بودهاند که 47درصد از پناهندگان دختران و زنان بودهاند.
بر اساس آمار سازمان ملل، چهار کشور آلمان، سوئد، هلند و فرانسه در اتحادیه اروپا در حال حاضر میزبان بیشترین تعداد مهاجر متولد ایران هستند. براساس این آمار در سال ۲۰۲۰، آلمان با ۱۵۲ هزار و ۵۹۰ مهاجر متولد ایران در جایگاه نخست قرار دارد. همچنین در سال ۲۰۲۰ بیشترین درخواست ویزای ثبت شده و همچنین تعداد ویزای شینگن صادر شده برای ایرانیان در اروپا، متعلق به کشورهای آلمان، فرانسه و ایتالیا بوده است. بنابراین آلمان نخستین مقصد ایرانیها برای مهاجرت به اروپاست. انگلستان دومین مقصد مهاجرت ایرانیها در خارج از اتحادیه اروپا است و در حال حاضر حدود ۸۳ هزار و ۵۳۱نفر ایرانی در این کشور زندگی میکنند. همچنین استرالیا همواره یکی از مقصدهای اصلی مهاجرت ایرانیها در همه انواع مهاجرت از جمله مهاجرت کاری بوده و تعداد کل جمعیت ایرانیها در استرالیا در این سالها روندی صعودی داشته است.
با وجود افزایش مهاجرت زنان در ایران ما با فقدان اطلاعات و دادهها به تفکیک جنسیت روبهرو هستیم. با این حال، دبیر مرکز مطالعات جمعیت با اشاره به کشورهایی که بیشترین مهاجر از ایران را به خود اختصاص دادهاند، میگوید: «بیشترین مهاجران ایرانی که مقیم خارج از ایران هستند به ترتیب در کشورهای ایالاتمتحده، قطر، کانادا، کویت و آلمان ساکن هستند.» رویا که چندی پیش به آلمان مهاجرت کرد، میگوید: «من از طریق تحصیل در دانشگاه اقدام به مهاجرت کردم، اما وقتی به یکی از شهرهای دورافتاده آلمان آمدم و شغل مناسبی پیدا کردم تحصیل را رها کردم آنچه برای من مهم بود، رسیدن به آرامش بود. از سوی دیگر اینجا به حقوق زنان بسیار اهمیت میدهند.»
اینترنت پلی به سوی دنیای مجازی و دروازه ورود به واقعیت فضای حقیقیِ مجازی است. فضای مجازی حقیقتی است که از سکوی فضای شبکه ای اینترنت به این سو پرتاب شده است. افزایش سرعت فضای مجازی در برخی موارد بر اثر استفاده نادرست و ناسالم، ذهن، روح و فرهنگ مردم جامعه به ویژه جوانان را خدشه دار کرده است. پدیده جهانی سازی، قصد دارد جهان را به سمت یک نظام هماهنگ براساس ارزش های مدرنیته سوق دهد. محور جهانی سازی توسعه انسانی است؛ یعنی ساخت انسانی که جامعه جهانی را از نظر رفتار، اندیشه، اعتقادات، اخلاق و غیره براساس سیاست های خود هماهنگ کنند.
فناوری همیشه جلوتر از قوانین و مقررات از جمله فقه حرکت می کند. در جهان مدرن زندگی می کنیم و مدعی هستیم که فقه تنظیم کننده زندگی ما است. از این رو اگر بنا باشد ۸۰ درصد از زندگی ما هیچ نسبتی با فقه نداشته باشد، معلوم می شود که فقه پاسخگو نیست! روزگار ما تغییر کرده است، فقها و بزرگان ما اگر می خواهند در وسط میدان اجتماع جدید باقی بمانند، باید به این مسائل توجه کنند. باید موضوعات این مسائل را بشناسند، راهکار ارائه دهند و به جوانان و افرادی که می خواهند کسب و کار جدید ایجاد کنند، دستور العمل های جدید بدهند. پالایش فضای مجازی از نظر فقهی چه حکمی دارد؟ (حکم شناسی) و اجرای پالایش مجازی، چه مسائل و مشکلات مستحدثه ای دارد؟ (مسئله شناسی). پالایش فضای مجازی بر اساس «وجوب نهی از منکر» و «حرمت تعامل با کتب ضلال»، می تواند یک فعل واجب تلقی گردد. فضای مجازی آری؛ اما فضای مجازی پالایش شده چراکه هیچ یک از نظام های دنیا بدون پالایشی که بر اساس ارزش هایشان است راه فضای مجازی را باز نمی گذارند. فضای مجازی محل امتحان ها و تکلیف های جدید ماست؛ امتحاناتی که ماهیت متفاوتی نسبت به دیگر آزمایش های آدم ها، در قرون و اعصار گذشته ندارد، ولی متناسب با وضعیت انسان معاصر مختصات خاصی پیدا کرده است.
ابزارهای تسهیل کننده، مثل رایانه ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست. اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، می توانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمی شناسید، برسانید؛ این فرصت فوق العاده ای است؛ مبادا این فرصت ضایع شود. رسانه و فضای مجازی، یکی از مهم ترین و پر دغدغه ترین مباحث جامعه به شمار می آید. مقام معظم رهبری می فرماید: «تعرض به امنیت و حریم داخلی مردم «حرام شرعی» است و نباید انجام شود. متصدیان کار در دستگاه های دولتی و قضائی مراقبت کنند تا حریم داخلی زندگی مردم و اسرار آن ها محفوظ بماند...فضای مجازی، به صورت توأمان دارای منافع و مضرات بیشماری است که باید با استفاده از فرصت های آن، مفاهیم اسلامی را در سطح گسترده ترویج کرد و در همین خصوص، شورای عالی فضای مجازی با هدف تمرکز در فکر، تصمیم و اقدام تشکیل شد». در اینجا به نظرات و استفتاءات درباره فضای مجازی از منظر مقام معظم رهبری اشاره می شود.
ظرفیت ها و چالش های فضای مجازی به تفاوت هایی که فضای مجازی با فضای فیزیکی دارد برمی گردد. فضای فیزیکی یک فضای برخوردار از ارتباطات چهره به چهره، مکان محور و در بستر زمانی است که موضوع گذشته و حال و آینده است. در حالی که فضای مجازی فضایی است که در مقابل ماهیت شیئی فضای فیزیکی، ماهیت عددی دارد لذا یک محیط دیجیتال است. فضای مجازی یک فضای منعطف برای هر نوع تغییر در بستر جهانی است. فضایی فرامکان است. فضایی است که در بستر مبتنی بر زمان مجازی است. فنّاوری های ارتباطی پیشرفته و فنّاوری مجازی، با ظهور و پیدایش خود، در عمل به تضعیف «ماده باوری کهن» پرداخته و به میزان زیادی از ثبات و پایداری جدی و فشردگی و سنگینی جهان مادی کاسته اند و به شکلی تمثیل گونه به ما نشان داده اند که فراتر از دنیای مادی، دنیایی بزرگ تر، پر محتواتر، ارزشمندتر و واقعی وجود دارد؛ واقعیتی که ادیان الهی از بدو ظهورشان پیوسته بر آن تأکید داشته اند.
برخی معتقدند که جدال دنیا و آخرت در تعامل با پدیده های زمان به نوعی چالش بین مؤمن و کافر تبدیل شده و اینترنت و فضای مجازی برای مسخ هویت اسلامی به وجود آمده است. در مقابل بسیاری از طالبان علم و دانش ورزان توانسته اند که این اسلحه را علیه دشمنان خدا به کار گیرند. این در حالی است که در اندیشه معاصر از امکان وجود شرایط ارتباطات فضای مجازی و در نور دیدن مرزهای مکان و زمان سخن گفته می شود.در برابر این دیدگاه چالش و منفی، دیدگاه دیگری وجود دارد که ابعاد جهان موازی را درک کرده و معتقد است که فضای مجازی یک زمینه و یک کانال و یک فرصت است که از طریق آن می توان با جهان واقعی رابطه برقرار کرد و با پرهیز از هویت های مشکوک فضای مجازی و تبیین حلال و حرام و تأثیر آگاهی بر تصویر و غلبه تکنولوژی بر عقل با آن به تعامل پرداخت. با این حال، فضای مجازی فرصتی دینی و تبلیغی است که واقعیت موجود، ضرورت آن را حتمی می سازد.
حریم خصوصی افراد در اینترنت و فضای مجازی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و در ایران نیز قوانین متعددی برای حفظ حریم خصوصی کاربران در نظر گرفته شده است که شامل موارد اخلاقی، مالی و... می شود. در قانون جرائم رایانه ای و مصادیق محتوای مجرمانه در فضای مجازی، حریم خصوصی مورد تاکید و مجازات های متفاوتی برای مخلان آن در نظر گرفته شده است. اگر در فضای مجازی شخصی حقیقی یا حقوقی وارد حریم دیگران شود، حمایت های قانونی از فرد آسیب دیده وجود دارد. امروزه حریم خصوصی اشخاص در معرض خطراتی است که قبل از فنّاوری اطلاعات هرگز وجود نداشت، همان طور که قبل از پیدایش فنّاوری الکتریسته هیچ کس در معرض خطر برق گرفتگی نبود. حال باید مواظب بود که توسعه فنّاوری، حریم خصوصی افراد را به آتش نکشد.
ایجاد تغییرات گسترده جهانی بعد از شکل گیری اینترنت، و فضای مجازی و کانال های اجتماعی بومی و غیر بومی متعدد بسیاری را به این باور رسانده است که فضای مجازی عامل بسیاری از تغییرات فرهنگی و تکنولوژیک در حوزه های مختلف زندگی روزمره است. فضای مجازی توانسته است ابعاد تازه ای به سبک زندگی بدهد. هر چند استفاده از آن توانسته است بسیاری از مشکلات موجود در زندگی را حل نماید، اما نسل بشر را دچار مشکلات متعددی کرده است؛ البته تأثیر فن آوری اینترنت و فضای مجازی در این زمینه، مستقیم نیست و بیشتر تابع نوع استفاده از آن و نیز بسته به متغیرهای سن، جنس، تحصیلات و غیره است؛ مشکلاتی نظیر استفاده تفریحی و غیر علمی، دسترسی به مسائل غیر اخلاقی، عدم وجود محدودیت در استفاده برای قشرهای مختلف و...در پی دارد.
میان عضویت در شبکه های اجتماعی فضای مجازی کانال های اجتماعی و سبک زندگی جوانان، ارتباط وجود دارد. بیشتر اعضای بزرگ ترین شبکه اجتماعی اظهار داشته اند که در مقایسه با سایر فـعالیت های فـراغتی، بـیشتر وقت خود را به استفاده از فضای مجازی اختصاص می دهند که این امر، نشان دهنده تغییر در زندگی کاربران شبکه های اجتماعی است. استفاده اعضای جوامع مجازی از اینـترنت در مـقایسه بـا سایر فعالیت های فراغتی در مقادیر بالا و متوسط نسبت به سایر مقادیر، کاملاً برتری دارد. امپریالیسم فرهنگی، ظریف ترین نوع سیاست امپریالیستی به شمار می آید که هدف آن، تصرف ارضی یا کنترل حیات اقتصادی نیست بلکه می کوشد تا در ذهن انسان نفوذ کرده، آن را به کنترل درآورد. یکی از ابزارهای مهم غرب برای رسیدن به این گونه از امپریالیسم، فضای مجازی است. نظارت بر فضای مجازی و مدیریت صحیح در دنیای مدرن بر اساس شاخص های فرهنگی و امنیتی باید تعریف و تعیین شود و با جدیت اعمال شود.
فضای مجازی حوزه جدیدی شبیه فضای حقیقی است که کاربران زیادی به آن وارد شده اند. یکی از مهم ترین ویژگی های فضای مجازی این است که برخی کاربران با هویت های نامعلوم وارد آن می شوند و به همین دلیل شرایط برای برخی افراد سودجو باز مهیا است تا به بعضی کژرفتاری ها مانند شایعه سازی دامن بزنند. فضای مجازی عرصه ای امن برای سودجویان است تا با خیالی راحت به انجام برخی کارهای ناشایست در آن بپردازند و البته بعضی از افراد نیز به صورت ناخواسته درگیر برخی مسائل مانند بازنشر شایعات می شوند. یکی از دلایل گسترش شایعات در فضای مجازی، بی سوادی یا کم سوادی کاربران در حوزه رسانه است. اگر کاربران قصد دارند که درگیر شایعات در فضای مجازی نشوند و حتی به صورت ناخودآگاه آنها را نشر ندهند، باید با دقت بیشتری در شبکه های اجتماعی رفتار نمایند و هرآنچه را که می بینند، برای دیگران ارسال نکنند. به این ترتیب، با افزایش اطلاعات و سواد رسانه ای افراد، زمینه برای گسترش شایعات نیز از بین می رود.
حقیقت فضای موافقان و مخالفانی دارد. برخی افراد و گروه ها مزایای فضای مجازی را سپر هواهای نفسانی یا مزایای اقتصادی یا سیاسی خود قرار دهند و مخالفان را با چوب اتهام ارتجاع و مخالفت با پدیده های نو بکوبند. مخالفان هم ممکن است دغدغه های مبارکی همچون پرهیز از تهدیدهای این فضا برای اخلاق، فرهنگ، اعتقادات، معنویت و سلامت مردم داشته باشند. نیز ممکن است به سبب نادانی از مزایای آن یا تعصبات بیجا با آن مخالفت کرده، طرف مقابل را به بی اخلاقی و بی دینی متهم کنند. اما کودک و نوجوان ما در معرض آسیب هستند. اعتیاد به فضای مجازی، بازهای رایانه ای و...به راحتی در دسترس آنها قرار دارد. فضای مجازی قابلیت استفاده سودمند و زیان بار را دارد و امکان استفاده زیان بار از آن موجب ممنوعیت استفاده از آن به طور کلی نیست.
