ورود

ورود به سایت

نام کاربری *
رمز عبور *
به خاطر سپردن من
rezas

rezas

روش‌هایی برای شناخت و حمایت از پرجمعیت‌ترین گروه نسلی تاریخ

نسل آلفا عرصه کار را دگرگون خواهد کرد

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۴۷۱۰۸
مترجم: مریم مرادخانی
 
 
سال ۲۰۲۳، سالی بود که نسل «آلفا» برای اولین بار حضور فرهنگی خود را به دنیا معرفی کرد؛ دست کم در فضای آنلاین. اگر بچه‏‏‌تان به شما پیله کرده که برایش محصولات آرایشی برندی را بخرید، یا اگر از میم‏‏‌های تیک تاک سر در نمی‏‏‌آورید، تبریک می‏‏‌گویم. شما با یک آلفا در دنیای واقعی آشنا شده‏‏‌اید. بزرگ‌ترین بچه‏‏‌های نسل آلفا که الان ۱۴ سال دارند، به سرعت راه خود را در جهان باز می‏‏‌کنند. آلفاها تقریبا ۲ میلیارد از جمعیت جهان را تشکیل می‏‏‌دهند، پس پرجمعیت‏‏‌ترین گروه نسلی در طول تاریخند. آنها قرار است فرهنگ، اقتصاد و محیط کار را تغییر دهند، بنابراین برای کسانی که این نسل را درک می‏‏‌کنند، یک فرصت عظیم ایجاد شده.
 
نسل آلفا عرصه کار را دگرگون خواهد کرد
 

برای درک ریسک دست روی دست گذاشتن، کافیست کمی به عقب برگردیم و به تاثیر نسل هزاره و زد وقتی به بلوغ رسیدند، نگاهی بیندازیم. دنیا می‌‌‌دانست آنها دارند می‌‌‌آیند. داده‌‌‌های گوگل نشان می‌‌‌دهد که مدت‌‌‌ها قبل از هجوم این دو نسل به محیط کار، تعداد جست‌‌‌وجوهای اینترنتی درباره آنها دوچندان شده بود. پس دلیل قابل قبولی برای غافلگیری وجود نداشت. با وجود این، بسیاری از کسب و کارهای بزرگ نتوانستند این دو نسل را بشناسند و به این سوال‌‌‌ها پاسخ دهند که «آنها که هستند؟ چه تفاوتی با نسل قبلی خود دارند؟ و در این راستا چه باید کرد؟»

نتیجه چه شد؟ استارت‌‌‌آپ‌‌‌ها شروع کردند به جذب این استعدادهای کارآفرین که برای آزادی عمل و انعطاف‌‌‌پذیری ارزش قائل بودند. و این باعث شد شرکت‌های سنتی بزرگ، بی‌‌‌روح و از مد افتاده به نظر برسند. واقعیت این است که هیچ دلیلی نداشت که در برابر این دو نسل، گیج و مبهوت شویم. همین در مورد نسل آلفا هم صدق می‌‌‌کند. حالا وقت آن است که شروع کنید به ارزیابی شکاف‌‌‌های کسب و کارتان و درک افرادی که ناگزیر، وارد عرصه کار خواهند شد.

برای شناخت نسل آلفا اصلا زود نیست. می‌توانید از پدر و مادرهایشان شروع کنید. حتما کسانی در شرکت شما هستند که بچه داشته باشند. از آنها درباره بچه‌‌‌هایشان پرس و جو کنید. یک راه پیشگیرانه دیگر برای ارتباط با نسل آلفا، همکاری با مدارس است. اگر به عنوان یک کسب و کار با شکاف‌‌‌های مهارتی یا چالش‌‌‌های اجتماعی فعلی خود مواجه شوید و راهی برایشان پیدا کنید، بعدا می‌توانید از آموزگاران و خانواده‌‌‌ها در طول مسیر پیش رو حمایت کنید.

همچنین می‌توانید بپرسید که آیا فرهنگ، دارای یک الگوی تکراری است؟ آیا بر اساس چرخه‌‌‌های قابل پیش‌بینی و تکرارشونده پیش می‌‌‌رود؟ اگر این‌طور است، آیا می‌شود با استفاده از این الگوها، ویژگی‌‌‌های اساسی یک گروه جمعیتی را فقط با دانستن سال تولدشان با اطمینان پیش‌‌‌بینی کرد؟ طبق نظریه چرخش چهارم «اشتراوس» و «هاو»، بله، می‌توانیم.