فضای مجازی، سبب قدرت اجتماع شده که با حاکمیت می تواند هـم افزایی کند. عمده مخاطرات فضای مجازی را بـاید در پیدایش شبکه های اجتماعی جست وجو کرد و بیشترین توان را در نظارت، هدایت و کنترل این قدرت نرم هزینه کرد. برای داشتن فضای مجازی پاک، لازم است فرصت ها و تهدید های این فضا را شناخت و متناسب با آن، راهبردهایی را طراحی نمود. بـه نـظر ما، بایسته های جامعه اسلامی را می توان به جوامع مجازی سرایت داد و ایجاد فضای مجازی پاک را ممکن شمرد. یکی از شاخصه های قدرت در فضای مجازی، شبکه های اجتماعی است که روش های متعددی توسط کارشناسان برای مهار و کـنترل ایـن قدرت نرم پیشنهاد شده است. ورود حاکمیت به فضای مجازی، ایـجاد بـسیج سایبری، تأسیس شبکه های بدیل، تولید اطلاعات و محتوا و در نهایت، کنترل و نظارت، می تواند فضای مجازی همساز با هنجارهای دینی و فرهنگی جامعه ما را به عنوان فضای مجازی پاک ترسیم کند.
نقش شبکه های اجتماعی، نقشی غیرقابل انکار، مهم و تأثیرگذار در دنیای امروز، به ویژه در دنیای مجازی و فضای ابری است. افراد در فضای مجازی در عین حال که می توانند در گروه های مختلف حضور داشته باشند؛ می توانند خود را جدا از دیگران و تنها نیز حس کنند. نبود مراتب قدرت در فضای مجازی، باعث می شود فردیت افراد در جمع حل نشود. این شبکه ها با سرویس ها و خدمات گسترده موجب تأثیرگذاری بیشتر بر زندگی آنها و جامعه و نیز رفتارهای اجتماعی می شوند، کارکردهای گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ارتباطی دارند و به گفته متخصصان ارتباطات، بیش از پیش رابطه های چهره به چهره را کاهش می دهند. افراد دچار نوعی آزادی روابط شوند. افراد جوان با ورود به دنیای مجازی به راحتی می توانند با جماعتی گسترده از غیر همجنسان خود ارتباط داشته باشند. و این یکی از بزرگ ترین آسیب ها می تواند به شمار آید.
در عصر مجازی، بیشتر امور زندگی انسان به شکل مجازی انجام می شود. دفتر کار مجازی، تجارت مجازی، تفریح های مجازی، سفرهای مجازی تبلیغ دینی مجازی و...نمونه هایی هستند که در فضای سه بُعدی، شرایط مناسبی را برای خانواده فراهم می کنند. آیا آسیب شناسی عصر مجازی، سؤال بعدی مسئولان تربیتی عصر مجازی نخواهد بود؟ از بُعد فرهنگی و اجتماعی انزوای بسیاری از اعضای خانواده و جامعه اعم از کودکان، جوانان و زنان با رایانه و فضای مجازی است که به دلیل کمبود فضاهای تفریحی و آموزشی و...با تلفن همراه به جای «با هم بودن» در محیط خانه و اجتماع «بی هم بودن» و «با دیگران بودن» را در فضای مجازی ترجیح و تجربه می کنند.
اوایل تابستان شرکت مستقل فعال در زمینه امنیت سایبری Surfshark مطالعهای درباره کشورهایی با بالاترین میزان نشت داده در سراسر جهان انجام داد که بر اساس آن، ایران نیز با بالاترین میزان نشت داده نسبت به کشورهای دیگر مواجه بوده است. افزایش حملات سایبری و نشت گسترده داده کاربران در سالهای اخیر باعث شد تا سیاستگذار به فکر راهحلی برای این مشکل جدی باشد. در همین راستا، براساس لایحه بودجه۱۴۰۳، تمام دستگاههای اجرایی در قانون برنامه هفتم توسعه و شرکتهای دولتی و نهادها و سازمانهایی که از بودجه عمومی استفاده میکنند، مکلف شدهاند تا حداقل نیمدرصد از اعتبارات هزینهای خود را به این حوزه اختصاص دهند. بخش اول لایحه بودجه سال۱۴۰۳ کل کشور مشتمل بر هفت فصل شامل احکام سقف منابع، سقف درآمد و تراز عملیاتی سقف واگذاری داراییهای سرمایهای، سقف واگذاری داراییهای مالی، منابع هدفمندسازی یارانهها و مفروضات پیشبینی منابع و مصارف بودجه، هفته گذشته تقدیم مجلس شد. در لایحه بودجه و در بخش الف تبصره۱۳ بخش ارتباطات و فناوری اطلاعات، تمام دستگاههای اجرایی موضوع ماده(۱) قانون برنامه هفتم توسعه و شرکتهای دولتی و نهادها و سازمانهایی که از بودجه عمومی استفاده میکنند، مکلف شدهاند حداقل ۰.۵درصد از اعتبارات هزینهای (به استثنای فصول ۱، ۴ و ۶) یا اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای خود را برای تضمین و ارتقای سطح امنیت شبکه، امنیت زیرساختها و امنیت سامانههای خود و پیشگیری از وقوع حوادث امنیتی رایانکی (سایبری) در دستگاه خود اختصاص دهند. در این لایحه آمده است که آییننامه اجرایی این تبصره مشتمل بر موارد استثنا به تصویب هیات وزیران میرسد.
با این همه کارشناسان امنیت شبکه معتقدند که تخصیص بودجه به تنهایی نمیتواند باعث ارتقای امنیت سایبری کشور شود، حتی ممکن است اثر سوء هم داشته باشد. در همین راستا، سعید سوزنگر، کارشناس امنیت شبکه به «دنیای اقتصاد» میگوید: «این تخصیص بودجه در افزایش امنیت سایبری تاثیری نمیگذارد. تا زمانی که از استفاده دستگاههای روز دنیا، تکنولوژی بینالمللی و جهانی -چه به خاطر تحریمها و چه به خاطر بحث مجوز دستگاهها- محروم هستیم، این بودجه تنها صرف ابزارهای داخلی خواهد شد که آنها هم توان رقابت با نمونههای خارجی را ندارند. ابزارهای داخلی در بحث تکنولوژی با نمونههای خارجی قابل مقایسه نیستند. تخصیص نیمدرصدی بودجه قرار است برای ابزارهایی مانند آنتی ویروسهای داخلی (مانند پادویش) و فایروالهای داخلی هزینه شود که تاثیر چندانی در امنیت سایبری ندارند.»
او در ادامه اضافه میکند: «بهطور کلی دولت میتواند بدون هزینه، سطح امنیت سایبری را تا چندبرابر افزایش بدهد. برای این امر تنها کافی است اجازه بدهد تا پروتکلهای امن و سرویسهایی که میتوانند باعث ایمنسازی دادهها شوند، به درستی کارشان را انجام دهند و روی آنها اختلالی ایجاد نشود. زمانی که صحبت از بودجه به میان میآید، یعنی صرف هزینه. هزینه کردن هم در اختیار بدنه دولت است و دولت هم معتقد است که باید از محصولات داخلی حمایت شود.»
سوزنگر با تاکید بر اینکه این تخصیص بودجه حتی میتواند اثرات سوئی داشته باشد، میگوید: «این تخصیص بودجه بهتنهایی تاثیر چندانی در افزایش امنیت سایبری ندارد، بلکه فکر میکنم میتواند برای کاربران ایرانی اثر سوء هم داشته باشد؛ چراکه ممکن است با این بودجه محصول داخلی بیشتری تولید شود و همان چند اپلیکیشن بینالمللی موجود هم کنار گذاشته شوند.»
حال باید دید که آیا در عمل تخصیص بودجهای هر چند کم، میتواند به کاهش آسیبپذیریهای سایبری بهویژه در نهادها و سازمانهای دولتی منجر شود که اطلاعات بسیار گستردهای را در اختیار دارند یا در ادامه راهحلهای کمهزینه اما کارآمدتر در دستور کار قرار خواهند گرفت.
با وجود این، هنوز هم پیشنیاز اصلی و گریزناپذیر عملیاتی شدن تمام ماشینهای هوش مصنوعی یک چیز است: نیاز به آموزش دیدن و تغذیه شدن این ماشینها با داده. علاوه بر این، دادههایی که در اختیار هوش مصنوعی قرار میگیرد آنقدر عظیم و سنگین است که استفاده از آن نیازمند کامپیوترهایی با قدرت محاسباتی بسیار بالا و زیرساختهای پیشرفتهای است که در همهجا یافت نمیشود و همین عوامل بیرونی هستند که توسعه بیشتر هوش مصنوعی را با محدودیت مواجه میسازند.
البته با وجود پیشرفتهای خوبی که در زمینه یادگیری ماشینی اتفاق افتاده، هنوز هم ضعفها و چالشهایی در مورد بهکارگیری ماشینها بهجای انسان وجود دارد که باعث میشود ما در برنامهریزیها در حوزههایی مانند ماشینهای خودران محتاط باشیم و از شتابزدگی در این زمینهها خودداری کنیم. آنچه تاکنون در مورد استفاده از ماشینهای خودران در بعضی کشورها اتفاق افتاده، محدود است به مجوز دادن برای تردد این ماشینها در برخی بزرگراهها و خیابانهای فرعی و خارج از شهرها، یعنی جاهایی که ترددها نظم مشخصی دارند و در آنها خبری از عابران پیاده نیست و رانندگی کردن در آنجا برای ما انسانها تا حد زیادی یکنواخت و خستهکننده است. پرواضح است که استفاده از هوش مصنوعی بهجای انسان در چنین موقعیتهایی کاملا ایدهآل و اطمینانبخش است و نشستن در چنین ماشینهایی که با هوش مصنوعی هدایت و کنترل میشوند خیلی بهتر از نشستن در ماشینهایی است که رانندههای خسته و خوابآلوده آن را میرانند. با این همه، هنوز هم تردیدهای جدی و احتیاطآمیزی در مورد مجوز دادن به ماشینهای خودران برای تردد در معابر پرازدحام شهری وجود دارد و هنوز هم کمتر شرکت یا شخصی حاضر میشود تمام مسوولیتهای حقوقی و اخلاقی نشستن در ماشینهای خودران را بپذیرد.
پیشبینی سرعت پیشرفتهای هوش مصنوعی امری دشوار و پیچیده است. در سال ۱۹۶۵، مهندس «پاسگان مور» پیشبینی کرده بود که سرعت محاسبات کامپیوترها هر دو سال یکبار دو برابر خواهد شد؛ پیشبینی درستی که تا مدتها به قوت خود باقی بود. اما ارائه چنین پیشبینی جسورانهای در مورد سرعت پیشرفتهای هوش مصنوعی دشوارتر و تا حدی غیرممکن است، چراکه با توجه به افزایش شگفتانگیز قدرت محاسباتی و پردازشگری کامپیوترها امکان هر جهش بزرگ و بیسابقهای در هر بخش از هوش مصنوعی وجود دارد.
به همین ترتیب، پیشبینی سرعت و دامنه بهکارگیری هوش مصنوعی در حوزههای جدید نیز بسیار سخت خواهد بود، هرچند که یکچیز در این میان قطعی است و آن اینکه ظرفیتها و قابلیتهای هوش مصنوعی برای استفاده شدن در زمینههای مختلف بهسرعت در حال افزایش است. درنتیجه میتوان انتظار داشت طی ۵، ۱۰ یا ۲۵ سال آینده شرایط بهگونهای رقم بخورد که هوش مصنوعی را بتوان در هر زمینهای که فکرش را در سر داشته باشید جایگزین انسان کرد و انجام همه کارها را به آن سپرد. تا آن زمان، کاربردهای امروزی هوش مصنوعی نیز عمق و رواج بیشتری پیدا خواهند کرد و در دسترس عموم مردم قرار خواهند گرفت، بهطوری که ماشینهایی که امروزه در سطح آزمایشگاهی و در محیطهای کنترلشده در حال خدمترسانی به دانشمندان و محققان هستند در آیندهای بسیار نزدیک به بخشی جدانشدنی از زندگی روزمره مردم عادی در سراسر جهان تبدیل خواهند شد. بر این اساس معقول خواهد بود اگر انتظار داشته باشیم که هوش مصنوعی نیز با سرعتی شبیه به قدرت محاسباتی کامپیوترها رشد کند و دست به رکوردشکنیهای پیدرپی و سریع بزند و مثلا طی ۱۵تا ۲۰ سال آینده چند میلیون برابر شود! وقوع چنین پیشرفت عظیمی در زمینه هوش مصنوعی موجب خواهد شد تا شبکههای عصبی قدرتمندی به وجود آیند که دقیقا مثل مغز انسان عمل میکنند. در حال حاضر قدرت شبکههای عصبی بهکار رفته در GPT-۳ حدود ۱۰ به توان ۱۱ واحد کمتر از سیناپسهای مغز انسان است و هنوز هم قدرت مجموعههایی مانند GPT-۳ بسیار کمتر از مغز انسان است. با این همه، در صورتی که پیشرفتهای هوش مصنوعی به شکلی ادامه پیدا کند که قدرت ماشینها بهمانند کامپیوترها هر دو سال یکبار دو برابر شود، این فاصله بین محصولات هوش مصنوعی و مغز انسان در کمتر از یک دهه آینده به حداقل خواهد رسید و همانطور که هوش مصنوعی توانست برنامهای را برای بازی شطرنج ارائه دهد که هیچ انسانی قادر به شکست دادن آن نیست، شاید خیلی زود زمانی فرابرسد که مغز متفکر هوش مصنوعی به جایی برسد که از قدرت مغز انسان نیز فراتر رود و عملکردی بهتر از آن را از خود نشان دهد. یکی از ایدهها و اهدافی که برخی از توسعهدهندگان هوش مصنوعی به دنبال تحقق آن در آیندهای نزدیک هستند «ابرهوش مصنوعی» یا «هوش مصنوعی جامع» (Artifical General Intelligence) نام دارد. بهطورکلی، هوش مصنوعی جامع به دنبال ایجاد مجموعهای از ظرفیتهای هوش مصنوعی است که بتواند تمامکارهایی را که مغز انسان قادر به انجام آنهاست با همان کیفیت انجام دهد و از این جهت، در نقطه مقابل هوش مصنوعی امروزی قرار دارد که با هدف انجام وظیفهای خاص توسعه پیدا کرده است. به هر حال، مهمترین و حیاتیترین عنصر توسعهدهنده هوش مصنوعی جامع چیزی نیست مگر یادگیری ماشینی. در واقع با برداشته شدن محدودیتهای موجود در زمینه یادگیری ماشینی، امروز میتوان امیدوار بود که بهزودی هوش مصنوعی بهگونهای آموزش ببیند که بتواند در چندین و چند حوزه مختلف قادر به انجام وظیفه باشد و تخصصهای مختلف خود را بهصورت ترکیبی و در قالب یک مجموعه واحد بروز دهد و به یک «شبهمغز» تبدیل شود.
با این همه، دانشمندان و فلاسفه درباره این موضوع که آیا ایده هوش مصنوعی جامع امری امکانپذیر و شدنی است و اینکه چه ویژگیهایی باید داشته باشد باهم اختلافنظر دارند. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این ابرهوش مصنوعی قرار است دارای مغزی شبیه به مغز یک انسان معمولی باشد یا اینکه باید تواناییهایی در حد مغز بهترین و برجستهترین متخصص حوزهای خاص داشته باشد؟ و آیا رسیدن هوش مصنوعی به سطحی همسان یا بالاتر از مغز دانشمندان و محققان نخبه نمیتواند چالشبرانگیز و خطرناک باشد؟
تشدید استفاده از شبکههای اجتماعی در میان افراد جامعه موضوعی است که مزایا و معایب مخصوص به خود را دارد. درحالیکه ارتباط آسانتر و دسترسی ساده به حجم بالایی از اطلاعات میتواند مزایای این موضوع محسوب شود، اما خطرات آن نیز به قوت خود باقی هستند. انتشار اطلاعات اشتباه و وقوع انواع کلاهبرداریها از جمله این مشکلات است. برای مثال افرادی وجود دارند که بدون تخصص مشاورههای مالی میدهند و مخاطبان را گمراه میکنند. یکی خرید طلا را توصیه میکند و دیگری بهترین حوزه سرمایهگذاری را رمزارز میداند.
همین باعث به وجود آمدن نوعی گمراهی میشود و ممکن است سرمایه افراد را به باد دهد. از سوی دیگر با وجود تلاشهای بسیاری که در راستای فیلترینگ شبکههای اجتماعی در کشور انجام شده و حتی هزینه ۲۰۰میلیاردی برای اجرای فیلترینگ هوشمند، به نظر میرسد چندان اثری نداشته است. آسیبها و مخاطرات گسترش استفاده از شبکههای اجتماعی و مسیری که مخاطبان این شبکهها جامعه را به سوی آن خواهند برد، موضوعی است که هفتهنامه «تجارت فردا» در پرونده ویژه این هفته خود با عنوان «خطر لایک» به بررسی آن پرداخته است.
امروزه نگاهی به وضعیت افراد از پیر و جوان نشان از شبکهزده شدن جامعه دارد. مردم ساعتهای زیادی را صرف گشتوگذار در شبکههای اجتماعی میکنند. علاوه بر مشاهدات روزانه همه ما، آمارهای رسمی نیز تشدید استفاده از شبکههای اجتماعی را تایید میکند. بر اساس آخرین آمار (یکتانت) تعداد کاربران اینستاگرام از مرز ۴۱میلیون نفر عبور کرده است. از سوی دیگر به گفته رئیس مرکز پژوهشهای صداوسیما، طبق آمار بهدستآمده در مرکز تحقیقات، مصرف رسانههای اجتماعی از ۴۲درصد در سال ۱۳۹۴ به ۶۷درصد در سال ۱۴۰۲ رسیده است.
این آمار در کنار میزان سرانه مطالعه افراد، ابعاد جدیدی از موضوع را روشن میکند. مطالعه رفتار فرهنگی خانوار ایرانی در سال ۱۳۹۹ نشان میدهد سرانه کل مطالعه غیردرسی ۸ ساعت و ۱۸ دقیقه در ماه و بهعبارت دیگر ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه در روز بوده است. سرانه مطالعه روزنامه چاپی و الکترونیکی هم ۲ دقیقه و ۴۶ ثانیه در روز و نشریات ۴۶ ثانیه در روز است. این آمار زمانی جالبتر میشود که سرانه حضور در شبکههای اجتماعی در ایران بیش از ۲ ساعت در روز است. البته این مشکل فقط محدود به ایران نبوده و مطالعات سایر کشورها نشان میدهد این پدیده در میان نوجوانان بیشتر مشهود است. بر اساس مطالعهای که در سال ۲۰۱۶ در آمریکا منتشر شد، تقریبا ۸۲درصد از دانشآموزان کلاس دوازدهم هر روز از سایتهایی مانند فیسبوک، شبکه اجتماعی ایکس و اینستاگرام بازدید میکردند، درحالیکه تنها ۱۶درصد گزارش کردند که هر روز یک کتاب، مجله یا روزنامه میخوانند. مواجهه با افرادی که با آرامش، روزانه کتاب به دست میگیرند و مطالعه میکنند، بهسرعت در حال تبدیل شدن به یک اتفاق نادر است.
نکته مهم در این رابطه، تلاشهایی است که برای فیلتر کردن شبکههای اجتماعی درون کشور صورت گرفته است که به نظر میرسد چندان مثمرثمر نبوده است. برای مثال تنها حدود ۲۰۰میلیارد تومان برای فیلترینگ هوشمند هزینه شده که تعداد بالای مخاطبان این شبکهها اثرگذاری آن را زیر سوال میبرد. یکی دیگر از نکاتی که باید به آن توجه کرد این است که رسانههای اجتماعی، با وجود دسترسی بیشتر، به ما این اجازه را نمیدهند که خارج از چهارچوب فکر کنیم. اما هنگام خواندن یک کتاب، به یک بعد کاملا جدید میرویم. برای مثال، دوستداران کتاب اغلب بوی کتاب را به تجربه و احساس خاصی در گذشته مرتبط میدانند. حتی بوی یک کتاب خاص میتواند یادآور خاطرات خوش زمان مطالعه آن باشد، تجربههایی که شبکههای اجتماعی شما را از کسب آنها محروم خواهند کرد.
یکی از مهمترین تاثیرات روانشناختی استفاده از شبکههای اجتماعی، تصاویری است که افراد از زندگی سایرین میبینند. به طور کلی این تصاویر همگی غرق در خوشی و لذت آنلایناند؛ در تعطیلات خوش میگذرانند، پولهای بادآورده دارند، رویایی زندگی میکنند و آن وقت بدون دانستن واقعیتهای خشن (یا دروغهای) پشت آن پستها، با خودتان فکر میکنید حتما یک جای کار میلنگد که نمیتوانید مانند دیگران زندگی کنید. تحلیلگران اعتقاد دارند بسیاری از مردم زندگی واقعی خود را متوقف کرده و در فضای آنلاین زندگی میکنند. این موضوع به سطحی شدن افراد دامن زده و باعث میشود مردم قضاوتهای خود را به آنچه در فضای مجازی به عنوان معیار به آنها ارائه میشود محدود کنند.
این موضوع به این دلیل رخ داده که ما به رسانههای اجتماعی اجازه دادهایم به ما بگویند که چه چیزی را باید تماشا کنیم، گوش کنیم یا به آن توجه کنیم و هر چیز دیگری غیر از اینها چندان اهمیتی ندارد. این مساله زمانی حساستر میشود که برای بزرگسالانی که از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند، ممکن است تشخیص واقعیتها از چرندیات آسان باشد. اما این تشخیص برای گروههای سنی پایینتر ازجمله نوجوانان آسان نیست، بهویژه اگر با جذابیتهایی همراه باشد.
مشکلات شبکههای اجتماعی و خطرات آنها، تنها به فکر و روح و روان افراد محدود نمیشود و میتواند منجر به ضررهای مالی نیز بشود. در بسیاری از صفحهها و کانالهای فضای مجازی، افرادی که خود را کارشناس میخوانند در حال ارائه مشاورههای سرمایهگذاری به مردم هستند. این کارشناسنماها که تخصصی هم ندارند اطلاعات متناقضی به مردم میرسانند. برای مثال یکی میگوید طلا بخرید، دیگری معتقد است بهترین سرمایهگذاری مسکن است و دیگری در تلاش است شما را بهزور، به خریداری رمزارزها علاقهمند کند.
اطلاعات نادرست میتواند سرمایهگذاران خرد را با ارائه تحلیلهای نادرست و پیشبینیهای نامطمئن، گمراه کند. ادعاهای نادرست در مورد سلامت مالی یک شرکت، چشمانداز آینده یا روند بازار میتواند بر تصمیمات سرمایهگذاری آنان تاثیر بگذارد. علاوه بر این، روایتهای نادرست میتواند ارزش واقعی و ریسکهای بالقوه سرمایهگذاریها را پنهان کند و سرمایهگذاران را به بیراهه بکشاند. سرمایهگذاران برای کسب اطلاعات در مورد سرمایهگذاری بهطور فزایندهای به شبکههای اجتماعی متکی شدهاند. گرچه رسانههای اجتماعی میتوانند مزایای زیادی برای سرمایهگذاران فراهم کنند، فرصتهایی را نیز برای کلاهبرداران ایجاد کردهاند. کلاهبرداران ممکن است اطلاعات نادرست را به صورت ناشناس یا درحالیکه وانمود میکنند کارشناس و حرفهای هستند، منتشر کنند. ممکن است اعتبار یا نمایههای کاملا جعلی ایجاد کنند. شرایط زمانی دشوارتر میشود که امکان شناسایی این افراد چندان آسان نیست.
در نتیجه، تعجبآور نیست که این اثرات نامطلوب اکنون به حوزه مالی نفوذ کرده، جایی که اطلاعات نادرست و گمراهکننده میتواند بازارها را دستکاری کند. بنابراین باید توجه کرد در شرایطی که این روزها همه این امکان را دارند که تولید محتوا کرده و این محتواها را بهسادگی در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند، این امکان وجود دارد که بدون وجود معیاری برای سنجش این اطلاعات، حجم زیادی از محتوای تولیدشده در حال جان بخشیدن به «خرافات» و «شبهعلم» باشد و موضوع نگرانکنندهای محسوب شود.
دادههایی که قرار بود به او ارائه کنم، نشان میدادند که سرمایهگذاری ما نتیجه نداده و طرح، بدتر از برنامهریزی پیش رفته. اگر دلسرد یا حتی عصبانی میشد، کاملا درک میکردم. حتی انتظار داشتم که بگوید: «کجای کار ایراد داشت؟»یا «چطور میشد جلوی آن را بگیریم؟» (برای هر دو سوال، جوابی آماده داشتم). اما او به جایش، یک سوال ساده پرسید:
«چه چیزی یاد گرفتی؟» الان میفهمم که کاری که او انجام داد، ایجاد امنیت روانی بود. او میدانست که یادگیری، مهمترین چیز است و عملکرد آینده من و تیم به آن بستگی دارد. امنیت روانی، یک مفهوم حیاتی برای تیمها و رهبرانشان است. و موضوعی نیز هست که ما بارها دربارهاش در مجله کسب و کار هاروارد صحبت کردهایم. اما کمتر کسی آن را میشناسد یا کاملا درک میکند. به همین دلیل، سراغ «امی ادموندسن»، استاد مدرسه کسب و کار هاروارد و نویسنده کتاب «سازمان بیپروا» رفتم. او کسی است که عبارت «امنیت روانی تیم» را ابداع کرده. با او صحبت کردم تا در اینباره اطلاعات جدید بگیرم. از او پرسیدم که این اصطلاح از کجا سرچشمه گرفته، چطور تکامل یافته و البته، آدمها چطور میتوانند در تیمها امنیت روانی ایجاد کنند.