طبق این نظریه، فرهنگ از این «دوره‌‌‌های ۲۰ ساله تکرارشونده» عبور می‌‌‌کند:

 

  اوج: اوج پس از بحران رخ می‌‌‌دهد. در این دوره، نهادها قوی و فردگرایی ضعیف است. جامعه طرفدار حرکت جمعی است.

  بیداری: در این دوره، نهادها به نام «آزادی فردی و معنوی»مورد حمله قرار می‌‌‌گیرند. درست زمانی که جامعه در حال رسیدن به اوج پیشرفت جمعی است، افراد ناگهان از دیسیپلین اجتماعی خسته می‌‌‌شوند و به «خودآگاهی»، «معنویت» و «حقیقت فردی» گرایش پیدا می‌‌‌کنند.

 

  از هم گسستگی: مود این دوران تقریبا برعکس دوره اوج است. نهادها ضعیف و مورد بی‌‌‌اعتمادی هستند. از آن سو، فردگرایی در حال افزایش و گسترش است. طبق این نظریه، اوج‌‌‌ها پس از بحران‌‌‌ها می‌‌‌آیند که جامعه مایل به یکپارچگی و جلوگیری از مرگ و نابودی ناشی از بحران است. از هم گسستگی پس از بیداری رخ می‌‌‌دهد. در این دوره، افراد می‌‌‌خواهند به فکر خود باشند و لذت ببرند.

    بحران:دوران نابودی، فروپاشی، جنگ یا انقلاب. «زندگی نهادی» نابود شده و در حال بازسازی است. و این در واکنش به تهدید بقای جامعه است.

هر کدام از این چرخه‌‌‌ها باعث ایجاد مجموعه‌‌‌ای از صفات و ویژگی‌‌‌ها در نسلی می‌‌‌شوند که در آن دوره به دنیا آمده. چرا بیبی بومرها مستقل، رقابتی و هدف‌‌‌محورند؟ چون در «اوج» دوران طلایی سرمایه‌‌‌داری به دنیا آمده‌‌‌اند. چرا عضویت در کلیساها در سال‌‌‌های پساکرونا به طور پیوسته در حال افزایش است؟ طبیعی و قابل پیش‌‌‌بینی است چون پس از دوران بحران، یک حس بیداری معنوی در جامعه ایجاد می‌شود.

زمانی که آلفاها به دنیا آمدند، جهان درگیر یکسری اتفاقات بی‌ثبات‌‌‌کننده بود. رکود، تغییرات آب و هوایی، ریاست جمهوری ترامپ و برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) به سرخط خبرها و گفت‌وگوها تبدیل شده بودند. و همه این‌‌‌ها قبل از آن بود که دنیا درگیر یک پاندمی بزرگ به نام کووید ۱۹ شود. و درست کمی پس از آن، درگیری‌‌‌های ژئوپلیتیک رخ دادند که کماکان ادامه‌دارند و جهان را از قبل بی‌ثبات‌‌‌تر کرده‌‌‌اند.

طبق نظریه چرخش چهارم، نسل آلفا بر خلاف والدین نسل هزاره خود، که به نهادها بی‌‌‌اعتماد بودند، احتمالا به دنبال ساختار، حس تعلق و اجتماع هستند. آنها شاهدند که والدینشان تا چه حد با بحران‌‌‌های مالی پشت سر هم درگیر بوده‌‌‌اند، پس یاد گرفته‌‌‌اند که در خرج کردن محتاط باشند و ثبات مالی را در اولویت قرار دهند.

طبق تحقیقات، ثبات یکی از اولویت‌‌‌های حرفه‌‌‌ای نسل زد است. اولویت‌‌‌های بعدی عبارتند از: حقوق، انعطاف‌‌‌پذیری و پیشرفت حرفه‌‌‌ای. این گرایش به ثبات در نسل آلفا به مراتب بیشتر خواهد بود.