بیایید با یک تعریف شروع کنیم. امنیت روانی تیم یعنی باور مشترک میان اعضای تیم مبنیبر اینکه ریسک کردن، بیان ایدهها و دغدغهها، مطرح کردن سوالات و اقرار به اشتباهات، هیچ اشکالی ندارد، بدون اینکه ترس از عواقب منفی سراغمان بیاید. امی میگوید: «احساسی که به آدم دست میدهد، مثل اجازه برای صراحت داشتن است.»
امی اولین بار وقتی داشت برای پیاچدی خود تحقیق میکرد به این مفهوم برخورد. او قصد داشت رابطه میان خطا کردن و کار گروهی در بیمارستانها را مطالعه کند. انتظار داشت به این نتیجه برسد که تیمهای موثرتر، خطاهای کمتری مرتکب میشوند. اما چیزی که کشف کرد این بود: به نظر میرسید تیمهایی که کار تیمی بهتری داشتند، خطاهای بیشتری را تجربه میکردند. وقتی دادهها را بیشتر بررسی کرد، شک کرد که شاید تیمهای بهتر، تمایل بیشتری به گزارش خطاهای خود دارند چون از اقرار به خطا، نمیترسند و احساس امنیت میکنند. سپس یک تحقیقات تکمیلی انجام داد تا فرضیهاش را بیشتر بررسی کند.
در مفهوم امنیت روانی تیمی، «تیم» بسیار مهم است. امی میگوید: «(امنیت روانی) یک پدیده در سطح گروهی است که رفتار یادگیری گروه را شکل میدهد و در نتیجه، روی عملکرد تیم و نهایتا عملکرد سازمان تاثیر میگذارد». همانطور که امی برایم توضیح داد، احساس امنیت و تمایل به صحبت کردن، یک ویژگی فردی نیست، حتی اگر آن را در سطح فردی تجربه کنید.
این حس، یک ویژگی گروهی است که نمایان میشود. در واقع، در بیشتر مطالعات، افرادی که همکاری نزدیک با یکدیگر دارند، دارای میزان مشابهی از امنیت روانی در مقایسه با اعضای تیمهای دیگر هستند.
اولا، امنیت روانی باعث میشود اعضای تیم حس مشارکت و انگیزه بیشتری داشته باشند چون حس میکنند نقش و سهمشان، مهم است و میتوانند بدون ترس از مجازات، حرفشان را بزنند.
دوم، امنیت روانی میتواند به تصمیمگیری بهتر منجر شود چون افراد، راحتتر نظرات و دغدغههای خود را مطرح میکنند.
این باعث میشود قبل از تصمیمگیری، طیف متنوعی از دیدگاهها شنیده و لحاظ شوند.
سوم، امنیت روانی میتواند یک فرهنگ یادگیری و پیشرفت مداوم را تقویت کند چرا که اعضای تیم، از بیان اشتباهات خود و یادگیری از آنها هراسی ندارند (این دقیقا همان کاری است که رئیس من انجام داد).
همه این مزایا، از تاثیر بر عملکرد تیم گرفته تا نوآوری و ابتکار عمل و برگشتپذیری و یادگیری، طی سالها و به دنبال تحقیقات، اثبات شدهاند، بهویژه در تحقیقات اصلی امی و تحقیقاتی که در شرکت گوگل انجام شد.
هدف آن تحقیقات که به «پروژه ارسطو» معروف شد، درک و شناسایی فاکتورهای موثر بر اثربخشی تیمها در گوگل بود.
آنها با استفاده از بیش از ۳۰ مدل آماری و صدها متغیر، به این نتیجه رسیدند که اینکه «چه کسی» در تیم است، کمتر اهمیت دارد و «چگونگی» همکاری اعضا با هم، مهمتر است. و مهمترین فاکتور، امنیت روانی بود.
تحقیقات بیشتر در این رابطه نشان داده که عدمامنیت روانی، مضرات باورنکردنی دارد، از جمله تاثیر منفی بر سلامت کارکنان، مثل استرس، فرسودگی و گردش نیروهای کار و البته، تاثیر منفی بر عملکرد کلی سازمان.
از امی پرسیدم که از۲۰ سال پیش که شروع به بررسی این موضوع کرد تا به امروز، این ایده چه تغییراتی کرده؟ محققان و دانشگاهیان، چند نکته ظریف را کشف کردهاند. مثلا، او اشاره کرد که به نظر میرسد امنیت روانی در محیطهای کاری که کارکنان باید از اختیارات خود استفاده کنند، مهمتر است. او در ادامه توضیح میدهد: «در شرایطی که نتیجه از پیش تعیین یا دیکته نشده، و وقتی در حال انجام کاری خلاقانه یا جدید یا عمیقا مشارکتی هستید، رابطه میان امنیت روانی و عملکرد، قدرتمندتر است.»
او دو سال پیش، مقالهای در مجله کسب و کار هاروارد نوشته و در آن به تفصیل شرح داده که در کار ترکیبی (تلفیقی از کار حضوری و دورکاری)، مدیران باید تفکر خود درباره امنیت روانی را گسترش دهند. بهعلاوه، او و سایر محققان به بررسی رابطه میان تنوع اعضای تیم و امنیت روانی پرداختهاند. تحقیقات جدید او با همکاری «هنریک برسمن»، استاد رفتار سازمانی در شرکت INSEAD نشان میدهد که در تیمهای دارای امنیت روانی بالا، رابطه مثبت میان تنوع مهارتها و عملکرد وجود دارد. گرچه فقط یک تحقیق در این رابطه انجام شده و در یک صنعت خاص (تولید دارو)، اما این اثبات میکند که «امنیت روانی میتواند کلید شکوفایی پتانسیلی باشد که در دل تنوع، نهفته است.»
این سوالیست که در ذهن بسیاری از رهبران سازمانی وجود دارد. امی برای ارزیابی احساس امنیت روانی، یک پرسشنامه شامل هفت سوال طراحی کرده (اگر قصد دارید این نظرسنجی را در تیم خود برگزار کنید، میتوانید از ابزاری که در وبسایت او هست، استفاده کنید).
پاسخ افراد به این سوالات، تا حدی به شما نشان میدهد که تا چه حد احساس امنیت روانی میکنند:
۱- اگر در این تیم مرتکب اشتباه شوید، از آن علیهتان استفاده نمیشود.
۲- اعضای تیم میتوانند مشکلات و مسائل سخت را مطرح کنند.
۳- افراد این تیم، گاهی آدمها را با وجود تفاوتشان میپذیرند.
۴- ریسک کردن در این تیم، خطری ندارد.
۵ - درخواست کمک کردن از اعضای تیم کار سختی نیست.
۶- هیچکس در این تیم عمدا کاری نمیکند که تلاشهای من بیاثر یا تضعیف شوند.
۷- در همکاری با اعضای این تیم، مهارتها و استعدادهای منحصر به فرد من ارزشمند تلقی شده و مورد استفاده قرار میگیرند.
امی هشدار میدهد که نمرات این تست، قطعی نیستند. آنچه مهم است، واریانس است. او میگوید: «هر کسی این نظرسنجی را پر میکند، در واقع نسبت به انتظاراتش این کار را انجام میدهد. مثلا اگر من بگویم بله! میتوانم درخواست کمک کنم! در واقع دارم آن را نسبت به روالی که فکر میکنم «باید» وجود داشته باشد، میسنجم». او به مدیران پیشنهاد میکند که از دادههای نظرسنجی برای بررسی تجربیات تیم استفاده کنند و کنجکاوانه به دنبال راههایی برای ایجاد تغییر و بهبود تجربیات آنها باشندکه همین، منجر به سوال مهم بعدی میشود: برای ایجاد و تقویت امنیت روانی چه کارهایی میتوان کرد؟
امی بلافاصله تاکید میکند که «این بیشتر جادو است تا علم» و مدیران باید به یاد داشته باشند که امنیت روانی، «یک جو است که آن را با هم میسازیم. گاهی به روشهای اسرارآمیز.» هر کسی در تیمی کار کرده باشد که مشخصه اصلیاش، سکوت و ناتوانی در حرف زدن بوده، میداند که تغییر آن روال چقدر سخت است.
بسیاری از کارهایی که برای ایجاد یک محیط روانی امن انجام میشوند، همان روشهای مدیریتی خوب هستند. کارهایی مثل ایجاد هنجارها و انتظارات شفاف، تا احساس پیشبینیپذیری و عدالت برقرار شود یا تشویق به ارتباطات آزاد و گوش دادن فعال به صحبتهای کارکنان یا حصول اطمینان از اینکه کارکنان مورد حمایتند یا قدردانی و فروتنی، وقتی کارکنان تصمیم به صحبت میگیرند.
چند تاکتیک دیگر نیز وجود دارند که امی روی آنها تاکید میکند:
اغلب آدمها ترجیح میدهند عقب بنشینند و ساکت بمانند چون این طوری احساس امنیت بیشتری میکنند. آنها به طور پیشفرض، ایدهها و نظرات خود را برای خود نگه میدارند. امی میگوید: «باید با ایجاد بستر لازم برای صحبت کردنشان، این میل باطنی را از بین ببرید». برایشان به طور شفاف و دقیق توضیح دهید که چرا باید صحبتهایشان را بشنوید، چرا دیدگاهها و اطلاعاتشان مهم است و چه تاثیری بر خروجی کارها دارد.
اگر شما به عنوان رهبر تیم یا سازمان، مسوولیت اشتباهات خود را بپذیرید و توضیح دهید که چطور از آنها درس گرفتهاید، مسیر برای دیگران نیز هموار میشود. اگر میخواهید رفتاری را در تیم ترویج کنید، باید خودتان الگو باشید و آسیبپذیری را عادیسازی کنید. این شامل مواردی مثل احترام گذاشتن، پذیرش بازخورد و تمایل به ریسک کردن است.
فرض را بر این نگذارید که آدمها هر چه به ذهنشان میرسد را میگویند یا میدانند که نظرشان را میخواهید. امی میگوید: «مستقیما درخواست کنید». او پیشنهاد میکند سوالات پایان باز بپرسید. مثلا «شما چه میبینید؟ نظر شما دربارهاش چیست؟ موضعت در اینباره چیست؟» میتوانید از آدمها نظر بخواهید یا به آنها بگویید که «انسان جایز الخطاست» اما اگر حس کنند سرزنش یا سرکوب میشوند، نه نظر خواهند داد و نه به اشتباهاتشان اقرار خواهند کرد. امی پیشنهاد میکند از خودتان بپرسید: «وقتی فردی، یک ایده عجیب میدهد یا اظهارنظر تند میکند، چطور به آن جواب میدهم؟» قدردان و آیندهنگر باشید. بهعلاوه، سرزنش را با کنجکاوی جایگزین کنید. «لورا دلیزونا»، نویسنده و مربی، میگوید: «اگر اعضای تیم حس کنند که قصد دارید سرزنششان کنید، مانند شکار از شما پنهان خواهند شد. جایگزین سرزنش، کنجکاوی است. اگر معتقدید که میدانید طرف مقابل چه فکر میکند، پس آماده گفتوگو نیستید. بهتر است ذهنیت خود را تغییر دهید و به دنبال یادگیری باشید. بدانید که شما همه حقایق را نمیدانید.»
از امی پرسیدم که آیا افسانه یا باور غلطی درباره امنیت روانی وجود دارد. او به دو مورد اشاره کرد:
۱- امنیت روانی بهمعنای مهربان بودن است. امی میگوید ایجاد یک فضای امن روانی به معنای مهربان بودن نیست. در واقع، در بسیاری از محیطهای کار، ادب و احترام برقرار است اما بیشتر آنها از امنیت روانی برخوردار نیستند چون میان افراد، صراحت وجود ندارد و افراد حس میکنند ادب اجباری حاکم بر فضا، ساکتشان کرده. متاسفانه در محیط کار، مهربان معمولا مترادف با صادق نبودن و عدمصراحت است.
۲- شما در یک محیط امن روانی، باید احساس راحتی کنید. امی میگوید: «بسیاری از مردم فکر میکنند امنیت روانی یعنی همیشه احساس راحتی کنیم و هیچوقت نباید چیزی بگوییم که باعث ناراحتی دیگران شود، وگرنه امنیت روانی نقض میشود». اما این درست نیست. یادگیری، خرابکاری کردن و اشاره به اشتباهات، هیچکدام از اینها راحت نیستند. ابراز آسیبپذیری، به آدم احساس ریسک میدهد. راهش این است که در یک محیط امن، ریسک کنیم؛ محیطی بدون عواقب میانفردی منفی. او میگوید: «هر چیزی که به دست آوردنش سخت باشد، قطعا در مسیر آن، سختی هم وجود خواهد داشت». از نگاه او، چنین شرایطی، مثل ژیمناستی است که برای المپیک آماده میشود. او در تمرینات، خودش و بدنش را تحت فشار قرار میدهد، و ریسک میکند اما در حدی که صدمه نبیند.
امی یادآور میشود: «صراحت سخت است اما عدمصراحت، بدتر است».
وقتی با احساس شکست پیش رئیسم رفتم، پاسخ ساده او تاثیر بسیار عظیمی روی من گذاشت. همان سوال ساده، «چه چیزی یاد گرفتی؟»، نگاه من نسبت به خطاهایم و برخوردم با افرادی که مرتکب خطا میشوند را تغییر داد. باعث شد با دلسوزی و درک بیشتری به آنها نگاه کنم. همانطور که تجربهام نشان داد، با تبدیل امنیت روانی به یک اولویت، رهبران میتوانند بستر موفقیت تیم خود در حال حاضر و بلندمدت را فراهم کنند. مدیران و تیمها بهویژه در دورانهای سخت و بحرانی، برای پیشرفت نیازمند صراحت، سرعت و نوآوری هستند. امنیت روانی یعنی حس اعتماد به اینکه صراحت و آسیبپذیری، مورد پذیرش است. لازمه ایجاد یک فضای امن روانی، تعهد و مهارت است اما شدنی است. با تمرکز بر عملکرد، آموزش افراد و تیمها و عادیسازی خطا و آسیبپذیری، میتوانید محیطی امن برای کارکنان ایجاد کنید تا بدونواهمه، ریسک کنند، نوآوری را تمرین کنند، اشتباهات و خطاها را قبل از آنکه دیر شود شناسایی و مطرح کنند و در برابر تهدیدها، برگشتپذیرتر شوند.
البته راههایی برای فائق آمدن بر این ابهام و سردرگمی وجود دارد که توسعه برنامهها، وضع قوانین و مقررات و الزامی کردن دریافت یکسری تاییدیهها قبل از عملی کردن تصمیمها از جمله آنها هستند. به نظر میرسد شبیه همین اقدامات باید در مورد هوش مصنوعی نیز به کار گرفته شود. به عنوان مثال، دانشمندان میتوانند برای استفاده عملی و بهکارگیری هوش مصنوعی شرط و شروط بگذارند و فقط درصورتی که یک هوش مصنوعی توانست تستهای ویژهای را با موفقیت پشت سر بگذارد استفاده از آن مجاز خواهد بود. بنابراین طراحی و توسعه ابزارهای اعتبارسنجی و تایید هوش مصنوعی، مانیتورینگ و سنجش عملکرد ماشینهای هوش مصنوعی در آینده از اهمیت بسزایی برخوردار خواهد بود.
چنین ابزارهایی در عرصه ساخت اپلیکیشنها و وسایل خانگی و بسیاری دیگر از چیزهایی که ما انسانها در زندگی روزمره خود از آنها استفاده میکنیم وجود دارند و بهکارگیری آنها باعث میشود تا جلوی وقوع حوادث ناگوار ناشی از عملکرد ضعیف یا خطرناک اختراعات و محصولات جدید گرفته شود. به همین دلیل هم هست که چنین تستهایی قبل از عملیاتی شدن ماشینهای جدید هوش مصنوعی کاملا ضروری هستند. علاوه بر این باید به این نکته نیز توجه داشت که فاکتورهایی مانند میزان ریسکی بودن کارکردهای هوش مصنوعی و جامعه هدفی که هوش مصنوعی به دنبال خدمترسانی به آن است در تعیین میزان سختی و حساس بودن این تستها تاثیرگذار باشند. به عنوان مثال، اگر قرار است از هوش مصنوعی برای راندن خودروها یا کامیونهای خودران استفاده شود شدیدترین و سختگیرانهترین تستها و تاییدیهها باید برای مجاز اعلام کردن این نوع از هوش مصنوعی در نظر گرفته شود، چراکه خروجی این فرآیند چیزی است که با جان انسانها سروکار دارد؛ حال آنکه چنین سختگیریهایی در مورد هوش مصنوعی دیگری که قرار است در پلتفرمهای بازیهای کامپیوتری یا سرگرمی و رسانهها مورد استفاده قرار گیرد چندان ضرورت و حساسیتی ندارد. یکی از ترسها و نگرانیهایی که پیرامون آینده هوش مصنوعی مطرح میشود ناشی از این احتمال است که ماشینهای هوش مصنوعی آینده ممکن است به درجهای از پیشرفت و یادگیرندگی برسند که از کنترل انسانها خارج شوند و دست به نافرمانیهای خطرناکی بزنند.
نمونه مشهور چنین نافرمانیهایی چتبات Tay متعلق به شرکت مایکروسافت بود که در سال ۲۰۱۶ در معرض سخنان رکیک و حاوی نفرتپراکنی قرار گرفت و بهواسطه یادگیری این نوع گفتار از آن تقلید کرد و آنقدر در این زمینه جلو رفت که سازندگانش را مجبور کرد تا این برنامه هوش مصنوعی را برای همیشه تعطیل کنند. به همین دلیل اغلب ماشینهای هوش مصنوعی بهگونهای طراحی میشوند که فاز یادگیریشان از فاز عملیاتی آنها جداست، بهطوری که مدلهای یادگیری آنها و پارامترهای شبکههای عصبیشان پس از پایان فرآیند یادگیری در وضعیت ثابتی باقی میمانند و همین توقف در یادگیری این امکان را به انسان میدهد تا عملکرد و تواناییهای هوش مصنوعی را مورد سنجش و ارزیابی دقیق قرار دهد. به همین خاطر طراحان ماشینهای خودران مدعی هستند که هوش مصنوعی بهکاررفته در این ماشینها هیچ رفتار غیرعادی و غیرمنتظرهای غیرازآنچه برای آنها تعریف شده از خود نشان نخواهند داد. مثلا ماشین خودرانی که یاد گرفته در صورت مشاهده چراغ قرمز توقف کند، هیچگاه تصمیم نخواهد گرفت که شروع به حرکت کرده و چراغ قرمز را رد کند.
البته باید به این واقعیت نیز توجه داشت که این ثابت بودن سطح یادگیری هوش مصنوعی به آن معنا نیست که هیچگونه رفتار غیرمنتظرهای از جانب ماشینهای هوش مصنوعی سر نخواهد زد؛ بهویژه زمانی که با موقعیتهایی روبهرو میشوند که برایشان تعریف نشده و آنها نمیدانند که در برخورد با چنین وضعیتهایی چه واکنشی باید از خود نشان دهند.
بهطور کلی، هوش مصنوعی به سه شکل توسط کدهایش محدود میشود: اول اینکه کدهای داده شده به هوش مصنوعی باعث میشوند پارامترهایی شکل بگیرند که دامنه مجاز فعالیتهای هوش مصنوعی را مشخص میکنند و ماشینها نمیتوانند و حق ندارند خارج از آن دامنه اقدامی صورت دهند. به عنوان مثال، یک ماشین خودران اجازه دارد بهمنظور اجتناب از تصادف کردن با عابران پیاده یا سایر ماشینها و موانع اطرافش یا ترمز کند، یا تغییر مسیر دهد یا اینکه سرعتش را کم و زیاد کند. یا آلفازیرو بهگونهای طراحی شده که اگرچه استراتژیهای جدیدی را در بازی شطرنج به کار میگیرد، اما تمام قوانین و مقررات بازی را موبهمو رعایت میکند و حرکتی غیرقانونی در بازی شطرنج انجام نمیدهد، چراکه انجام چنین حرکتهایی اصلا برای آن تعریف نشده است. در حالت دوم، هوش مصنوعی توسط کارکردها و وظایفی که برایش تعریف شده محدود میشود و هدفش فقط بهینهسازی و ارائه بهترین عملکرد در همان چارچوب وظیفهای خاصی است که برایش مشخص شده است. سومین و مهمترین محدودیتی که برای هوش مصنوعی در نظر گرفته میشود این است که فقط میتواند آن ورودیهایی را پردازش کند که قرار است اقدام به تحلیل و تشخیص آنها کند. درنتیجه حتی اگر این احتمال وجود داشته باشد که هوش مصنوعی با دادهها و اطلاعات متفاوتی روبهرو شود، توان پردازش و فهم آنها را نخواهد داشت. مثلا ماشینی که برای ترجمه متون طراحی شده و آموزش دیده، نمیتواند از دادهای استفاده کند که ارتباطی با فرآیند ترجمه ندارد.
به هر حال، باید دانست که روزی فرا خواهد رسید که خود ماشینهای هوش مصنوعی میتوانند اقدام به نوشتن کدهایی برای خودشان کنند. تلاشهای اولیه برای ساخت چنین ماشینهایی مدتی است که شروع شده و مراحل نخستین خود را میگذراند؛ هرچند که حتی چنین ماشینهایی نیز همچنان هدفمحور هستند و این کارکردها و اهداف تعریف شده برای آنها هستند که عملکردشان را مشخص و محدود خواهند ساخت و باز هم آنها در چارچوب همان قوانین و قواعدی حرکت خواهند کرد که توسط ما انسانها برایشان تعریف خواهد شد.
شرکتها بدون افراد مناسب چیزی نیستند. آن دسته از شرکتهایی که قادر به جذب افراد با مهارتها و استعدادهای مناسب هستند، به احتمال زیاد از مزیت رقابتی موردنیاز برای موفقیت در حال حاضر و آینده برخوردار خواهند بود. بنابراین ضروری است که شرکتها، سیستمها و فرآیندهای هوشمندی را برای یافتن، استخدام و حفظ افراد مناسب برای خود به کار گیرند.
واضح است که منابع انسانی (HR) در مرکز این نیاز قرار دارد. با این حال، تعداد زیادی از تیمهای منابع انسانی بیشتر وقت خود را صرف کارهای اداری یا مسائل حقوقی میکنند. فرآیندهای نامطلوب ارزیابی کارکنان، جزئیات روزمره یافتن و مدیریت افراد، و فعالیتهای پرهزینه مانند نظرسنجیهای سالانه زمان میبرد که بهتر است در جای دیگری صرف شود. علاوه بر این، منابع انسانی به طور سنتی انسانمحور است و چندان با اعداد و دادهها سروکار ندارد. حتی زمانی که دادهها نقشی را ایفا میکنند، لزوما به روشی هوشمندانه که بیشترین ارتباط را با کسبوکار مورد نظر دارد، استفاده نمیشوند. بسیاری از تجزیه و تحلیل دادههای منابع انسانی به شکل شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) هستند که عواملی مانند غیبت یا تعداد ساعات آموزشی برای هر کارمند تماموقت را اندازهگیری میکنند، گاهی اوقات به این دلیل که اندازهگیری این معیارها آسان است یا به این دلیل که شرکتهای دیگر هم این کار را انجام میدهند. این روزها معیارهای بسیار منحصربهفرد و ارزشمندتری وجود دارد که میتوان آنها را اندازهگیری کرد؛ معیارهایی که میتوانند بینشهای مهم کسبوکار را ارائه دهند و تاثیر زیادی بر عملکرد و نتایج سازمان داشته باشند.
برنارد مر، نویسنده کتاب میگوید: «من مطمئنا نمیگویم که منابع انسانی دیگر نباید در مورد افرادی باشد که برای سازمان کار میکنند. حتی در عصر افزایش اتوماسیون، روباتیک و هوش مصنوعی مردم همچنان محرک اصلی موفقیت خواهند بود. آنچه من میگویم این است که نقش تیم منابع انسانی در حال تغییر است و با افزایش توانایی ما در جمعآوری و تجزیه و تحلیل مقادیر روزافزون دادهها، فرصتهایی برای تیمهای منابع انسانی برای افزودن ارزش بیشتر به سازمان و کمک به دستیابی به آن افزایش مییابد. اهداف استراتژیک منابع انسانی مبتنی بر داده را به جلو پیش ببرید.»
همه چیز به سرعت در حال تغییر است و دنیای ما هر روز هوشمندتر میشود. امروزه تقریبا هر کاری که ما در محل کار انجام میدهیم قابل اندازهگیری است؛ از اقدامات روزمره کارکنان، تمرکز، شادی و رفاه گرفته تا عملیات تجاری گستردهتر. این انفجار در دادهها به این معنی است که تیمهای منابع انسانی دادههای بیشتر - و پتانسیل برای بینش بیشتر - نسبت به قبل در اختیار دارند.
منابع انسانی مبتنی بر داده یا منابع انسانی هوشمند، در مورد استفاده از این انفجار دادهها به روشی هوشمندانه و استخراج بینشی است که نهتنها عملکرد افراد درون شرکت (از جمله تیم منابع انسانی آن) را بهبود میبخشد، بلکه به موفقیت کلی سازمان نیز کمک میکند. تیمهای منابع انسانی میتوانند از دادهها برای اتخاذ تصمیمات منابع انسانی بهتر، درک و ارزیابی بهتر تاثیر تجاری افراد، بهبود تصمیمگیری رهبری در امور مربوط به افراد، کارآمدتر و موثرتر کردن فرآیندها و عملیات منابع انسانی، و بهبود رفاه و اثربخشی کلی افراد استفاده کنند. همه اینها میتوانند تاثیر قابلتوجهی بر توانایی شرکت در دستیابی به اهداف استراتژیک خود داشته باشند. در حال حاضر، ایده تیم منابع انسانی مبتنی بر داده در بسیاری از سازمانها، خارج از شاید بزرگترین یا نوآورترین شرکتها وجود ندارد، اما مطمئنا در حال افزایش است. مدیریت منابع انسانی و افراد دستخوش یک انقلاب شده و این موج دادهها و تجزیه و تحلیلها در حال تسخیر شدن هستند. این بخش از عملکرد کسبوکار که به طور سنتی بر عناصر نرمتر مانند افراد، فرهنگ، یادگیری و توسعه، و مشارکت کارکنان متمرکز شده است، به طور فزایندهای توسط تجزیه و تحلیل دادهها و با دلایل موجه هدایت میشود. کارفرمایان مدتهاست که از دادهها و تجزیه و تحلیلها برای درک معیارهایی مانند رضایت کارکنان استفاده میکنند. ظهور کلاندادهها این عمل را تسریع کرده است و همچنین آن را در جهتهای جدید و هیجانانگیز سوق داده است.