بر خلاف نسل هزاره‌‌‌ها که دوست داشتند دائم از این شغل به آن شغل بروند، بچه‌‌‌هایشان دوست دارند در محیط کار ریشه بدوانند. سازمان‌های چندملیتی و بزرگ می‌توانند با ارائه یک مسیر شغلی امن و امکان پیشرفت ساختاریافته به نسل آلفا، از این فرصت بهره ببرند. شرکت یونیلیور در این راستا گام‌‌‌هایی برداشته و در حال اجرای برنامه‌‌‌های پیشرفت شغلی از زمان فارغ‌‌‌التحصیلی تا بازنشستگی است تا افراد بتوانند مهارت‌های خود را ارتقا دهند و نقش‌‌‌های جدید را در محیط با ثبات کار خود امتحان کنند.

علاوه بر میل به پایداری، افرادی که در بحران زندگی کرده‌‌‌اند نیاز بیشتری به جامعه دارند. البته نمی‌توانید سازمان را به صورت یک جامعه ساختگی به آنها قالب کنید. در مورد حرفه، آلفاها به دنبال فرصت‌‌‌هایی هستند تا جزئی از یک هدف معنادار و ماندگار باشند. مثل فعالیت‌‌‌های داوطلبانه. اگر چنین فرصت‌‌‌هایی برایشان ایجاد نکنید، خودشان راهی برای در جامعه بودن پیدا خواهند کرد تا حس کنند با دیگران در ارتباطند. مثلا عضویت در باشگاه ورزشی.

یکی از راه‌‌‌ها برای ایجاد جامعه‌‌‌محوری در سازمان‌ها، اعطای آزادی عمل به گروه‌‌‌های کوچک با علایق مشترک است. اجازه دهید خرده‌‌‌فرهنگ‌‌‌ها و شبکه‌‌‌های حمایتی خودشان را توسعه دهند. مثلا موسسه دیلویت یکسری شبکه‌‌‌های تنوع نژادی-فرهنگی تشکیل داده تا افراد دارای گرایش‌‌‌های مشترک بتوانند با یکدیگر ارتباط بگیرند.

یکی دیگر از نیروهای موثر بر نسل آلفا، محیط کار چندنسلی است. با توجه به افزایش سن بازنشستگی وتولد بیش از ۲.۸ میلیون نفر در جهان در هر هفته، وقتی آلفاها وارد بازار کار شوند، پنج نسل در محیط کار مشغول به کار خواهند بود. پس باید راه‌‌‌هایی برای حمایت از این افراد و بهره‌‌‌گیری از دیدگاه‌‌‌های متنوع آنها پیدا کنیم. چشم بر هم بزنیم، وقت خوش‌‌‌آمدگویی به نسل آلفا فرا می‌‌‌رسد. پس بهتر است به جای غافلگیری، بستر و دینامیک‌‌‌های موثر بر این نسل را کشف کنیم. چه دغدغه‌‌‌هایی خواهند داشت؟ چه جنبش‌‌‌های فرهنگی‌‌‌ای شکل خواهند داد؟ با کشف چالش‌‌‌ها و اولویت‌‌‌ها و نگرانی‌‌‌هایشان، می‌توانیم بهتر از آنها در محیط کار حمایت کنیم.

 

منبع: Fast Company

کتاب الکترونیکی تاریخ قرآن

نویسنده: دکتر محمود رامیار

 

 

لطفا جهت دانلود به فایل پیوست مراجعه شود.

توضیح المسائل جامع

 