با مدیریت هوشمند افراد مبتنی بر داده، اولویت اصلی افزودن ارزش به سازمان و انجام این کار به هوشمندترین روش ممکن، با استفاده از تمام ابزارهایی است که در اختیار تیم منابع انسانی قرار دارد؛ از جمله دادهها، حسگرها، تجزیه و تحلیل، یادگیری ماشینی و هوش مصنوعی. تیمهای منابع انسانی زمانی که از دادهها به شیوهای هوشمندانه استفاده میکنند و ابزارهای تحلیلی را برای تبدیل آن دادهها به بینشهای حیاتی برای کسب و کار به کار میبرند، میتوانند مزایای چشمگیری کسب کنند. به عنوان مثال، رویکرد گوگل را برای مدیریت افراد در نظر بگیرید. گوگل به کارکنان خود، کمک هزینه بسیار ناچیزی برای تعطیلات، امکان چرت زدن در طول روز و فضایی برای پرورش میوه و سبزیجات در محل کار میدهد. این روزها به همه ثابت شده که تیم رهبری گوگل مملو از افراد دوستداشتنی و سخاوتمند است. اما به این دلیل نیست که شرکت این سیاستها را اجرا کرده است؛ یا حداقل این تنها دلیل نیست. این تصمیمات به این دلیل اتخاذ شدند که دادهها به آنها گفته بودند رضایت کارکنان را افزایش میدهند. رویکرد گوگل برای افزایش رضایت کارکنان، دنیای فناوری را کاملا متحول کرد، و طرز فکر کارفرمایان سیلیکون ولی در مورد مزایای کارکنان را به طرز چشمگیری تغییر داد. اکنون شرکتهای فناوری در هر اندازه، از بازیگران بزرگ گرفته تا استارتآپهای کوچک، به دنبال تقلید از رویکرد گوگل هستند. و در حالی که جابهجایی کارکنان به طور مداوم در دنیای فناوری بالاست، در ایالات متحده گوگل به طور منظم توسط مجله فورچون به عنوان شرکت شماره یک برای کار انتخاب میشود.
نویسنده در مقدمه کتاب میگوید که چند سال پیش، مقالهای نوشتم و در آن سوال کردم که آیا ما هنوز به بخشهای منابع انسانی به شکل کنونیشان نیاز داریم یا خیر؟ هدف آن برانگیختن بحثها و شاید کمی جنجال بود و دقیقا همین اتفاق هم افتاد. منظور من این بود که تیمهای منابع انسانی همانطور که الان هستند، باید سازماندهی مجدد شوند تا ارزش بیشتری ارائه دهند، و من پیشنهاد کردم که منابع انسانی را به دو تیم جداگانه تغییر دهیم:
تیم پشتیبانی و یک تیم تجزیه و تحلیل افراد. تیم پشتیبانی مردمی، همانطور که از نام آن پیداست، وظیفه پشتیبانی از کارکنان سازمان - از کارکنان خط مقدم تا تیم رهبری ارشد - را بر عهده دارد. این شامل کمک به افراد در توسعه، نظارت و تقویت تعامل کارکنان، شناسایی مسائل مربوط به فرهنگ شرکت و به طور کلی مراقبت از رفاه کارکنان است. از سوی دیگر، تیم تجزیه و تحلیل افراد، از جنبههای نرمتر مدیریت افراد عقبنشینی میکند و به افراد به شیوهای علمیتر و تحلیلیتر نگاه میکند و با بینشهای انتقادی که عملکرد را بهبود میبخشد، از شرکت حمایت میکند. نقش تیم تجزیه و تحلیل افراد یافتن پاسخ به سوالات کلیدی مانند اینهاست:
شکاف استعداد ما چیست؟
یک کارمند خوب در شرکت ما کیست؟
چگونه آن افراد را به بهترین نحو جذب کنیم؟
چگونه میتوانیم گردش کارکنان را پیشبینی کنیم؟
مهمتر از همه، پاسخ به سوالات بالا بر اساس دادهها خواهد بود، نه غریزه درونی یا آنچه در شرکتهای دیگر کار میکند. «مر» هنوز فکر میکند موردی برای تقسیم تیمهای منابع انسانی به این روش وجود دارد، زیرا مسیر روشنی برای استفاده مداومتر از دادهها فراهم میکند و اساسا پایهای برای منابع انسانی هوشمند و مبتنی بر دادهها فراهم میکند. ممکن است با رویکرد دوتیمی موافق باشید یا نه. در هر صورت، از آنجا که روش انجام کسب و کار به سرعت در حال تغییر است، یک مورد واضح برای تیمهای منابع انسانی وجود دارد که ارزش بیشتری ارائه دهند و دادهها راهی برای انجام آن ارائه میکنند.
با انبوهی از دادهها که در اختیار تیم منابع انسانی است، این تیم به خوبی میتواند نقش مهمی در کمک به شرکت در اجرای استراتژی و تحقق اهداف کلیدی خود ایفا کند. «من اغلب با شرکتها کار میکنم تا یک طرح در صفحه ایجاد کنم؛ یک استراتژی ساده یک صفحهای که مختصر و قابل درک است. در بالای این طرح در یک صفحه، بخشی است که هدف شرکت، یعنی ماموریت و بیانیه چشمانداز آن را مشخص میکند. هنگامی که تیمهای منابع انسانی در حال ایجاد استراتژی دادههای خود هستند، آن هدف شرکت باید دوباره در بالای صفحه باشد. هدف شرکت اطلاعرسانی استراتژی، تصمیمات و فعالیتهای تیم منابع انسانی است. به این ترتیب، تیم منابع انسانی در حال ایجاد طرح خود برای چگونگی کمک به سازمان در تحقق هدف خود است. این همان چیزی است که ارزش افزوده به آن مربوط میشود.»
چگونه تیمهای منابع انسانی میتوانند از دادهها به طور هوشمند استفاده کنند؟ راههای بینهایتی وجود دارد که در آن کسبوکارها میتوانند به خوبی از دادهها استفاده کنند، اما در ابتداییترین مفهوم آنها به چهار دسته اصلی خلاصه میشوند (شکل). اجازه دهید به نوبه خود به هر منطقه نگاه کنیم.
1- تصمیمگیری بهتر. ایده پشت منابع انسانی مبتنی بر داده، همه چیز در مورد هوشمندتر کردن منابع انسانی از هر راه ممکن است و تصمیمگیری هوشمندانه بخش بزرگی از این امر است. دادهها میتوانند به متخصصان منابع انسانی کمک کنند تا در مورد فعالیتهای خود تصمیمهای بهتری بگیرند (مانند استخدام هوشمندتر و بررسی عملکرد). همچنین دادههای منابع انسانی میتوانند برای گزارشدهی به جاهای دیگر شرکت و حمایت از تصمیمهای گستردهتر شرکت استفاده شوند. از این گذشته، تیمهای رهبری برای تصمیمگیری خود به دادههای مربوط به منابع انسانی و افراد نیاز دارند و تیم منابع انسانی هوشمند برای پشتیبانی از این فرآیند به خوبی مجهز است. در حال حاضر، بسیاری از این کار دادهها به صورت موقت یا به روشهای نهچندان کارآمد، مانند استفاده از نظرسنجیهای کارکنان که هزینههای هنگفتی دارد، انجام میشود.
2- بهبود عملیات. دسته دوم، بهبود عملیات، شاید حتی برای عملکردهای منابع انسانی حیاتیتر باشد. دادهها راهی را برای متخصصان منابع انسانی فراهم میکنند تا به عملکردهای کلیدی منابع انسانی خود - مانند ایمنی کارکنان، رفاه و استخدام - نگاه کنند و به سوالات مهمی مانند «بیشتر زمان و تلاش خود را در کجا صرف کنیم؟» و «چگونه میتوانیم این موارد را ساده کنیم و بهبود بخشیم؟» پاسخ دهند.
3- درک مشتریان خود. امروزه این یکی از بزرگترین و عمومیترین حوزههای استفاده از کلانداده است. در اینجا، کسب و کارها از دادههای بزرگ برای درک بهتر مشتریان، از جمله رفتار، ترجیحات و سطح رضایتشان استفاده میکنند. با استفاده از دادهها، کسبوکارها میتوانند درک کاملی از مشتریان به دست آورند، مانند اینکه چه چیزی آنها را وادار میکند، در آینده چه کاری انجام خواهند داد و چه عواملی باعث میشود آنها شرکتی را به دیگران توصیه کنند. سازمانها همچنین میتوانند با تجزیه و تحلیل بازخورد مشتریان به منظور بهبود محصول یا خدمات، تعامل بهتری با مشتریان خود داشته باشند. اگر فکر میکنید این دسته فقط مورد توجه همکاران فروش و بازاریابی شماست، دوباره فکر کنید. به عنوان یک متخصص منابع انسانی، کارکنان شرکت شما مشتریان شما هستند. این به آن معناست که میتوانید از دادهها به همان روشی که یک تیم بازاریابی برای درک بهتر و تعامل با مشتریان خود استفاده میکند، استفاده کنید.
4-کسب درآمد از دادهها. استفاده چهارمی از دادهها وجود دارد که در تجارت رایج است و آن کسب درآمد از دادهها برای ایجاد یک جریان درآمد جدید برای شرکت است. یکی از نمونههای خوب این مورد، شرکت «جاوبون» (Jawbone) است؛ شرکتی که بند ردیاب تناسب اندام UP را تولید میکند. جاوبون با میلیونها کاربر، حجم باورنکردنی داده را جمعآوری میکند و طولی نکشید که این شرکت متوجه شد تمام دادههای جمعآوریشده ارزشمندتر از خود دستگاه هستند. این دادهها به اشخاص ثالث علاقهمند فروخته میشوند و یک جریان درآمدی جدید بیش از محصول اصلی ایجاد میکنند.
در حالی که بعید به نظر میرسد کسب درآمد از دادههای مربوط به منابع انسانی اتفاق بیفتد (مسائل اخلاقی زیادی برای مقابله با فروش دادههای کارکنان وجود دارد)، ارزش آن را دارد که متخصصان منابع انسانی از این استفاده از دادهها آگاه باشند. به عنوان مثال، شرکت شما ممکن است تصمیم بگیرد از سایر حوزههای کسب و کار (مانند دادههای مشتری یا محصول) درآمدزایی را آغاز کند و این روی استراتژی کلی کسبوکار در آینده تاثیر خواهد گذاشت. این به نوبه خود ممکن است بر منابع انسانی از نظر مهارتهای در حال تغییری که شرکت باید بر اساس آنها استخدام کند و اینکه چگونه منابع انسانی میتواند به بهترین شکل به استراتژی تغییر سازمان ارزش بیفزاید، تاثیر بگذارد.
چهاردهم تیرماه، روز قلم
در صفحات تقویم، چهاردهم تیرماه با عنوان «روز قلم» به خود جلوه ای دیگر بخشیده است. نامگذاری این روز به نام قلم، بی ارتباط با تاریخ کهن متمدن و فرهنگ ساز این سرزمین نیست. ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه خود آورده است که چهاردهمین روز از تیرماه را ایرانیان باستان، روز تیر (عطارد) می نامیدند. از طرفی سیاره تیر یا همان عطارد، در فرهنگ ادب پارسی، کاتب و نویسنده ستارگان است. به همین مناسبت این روز را روز نویسندگان میدانستند و گرامی میداشتند.
تاریخ نوشتار، حداکثر به بیست هزار سال پیش باز میگردد و با محدود ساختن به نظامهای نوشتاری مدوّن، رقمی حدود شش هزار سال پیش را نشان میدهد. این ارقام و آمارها فقط تخمینی است از سوی کاوشگران علمی، در صورتی که بدون شک پیشرفتی از سوی جوامع گوناگون، بدون کمک خط و زبان امکانپذیر نبوده است.
از جمله موادی که برای نوشتن به کار میرفته سنگ، چوب، پوست حیوانات، برگ درختان، استخوان، موم، ابریشم، پنبه و کاغذ را میتوان نام برد. در طول تاریخ، نوشتن به دو صورت بوده است: یک دسته خطوطی را در برمی گرفت که با استفاده از ابزارهای تیز چون سوزن، چاقو و... نوشتاری، کنده کاری می شد. دسته دیگر شامل خطوطی است که به وسیله قلم پر، قلم نی، قلم مو و... و با استفاده از جوهر بر سطح ماده نوشتاری ترسیم می گردید. گفتنی است نسخه برداری از نوشته ای بر سنگ یا فلز به طور منطقی، در نهایت به اختراع چاپ انجامید.
یکی از مسائل مهم و ارزنده ای که هیچ ملتی که به حیات و بقاء و تکامل خویش علاقه مند است نمی تواند از آن غفلت نماید، مسئله نویسندگی است. زیرا نویسندگی هنری است که مادر بسیاری از هنرهای دیگر محسوب می شود. و از این جهت که فن و هنر است، نقش بسزایی در رشد و تعالی افراد و جوامع دارد و زمینهای برای هنرهای دیگر به شمار می رود. به عنوان نمونه؛ تئاتر، سینما، و بسیاری از هنرهای دیگر احتیاج به نمایشنامه و سناریو دارد که قبلاً باید نوشته شود و این کار به وسیله نویسندگان انجام میگیرد.
یکی از مهمترین رویدادهای زندگی بشر، پیدایش خط بوده است؛ که نیات و منویات ارزشمند و یا بی ارزش بشر را ثبت نموده و برای آیندگان به یادگار گذاشته است.
قلم، سرچشمه تمدنهای بشری و منشأ پیشرفت و تکامل علوم، و بیداری اندیشه ها و افکار و شکل گرفتن مذاهب، و منشأ هدایت و آگاهی بشر بوده است، بدان حد که دوران زندگی بشر با پیدایش قلم (خط) به دوران «تاریخی» و دوران «ما قبل تاریخ» تقسیم می شود. دوران تاریخ زندگی انسان از زمان اختراع خط آغاز میشود؛ زمانی که انسان توانست ماجرای زندگی اش را بر صفحات نقش نماید و سطوری بر صفحه کاغذ و شبیه آن به یادگار گذارَد.
قلم، حافظ علوم و معارف، پاسدار افکار اندیشمندان، حلقه اتصال فکری علما، و پل ارتباطی گذشته و آینده است، و حتی ارتباط آسمان و زمین نیز از طریق لوح و قلم حاصل شده است.
قلم، ابزاری است که انسانهای جدا از هم از نظر زمان و مکان را پیوند می دهد؛ به طوری که گویی همه متفکران اعصار گذشته را، که در تمام نقاط زمین به سر می برند، در یک کتابخانه عظیم، جمع می بینیم.
«قلم» سه امتیاز دارد که در «بیان» آنها را نمی بینیم:
1- باقی بودن: سخن فرار میکند و نوشته باقی است. امیر مؤمنان علی علیه السلام در سخن جالبی میفرماید: «دانش را با نوشتن در بند کنید» تا باقی بماند و از کفتان نرود.
2- دقیق بودن: بیان و سخن معمولاً دقیق نیست. اگر قرار بود کتابی که هزار سال پیش نوشته شده، زبانی به ما می رسید و در جایی نوشته نمی شد، هیچ گاه به طور دقیق به ما نمی رسید و در واقع ما کتاب دیگری را پیش روی خود می دیدیم.
3- عمیق بودن: مطالب نوشته عمیق و فکرشده است؛ در حالی که به طور معمول سخنان، بدون تأمل گفته میشود و کم محتواست. نویسندگان گاه یک ساعت فکر میکنند و یک خط می نویسند، ولی در سخن نمیتوان آن دقت را رعایت کرد.
علامه طبرسی رحمه الله در این مورد مینویسد:«بیان دو گونه است: بیان زبان و بیان قلم. بیان زبان، با گذشت زمان کهنه میشود و از بین می رود، ولی بیان قلم تا ابد باقی است».
والقلم و ما یَسْطُرون(روز قلم)
در اهمیت و قداست «قلم» همین بس که پروردگار جهان، هم به «قلم» و هم به آنچه از آن بر صفحه کاغذ، نقش می بندد، سوگند یاد می کند: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه با قلم می نویسند.» (قلم: 1) در نخستین آیه های وحی نیز سخن از ستایش از قلم است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذی خَلَقَ... الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ بخوان به نام پروردگارت، آن که آفرید... آن که به واسطه قلم آموخت.» (علق: 1 و 4) همچنین در روایتی از پیامبر گرامی اسلام می خوانیم: «سه چیز است که حجاب ها را از میان برمی دارد و به پیشگاه با عظمت خداوند می رسد: صدای گردش قلم های دانشمندان،...».
قلم می تواند یکی از مهم ترین ابزار فرهنگ سازی و شخصیت سازی در یک سرزمین باشد و زمینیان را با آسمان و «ماده» را با «معنی» پیوند دهد.
همین «جوهر» فرو چکیده از نوک قلم است که با خون شهیدان قابل رقابت است و در مکانی فراتر از خون شهدا قرار می گیرد؛ چه اینکه رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود:
«یوزَنُ یوْمَ الْقِیامَه مِدادُ الْعُلَماءِ وَ دِماءُ الشُّهَداءِ فَیرْجَحُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلی دِماءِ الشُّهَداءِ؛ روز قیامت، مُرکب عالمان و خون شهیدان با هم وزن می شوند و مرکب عالمان بر خون شهیدان برتری می یابد.»
امیدوارم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند.
آن وقتی مردم به مقاصد اسلامی انسانی و به کمال دانش و علم می رسند که قلمها بر مسلسلها غلبه کند و میدان، میدان قلم باشد، میدان علم باشد.
کسی که قلم به دست میگیرد، بداند که مورد سؤال قرار میگیرد که اینکه نوشتی، چه بود؟
بدانید که این قلمها که در دست شماست، در محضر خداست الان، و هر کلمه ای که نوشته بشود، بعد سؤال میشود که چرا این کلمه نوشته شده است.
قلم باید دست اشخاص صالح باشد، دست اَفاضِل باشد. وقتی قلم به دست اراذل افتاد، مفسده ها زیاد خواهد شد.
رسالت مطبوعات و رسانه ها در کلام امام خمینی (ره)
رهنمودهای آیت اللّه ناصر مکارم شیرازی
قلم یک فریاد است ولی فریادی ساکت
عفت قلم و بیان ناشی از عفت و پاکدامنی اهل قلم است و نویسنده باید پرهیزکار و پاکدامن، منیع الطبع و صادق باشد تا تراوشهای قلمی او نیز با صفت زیبای عفاف متصف گردد و اگر نویسنده فاقد این اوصاف باشد، نباید از او انتظار عفت قلم و فت بیان داشت زیرا که از کوزه همان تراود که در اوست .
البته سخن گفتن یا نوشتن سه مرحله دارد: تفکر، تعبیر، تقریر یا تحریر، هر سه به فکر و اندیشه نویسنده بستگی دارد . غرض از نوشتن و گفتن منتقل کردن فکر و احساس نویسنده یا گوینده به دیگری است . نویسنده باید در نوشتن صمیمی و با اخلاص باشد تا نوشته اش بر دل نشیند و چگونگی خود را در اثر خود منعکس سازد . جمله صمیمانه و دور از خودستائی و هنرنمائی همیشه بر دل می نشیند در این مرحله است که نویسنده باید خواننده را به محیط احساس خود بکشاند .
آزادی مطبوعات در کلام امام خمینی (ره)
به هیچ وجه، در تحقیقات و تالیفاتمان بر «مسموعات » و «منقولات » - هر چند مشهور و معروف نیز باشند - تکیه نکنیم مگر آنکه خودمان آنها را در منابع قابل اعتبار بیابیم تا این حدیث شریف شامل حالمان نگردد: «لاتحدث الناس بکل ما سمعت به فکفی بذلک کذبا؛ هر چه را شنیدی به مردم نگو; زیرا همین برای دروغ بودن بس است .»
بکوشیم که فضای تحقیقات و تالیفاتمان را حقیقتا از «تحقیق » و «تالیف » به معنای درست و فراگیر و با همه ویژگیهای آن پر سازیم و با «تحقیق بازی » و «تالیف سازی » آلوده نسازیم و مانند معماران بساز و بفروش، ما نیز «بچاپ و بفروش » نشویم و «ملای رومی» چه در سفته است که گفته است:
علم تقلیدی بود بهر فروخت
چون بیابد مشتری خوش برفروخت
مشتری علم تحقیقی حق است
دائما بازار او پر رونق است
لب ببسته مست در بیع و شری
مشتری بی حد که الله اشتری
شایان توجه است این نکته مهم را در داوریهایمان نیز به خاطر داشته باشیم که هماره پر برگی یک تحقیق و پرفروشی یک تالیف به معنای پرباری و پرکاری آن و پرجوشی و پرکوشی این نیست و حتی پر عنوانی فهرست منابع - تا چه رسد به پر عنوانی فهرست مطالب و فهرست تالیفات - نیز هماره به معنای پرمایگی و پراندیشگی آن نیست .
نکته هایی درباره پژوهش و نگارش(1) (2)
شب ها بعد از نماز مغرب و عشا، مرحوم آیت الله حاج میرزاابوالفضل زاهدی(ره) (وفات یافته فروردین سال 1357 ش)در شبستان سرداب مسجدامام قم، به منبر می رفت و درس تفسیر می فرمود و درضمن تفسیر، مطالب تاریخی، فرهنگی و لطایف و شنیدنی های جالبی مطرح می کرد و بنده گاه و بی گاه در جلسه تفسیر او شرکت می کردم.طلاب برجسته، و افراد برازنده ای از بازاریان قم شرکت می نمودند.اتفاقا یک شب آیه اول سوره قلم را مطرح کرد و فرمود:«ن و القلم و ما یسطرون؛ ن، سوگند به قلم و آنچه می نویسند.»
در تفسیراین آیه، به طور مشروح سخن گفت. آنگاه راجع به ارزش نویسندگی از نظر قرآن و روایات و آثار و فواید نویسندگی بحث وبررسی فراوان نمود.. گفتار آیت الله زاهدی جرقه ای بود که ذوق نویسندگی بنده راشعله ور ساخت، به طوری که تصمیم گرفتم در این راستا به تلاش پردازم.
مصاحبه با نویسنده پرتلاش محمد محمدی اشتهاردی(بخش اول)
پیاده روی در قلمروی قلم/ دیداری با زنان اهل قلم
و میخواست که «حرف» به وجود آید و «کلمه» شکوفا شود، تا «جمله» ای برای توانایی «قلم» ساخته شود، پس، فرمود: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسطرُونَ!
قسم به قلم! و آنچه از عطرِ نوشتن، می تراود!
قسم به قلم و نخستین نقشی که آفرینش را به زیبایی تعبیر کرد!
قسم به نخستین خطی که از نگاه قلم تا افق ناپیدای آفرینش کشیده شد!
قسم به نخستین اندیشهای که بر ذهن قلم جاری گشت!
قسم به قلم و تمام تواناییهایش در بُروز علم و معرفت!
قسم به قلم! به قلم توانای خداوند و پرده زیبای طبیعت!
قسم به قلم! به قلم شگفتی آفرین «علی» علیه السلام و صفحات سبز «نهج البلاغه»:
أَنشَأَ الخَلْقَ إنْشاَءء، وَ ابتدأَهُ ابْتدِاَءً، و...
فضل و معرفت انسان را می توان از اندازه گرایش و عشق او به کتاب و کتاب خوانی میزان کرد و می توان با این محک، گوهر آدمیان را عیار گرفت.
کتاب، میراثی ماندگار، پدیده ای باشکوه و باارزش و عنصری رشدآفرین و روشنگر در پهنه زندگی بشر است.
افتخار ما نیز این است که فرهنگ و باورهای دینی ما، بر پایه ارزش بینش و دانش و ارجمندی کتاب و نگارش استوار است و خداوند منان، معجزه ابدی آخرین فرستاده اش را یک کتاب قرار داده است. قرآن کریم، سرآمد همه کتاب های عظیم و اسلام، دین اندیشه و معرفت، دین دانش و کتاب و معنویت است. اصولاً آیین آسمانی ما، پرچم دار کتاب و کتاب خوانی در زمین به شمار می رود؛ اندکی تأمل و کاوش در لابه لای اوراق زرین تاریخ اسلام، این حقیقت را به روشنی می نمایاند. همه فرهنگ ها با کتاب آغاز می شوند، با کتاب می بالند و تجربه های خود را به کتاب می سپارند. از این میان، اسلام بیشترین بهره را از کتاب برده است؛ زیرا وحی احمدی و گرامی نامه قرآن، از مشرق برگ و قلم درخشیدن گرفت و معجزه سترگ محمد ص در میان سطرهای کتاب صورت پذیرفت.
همچنین پیشینه فرهنگی ما و شمار کتاب ها و کتاب خانه ها در عصر شکوفایی تمدن اسلامی و اهتمام دانشمندان اسلامی و ایرانی در پدید آوردن آثار ارزشمند جهانی، همه ناظر بر اهمیت کتاب و کتاب خوانی است.
دین مبین اسلام برای مطالعه و کتابخوانی و تحقیق و تفحص جهت کسب علم و تربیت صحیح و همچنین پیشرفت و توسعه در شئونات مختلف زندگی بشر ارزش و اعتبار زیادی قایل شده است و همۀ افراد بشر را به خواندن، نوشتن، و در حقیقت به تحصیل علم و دانش تشویق نموده است. این امر با نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانی و با کلمۀ قرائت مسلم گردیده است. «قرآن کتاب دینی اسلام و یکی از ثقلین است. قرآن که از ریشۀ قرء گرفته شده است، معنی لغوی آن را جمع نمودن، فراهم نمودن، سال، و همچنین خواندن است»
در اهمیت کتاب و کتابخوانی و در مقام شرافت و عظمت کتاب همین بس که خداوند اولین آیات قرآن را به پیامبر اسلام(ص) نازل فرموده با امر به قرائت آغاز کرده است «اقرأ باسم ربک الذی خلق» و همچنین در قرآن به قلم و به آنچه می نویسد قسم یاد می کند: «ن و القلم و ما یسطرون».
کتاب حاوی اندیشه ها و تجربیات بشری در ازمنۀ تاریخ است و سهم عمده ای در انتقال دانش و فرهنگ به نسل های آینده دارد. کتاب ها نه فقط نقش و نگار قلم بر صفحۀ سفید کاغذ اند بلکه گویندگانی هستند که با شنوندگان خود سخن می گویند.