رساله جامع حاضر که توضیح المسائل مرجع عالیقدر آقای حاج سید علی حسینی سیستانی میباشد زیر نظر دفاتر معظم له در مشهد، قم و نجف اشرف تنظیم شده و دارای ویژگیهای ذیل میباشد
۱.حجم وسیع کتاب، که ثمره تکمیل و تصحیح مسائل است، باعث شده تا این رساله در چهار جلد تنظیم گردد.
۲.بعضی از ابواب کاربردی و مورد نیازی که در رساله قبل بیان نشده مثل مباحث اعتکاف، کفارات، نفقات، شفعه، دیات و... در این رساله مطرح شده است.
۳.بسیاری از مسائل شرعی مورد نیاز عموم یا اقشار خاصی از مردم، به مسائل قبل اضافه شده است.
۴.در بسیاری از موارد جهت فهم بهتر مطلب، مسائل به صورت دستهبندی ارائه شده است.
۵.جهت دسترسی آسان و سریع به موضوع مورد نیاز، کلیه مباحث عنوان بندی شده و ابتدای رساله نیز، فهرست نسبتاً جامعی از آنها مطرح شده است.
۶.برخی از مسائل موجود در رساله پیشین، بدون تغییر محتوایی و معنایی با کمی تغییر نگارش ذکر شده و بعضی از مثالهای قدیمی آن، تبدیل به مثالهای جدید محل ابتلا در عصر حاضر گردیده است
۷-جهت تسهیل در بازیابی مطلب یا تکمیل مباحث یک موضوع، در بعضی موارد مسئلهای از بخشی از رساله پیشین به بخش دیگر منتقل شده سعی شده تا حد امکان مسئله ای حذف نگردد.
۸.در بسیاری از موارد جهت تبیین موضوع یا مسئله، در پا نوشت توضیحات تکمیلی ارائه شده است.
۹.در ابتدای بعضی فصول در مورد فضیلت و اهمیت عملی که مسائل آن ذکر شده توضیحاتی آمده است.
۱۰.منابع فقهی استفاده شده در این رساله عبارت هستند از تعلیقه بر عروه الوثقی، منهاج الصالحین، المسایل المنتخبه، الفقه المغتربین و آخرین نظرات فقهی و استفتائات معتبر از معظم له. همچنین، اهتمام بر این بوده که در صورت مشاهده اختلاف در متون مسئله مذکور استفتا شده و نظر صحیح نهایی در مورد آن، در متن رساله ذکر گردد.
از خداوند متعال میخواهیم که ما را از لغزش در گفتار و کردار مصون دارد و توفیق خدمت به مکتب اهل بیت علیهم السلام و اخلاص در عمل عنایت فرماید.

روش‌های جلوگیری از ‏‏‌کار دوم و فرسودگی کارکنان بااستعداد

 

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۴۴۴۹۳
 
نویسنده: Frans van Loef
مترجم: مرتضی ایراندوست
 
 
همه ما در محل کار کارکنانی داریم که به دلیل داشتن استعداد برتر، متمایز از سایرین هستند. این افراد باهوش و دقیق هستند، بسیاری از کارها را انجام می‌دهند، عملکرد خوبی دارند و به‌طور کلی بسیار باپشتکارند. همه دوست دارند آنها را در یک پروژه یا به عنوان عضو دائمی تیم خود داشته باشند. آنها به عنوان آهن‌ربا برای انجام وظایف بیشتر و بزرگ‌تر عمل می‌کنند. البته هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد و زمانی که به‌طور موثر به کار گرفته شوند، می‌توانند به پیشرفت سازمان کمک کنند.
 

با این حال، در این خصوص مشکلی وجود دارد که باید مراقب بود: این افراد نه تنها در کانون توجه قرار دارند، بلکه تمایل دارند از هر فرصتی که به آنها پیشنهاد می‌شود استفاده کنند. آنها عاشق چالش هستند، از شرکت در فعالیت‌‌‌های مهم لذت می‌‌‌برند و به طور فزاینده‌‌‌ای برای شرکت در همه امور انگیزه زیادی دارند. از آنجا که این افراد می‌توانند کارهای زیادی انجام دهند، اغلب فاقد توانایی «نه گفتن» به یک درخواست هستند. متاسفانه، همین امر می‌تواند آنها را در معرض خطر بیشتری برای فرسودگی شغلی یا ترک شغل قرار دهد. بر اساس گزارشی که در سال ۲۰۲۳ توسط شرکت نرم‌‌‌افزار مدیریت PerformYard  ارائه شد، افراد با عملکرد بالا نسبت به کارکنان معمولی احساس فرسودگی بیشتری دارند. چگونه می‌توانید میزان کار بهترین کارکنان خود را تنظیم کنید و با بهبود تعامل آنها، تاثیرشان را بر سازمان خود افزایش دهید؟