قرآن کریم و دین مبین اسلام مطالعه و رفتن به دنبال کسب علم و دانش را یکی از فرایض و واجبات دین به شمار آورده است و به همین سبب است که اولین آیات قرآنکه نازل شده با الفاظ «خواندن، قلم، و علم» آغاز شده است در سورۀ علق به این معنی اشاره می شود.
عوامل مؤثر بر ترویج فرهنگ کتابخوانی از نگاه قرآن و حدیث
به گفتۀ تقی زاده، مطالبی که ادوارد براون دربارۀ تأسیس نخستین چاپخانه در ایران نوشته است، ترجمۀ مطالب محمد علی تربیت است و با توضیحات شیندلر مطابقت دارد. نیز گفته شده است که عباس میرزا پیش از بازگشت میرزا صالح به ایران، چند دستگاه چاپ را از روسیه سفارش داده بود و میرزا زین العابدین تبریزی را به پترزبورگ فرستاد تا فنون چاپ را در آنجا بیاموزد. او به هنگام بازگشت، دستگاه چاپ و مقداری وسایل و تجهیزات چاپ با خود به همراه آورد که نخستین چاپخانۀ تبریز با آن ساخته و نخستین کتاب فارسی در خود ایران در آن چاپخانه چاپ شد. در برخی منابع آمده است که پیش از چاپخانۀ تبریز، چاپخانه ای در شیراز دایر بوده است. این مدعا بنا به مدارکی که فعلا در دست است صحت ندارد.
برپایۀ مدارک موجود، نخستین کتابی که در چاپخانۀ تبریز به چاپ رسیده، اثری دربارۀ فتواهای جهاد از عالمان شیعه دربارۀ جنگ های ایران و روس بوده است. خانبابا مشار در فهرست کتاب های چاپی فارسی ذیل مدخل فتح نامه، این توضیح را آورده است: «اولین رساله ای است که بعد از ورود مطبعه از اروپا به تبریز، در آن مطبعه به طبع رسیده است. »مشار از نویسندۀ این کتاب نامی نبرده است، اما در همان فهرست.. . ، زیر مدخل جهادیه، نویسنده را میرزا عیسی قائم مقام (میرزای بزرگ) و تاریخ چاپ آن را 1233 ق ذکر کرده است.
من هر زمانی که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان می افتم، قلبا غمگین و متاسف می شوم. این به خاطر آن است که درکشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلا ده برابراین میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد. اگر به دلیل پرچمداری تفکر اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب بیاورید، این معناصدق می کند؛ چون اسلام به کتاب خواندن و نوشتن، خیلی اهمیت می دهد. اگر هر منصفی به بیانات نبی مکرم اسلام و ائمه (علیهم السلام) و پیشوایان اسلام نگاه کند و ببیند که اینها در چه زمانی به کتاب و کتابخوانی دعوت می کردند و فرا می خواندند، همه افسانه ها از ذهنش شسته خواهد شد و خواهد فهمید که دشمنان اسلام جز این نداشتند که افسانه های کتاب سوزی و کتاب ستیزی را برسر زبانها بیندازند، چون اسلام پرچمدار کتابخوانی است.
کتاب مقوله بسیار مهمی است. البته من به کارهای هنری و تصویری تلویزیون، سینما، یا از این قبیل چیزها خیلی اعتقاد دارم؛اما کتاب نقش مخصوصی دارد. جای کتاب را هیچ چیزی پر نمی کند.
کتاب را باید ترویج کرد،. .. مردم باید به کتابخوانی عادت کنندو کتاب وارد زندگی بشود. چندی پیش من دیدم که همین تلویزیون با بعضی از جوانان مصاحبه کرده بود و پرسیده بود که: آقا! شماکتاب می خوانید؟ پاسخ داده بودند که: نه، اصلا کتاب را جزوضروریات زندگی نمی دانند.
کتاب و کتابخوانی از نگاه مقام معظم رهبری
کتاب و کتابخوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری
رهبر انقلاب چه کتاب هایی را برای مطالعه پیشنهاد کردند؟
گزارشی از خانه کتاب رهبر؛ نظرات رهبر انقلاب در حوزه کتاب و کتابخوانی
رسانه های جمعی از جمله رادیو و تلویزیون و... امروزه به یک منبع شکل گیری واقعیات اجتماعی در جوامع تبدیل شده اند. رسانه ها مسئول بخش اعظمی از مشاهدات و تجربه هایی هستند که ما از طریق آن ها درک خود را نسبت به جهان پیرامون و نحوه عملکرد آن سامان می بخشیم. درواقع بخش عمده ای از نگرش ما به دنیا، ریشه در پیام های رسانه ای دارد که از پیش ساخته شده اند.
آن ها به دلیل دامنه نفوذ وسیع، اثر مستقیمی بر ارزش ها و هنجارهای جامعه دارند. نتیجه یک تحقیق نشان داده که رسانه های جمعی 87 درصد بر افزایش آگاهی مردم اثر می گذارند. در میان وسایل ارتباط جمعی، رادیو و تلویزیون به خاطر ویژگی هایی همچون تعداد زیاد گیرندگان، تنوع ترکیب گیرندگان، ایجاد تکثر پیام، هزینه کم مصرف و توزیع سریع پیام می توانند توجه و وقت کاربران و منتشران جامعه در جهت افزایش و بالا بردن میزان مطالعه و کتابخوانی را به خود اختصاص دهند.
مهم ترین وسیله ارتباطی که می توان در بین اقشار جامعه نفوذ کند، رادیو و تلویزیون است. با در نظر گرفتن درصدی از جمعیت جهان که بی سوادند و فقط از رادیو و تلویزیون می توانند استفاده کنند، به اهمیت این وسایل ارتباطی پی می بریم. امواج رادیو به راحتی از مرزها می گذرند و از این سوی جهان به آن سو می رسند. از طرفی چون پیام آن شنیداری است، گیرنده برای دریافت پیام احتیاجی به سواد خواندن و نوشتن ندارد و درنتیجه برای کشورهایی که در آن سطح سواد پایین است وسیله ای ایده ال محسوب می شود.
ولیکن تلویزیون به خاطر نمایش تصویر محتوا و چون صدا و تصویر اطلاعات کامل تری به تماشاگر می دهد، نسبت به رادیو از دید مخاطبان جذاب تر است. تلویزیون به خاطر داشتن تصویر به تخیل کمتری نیاز دارد. تلویزیون رسانه ملموسی است که به علت ارتباط مستقیم و موازی با بیننده و نشان دادن رویدادها به هنگام وقوع، رسانه ای قابل رقابت است. تلویزیون از جهت کنترل و تسلط بر افکار عمومی رسانه بسیار قوی و مؤثری است. نفوذ و جایگاه تلویزیون در دنیای کنونی امری بدیهی است و نقش آن در آموزش، هدایت، جهت دهی و تقویت افکار عمومی و افزایش مهارت های عمومی و دانش تخصصی مردم در ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی جامعه انکارناپذیر است.
در این راستا می توان گفت رادیو و تلویزیون بیشتر از سایر رسانه ها بر مردم و جامعه تأثیرگذار هستند و این همان نقطه ای است که می توان به کمک این دو رسانه در ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی موفق عمل کرد. به شرط آنکه برنامه سازان و تهیه کنندگان، برنامه هایی جذاب و با کیفیت بسازند تا توجه مخاطبان را به این مهم جلب نمایند. (کتاب مهر » بهار 1394 - شماره 16؛ ایمنی، حیدر)
طرح تنفس اوراق؛ (احیای کتابخوانی در مساجد)
عوامل موثر بر علاقه مندی دانش آموزان به مطالعه و کتابخوانی
راه های ایجاد فرهنگ کتابخوانی در خانواده
کتاب و کتابخوانی دانش آموزان بایدها و نبایدها
نقش تلویزیون در ترویج مطالعه و کتابخوانی در ایران
واکاوی بحران مطالعه در ایران با تکیه بر چهارچوب تحلیل انتقادی گفتمان
کیفیت مطالعه را بالا ببرید. به روخوانی سطحی در حالت پراکندگی فکر قناعت نکنید. با مفهوم ومعنای مطلب ارتباط برقرار سازید تا آنچه را که مورد نیاز است به خوبی درک کنید.
حجم مطالعه حواس شما را پرت نکند. مطالعه بیش تر و سریع تر تنها بهانه هایی برای بیش تر دانستن است. پس ابتدا آنچه را می خواهید بدانید و بفهمید برداشت کنید و آن گاه با کلمات «سرعت» و «بیش تر» وسوسه شوید.
قبل از آن که از موضوع اصلی کتاب منحرف شوید و به مطلب دیگری بپردازید، قسمت هایی را که دوست دارید به خاطر بسپارید، مشخص کنید.
حتماً برای مطالعه خود برنامه ریزی داشته باشید. این که قصد یادداشت برداری دارید یا خیر، در مورد چه موضوعی باید تمرکز کنید، چه سؤالاتی در ذهن دارید که در این کتاب جواب آن ها را می جویید و... همه باید از قبل برنامه ریزی شده باشد.
باید کتابی که مطالعه می کنید مختص به خود شما باشد تا به راحتی در آن علامت گذاری و نکته نویسی کنید. استفاده از مداد یا ماژیک رنگی به شما امکان می دهد تا در مراجعه مجدد به کتاب بهره بیش تر ببرید. هر چند نباید این خطوط رنگی استفاده شما از سایر خطوط کتاب را کاهش دهد.
هنگام مطالعه همواره یک قلم در دست داشته باشید؛ زیرا مطالعه آنگاه کارآیی مطلوب می یابد که همراه با مطالعه سؤالات ذهن خود را با آموزه های کتاب تطبیق دهید و در حاشیه آن یادداشت کنید.
میان مطالعه و سایر کارهای خود، تعادلی به وجود آورید که هم از خواندن خسته و دلزده نشوید و هم تجربه و عمل را به بهره وری مطالعه خود بیفزایید.
چگونه خودم را به مطالعه علاقه مند کنم؟!
روش های تقویت تمرکز حواس و جلوگیری از حواس پرتی
لطایف ومعارف/هنر کتاب نخواندن!
باز خوانی، بهتر از بسیار خوانی
نقش والدین در کمک به کودکان خود برای فراگیری مهارت خواندن، بسیار مهم است. تا چندی پیش، بسیاری از مردم تصور می کردند آموزش خواندن را باید به طور کامل به عهده مدرسه و معلم گذاشت، ولی آخرین بررسی ها نشان داده است که کمک درست والدین در این امر، بسیار به نفع کودکان است.
خواندن کتاب برای کودکان را در سنین پایین آغاز کنید. کودکی که عادت کند با شنیدن داستان به خواب رود، در بزرگ سالی نیز نمی تواند از مطالعه کتاب فاصله بگیرد. کودکان از ورق زدن کتاب، از شنیدن صدای کاغذ و از صدای شما وقتی برایشان کتاب می خوانید، لذت می برند.
جایی را به نگهد اری کتاب های کودکتان اختصاص دهید. قفسه یا کتابخانه کوچکی که کودک به راحتی به آن دسترسی داشته باشد، وی را تشویق می کند و عادت می دهد که به تنهایی سراغ کتاب هایش برود.
به دور نگه داشتن کودکان از کتاب ها، بیش از اندازه حساسیت نشان ندهید، ولی به آنها یاد دهید که نباید کتاب را پاره یا خط خطی کنند. می توانید کتاب های کودکتان را با پوشش های نایلونی و مانند آن جلد کنید تا عمر بیشتری داشته باشند.
از کودک بخواهید به تصاویر کتاب های مورد علاقه اش با دقت نگاه کند و داستانش را برای شما تعریف کند. در این زمینه، کتاب هایی که به طور کامل تصویری هستند، برای تقویت این مهارت و تشویق کودک به این کار مفیدترند.
تربیت کودکان آشنا با موازین دینی با نگاه فرهنگی به کتاب کودک
کتاب های خوردنی یا هله هوله های خواندنی!؟
وضعیت مطالعه غیر درسی دانش آموزان
روزی که با تو به سر نشود، در صفحه های تقویم عمرم، جایی ندارد. لحظه هایم اگر از درک تو غافل باشند، بر باد رفته اند. تو را در دلتنگی هایم، هرگز نادیده نمی گیرم؛ که تو همیشه حرف های سبزی برای گفتن داری و من، شنیدن هستم. در تمام سال های شتابان عمر، اگر دستم در دست های راه گشای تو نبود، غفلت ها و خطاهای بی سرانجام، مرا به تباهی می برد و از ذهن و اندیشه ام، هیچ ردی بر جا نمی ماند.
تو، مهربانی ناتمامی هستی که به هیچ عشقی شبیه نیست؛ دوست بی ادعایی که هرگز گلایه ای ندارد؛ معلم وفاداری که هیچ گاه درس هایش، پیراهن کهنگی به تن نمی کند... و پرنده مأنوسی که مرا به بال های سپید و لطیفش می نشاند و با خود به هر کجا می برد.
کلمه ها که واژه واژه در قلب تو خانه دارند، آهنگ مقدس دانشند که با تو رونق دارند و تو از آنها معنا می یابی... حرف های بسیار و ناتمام تو در سکوت سحرانگیزت مرا با خویش می برد در طلسمی طلایی بی آنکه گزندی به من برسد. من با تو از تمام گزندها، از فتنه بطالت لحظه ها در امانم.