 مرز تعیین کنید

چیزی که من از طریق کارم با صدها مدیر بااستعداد دیده‌‌‌ام این است که اگر آنها روی پروژه‌‌‌های زیادی کار کنند، به دلیل هزینه جابه‌‌‌جایی بین برنامه‌‌‌ها، بهره‌‌‌وری کمتری دارند. به همین دلیل، توصیه می‌‌‌کنم تعداد کارهای بزرگ را به سه مورد محدود کنید و به طور منظم حجم کار آنها را بررسی کنید. بپرسید کدام کار برای شما لذت‌بخش‌‌‌تر است و ببینید چه کارهای ساده‌‌‌تری می‌توانند به دیگران محول شوند. همچنین مهم است که با این کارکنان ارتباط برقرار کنید. سعی کنید به ریشه تصورات در مورد آنچه «اولویت آنهاست» برسید. به عنوان مثال، اخیرا با فردی به نام ورنر کار کردم که عملکرد بالایی در یک شرکت بیوتکنولوژی داشت. حجم کار او بسیار زیاد بود و نزدیک بود از شغل خود استعفا دهد. بنابراین او را بر اساس تصوراتش در مورد کار به چالش کشیدم. مهم‌ترین تصور او این بود که می‌‌‌خواست به همکارانش نشان دهد می‌تواند همه این کارها را انجام دهد، چون فکر می‌‌‌کرد این چیزی است که آنها از او به عنوان یک استعداد بزرگ انتظار دارند. پس از گفت‌‌‌وگو در این مورد با هم‌تیمی‌‌‌هایش، مشخص شد که چنین نیست. تیم در اصل امیدوار بود که او بتواند یک پروژه تاثیرگذار را سریع‌‌‌تر به اتمام برساند. پس از اطلاع از این موضوع، او تصمیم گرفت وقتی یک طرح جدید مطرح شد، با تیمش گفت‌‌‌وگو کند که چه کسی پروژه را برمی‌دارد، یا تا زمانی که کسی فرصت انجام آن را داشته باشد، به تعویق بیندازد. این کار به ورنر اجازه می‌‌‌داد بهتر تمرکز کند و اطمینان حاصل کند که پروژه‌‌‌ها را زودتر و موثرتر به اتمام می‌‌‌رساند.

 اطمینان پیدا کنید که منابع کافی در اختیار دارند

برای اکثر طرح‌‌‌ها، نمی‌توان در ابتدا مقدار منابع موردنیاز برای ارائه خروجی را تعریف کرد. بنابراین، به طور منظم در مورد اینکه آیا منابع کافی برای انجام آنچه مورد انتظار است در دسترس است یا خیر، گفت‌‌‌وگو کنید و در صورت نیاز آن را تطبیق دهید. به زنان بااستعداد توجه بیشتری کنید. زیرا تحقیقات نشان می‌دهد آنها به احتمال کمتری منابع اضافی درخواست می‌کنند؛ حتی زمانی که این حمایت موردنیاز است. و ۴۴‌درصد بیشتر احتمال دارد خود را درگیر کارهایی کنند که با شغل آنها مرتبط نیست.

 انتظارات معقولی را تعیین کنید

اغلب از افراد بااستعداد خواسته می‌شود دو کار همزمان را وقتی یکی از اعضای تیم بیمار است یا زمانی که یک شغل بدون متصدی است انجام دهند. قبل از اینکه از نیرویی که عملکرد بالایی دارد بخواهید به طور موقت جای شخصی را پر کند، با او بنشینید و درباره انتظارات روشن در مورد اولویت‌‌‌های هر دو شغل و مواردی که می‌توان از اولویت خارج کرد یا به یکی دیگر از اعضای تیم واگذار کرد، صحبت کنید. همچنین مهم است که در مورد نحوه ارزیابی عملکرد صحبت کنیم، زیرا می‌‌‌دانیم که برآورده کردن ۱۰۰‌درصد از آنچه برای هر شغل مورد انتظار است غیرممکن است. در حالی که آنها دو کار را پوشش می‌دهند، مطمئن شوید که به دقت زیر نظرشان دارید. حدود سال ۲۰۱۰ من به عنوان مدیرعامل جدید یک شرکت، با چند نفر از کارکنان که می‌‌‌خواستند از شرکت بروند مصاحبه کردم تا دلیل این کار را بدانم. این کار را به هر شرکتی که به آن ملحق می‌‌‌شوم انجام می‌‌‌دهم. یکی از اولین مصاحبه‌‌‌ها با «آلیس» بود. او گفت از آنجا که در آخرین بررسی عملکردش به عنوان یک فرد با عملکرد پایین شناخته شده بوده، شغل خود را ترک می‌کند. در مورد این موضوع کنجکاو بودم زیرا به نظر من او بسیار بااستعداد و باانگیزه به نظر می‌‌‌رسید. این موضوع را با مدیر منابع انسانی در میان گذاشتم و معلوم شد که عملکرد ضعیف او در نقش کلیدی‌‌‌اش به این دلیل است که از او خواسته شده بود دو کار جداگانه انجام دهد. آنچه از او خواسته شده بود، عملی نبود. و این به معنی از دست دادن یک همکار بسیار بااستعداد بود.

 تطبیق و نقشه استعدادها را امتحان کنید

نقشه استعدادها و تطبیق تیم‌‌‌ها این امکان را می‌دهد که ببینید چه مهارت‌‌‌هایی در یک تیم مشخص می‌تواند به شما در توزیع بهتر وظایف کمک کند. این یک فعالیت تیمی بسیار پرانرژی است. از هر یک از اعضای تیم بخواهید استعدادها و مهارت‌‌‌های خود را بنویسند. این لیست را با کل تیم به اشتراک بگذارید و از سایر هم‌تیمی‌‌‌ها بخواهید بر اساس آنچه در مورد همکارشان می‌‌‌دانند، به این لیست اضافه کنند. این کار را برای همه اعضای تیم تکرار کنید. اکنون می‌توانید از این نقشه استعداد برای مطابقت دادن افراد مناسب با برنامه‌‌‌های جدید استفاده کنید. در نتیجه، توزیع بهتری از حجم کار دریافت خواهید کرد که می‌تواند فشار را از روی افراد معمولی شما کم کند. من در دو سال گذشته با بیش از ۵۰ تیم در زمینه نقشه و تطبیق استعدادها کار کرده‌‌‌ام و هر تیمی از میزان نقاط قوت دست‌نخورده در سازمان خود شگفت‌زده شده است.

 

منبع: Fast Company

 
 
شنبه, 21 بهمن 1402 13:52

زنگ هشدار در آموزش

یک نماینده: بودجه آموزش‌و‌پرورش حتی به بازسازی یک مدرسه هم نمی‌رسد!

زنگ هشدار در آموزش

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۴۴۶۵۸
 
دنیای اقتصاد-   : زنگ هشدار وضعیت نمرات دانش‌آموزان که چند ماه پیش به صدا درآمد، کارشناسان آموزش‌وپرورش را به‌شدت نگران کرده است. این وضعیت دایره بزرگی از دلایل را دربرگرفته است. کارشناسان یکی از مهم‌ترین مشکلات را ناشی از کمبود بودجه وزارت آموزش و پرورش و مشکلات ساختاری می‌دانند.
 
 
زنگ هشدار در آموزش

 

زنگ هشدار وضعیت نمرات دانش‌آموزان چند ماه پیش به صدا در‌آمد؛ با گزارشی که محسن زارعی، رئیس مرکز ارزش‌یابی و تضمین کیفیت نظام آموزش‌وپرورش درباره میانگین کشوری نمرات دانش‌آموزان پایه دوازدهم در امتحانات نهایی خرداد ماه سال ۱۴۰۲ منتشر کرد. در این گزارش آمده؛ «میانگین کشوری نمرات دانش‌آموزان در امتحانات نهایی خرداد ۱۴۰۲ در رشته تجربی ۱۱.۲۳، رشته ریاضی ۱۰.۷۹، رشته انسانی ۸.۷۵ و در رشته معارف ۱۰.۵۶ است.» او عنوان کرد که این اقدام برای اطلاع خانواده‌ها، خانواده بزرگ آموزش‌وپرورش، کارشناسان، تحلیلگران و جامعه نخبگانی حوزه تعلیم و تربیت و البته تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان حوزه آموزش کشور به‌منظور ارائه نظرات و راهکارها برای تقویت مدارس و کیفیت آموزش بوده است. به دنبال انتشار این نمرات و اظهار نگرانی بسیاری از کارشناسان آموزشی و خانواده‌ها، ۲۴ دی ماه سال ۱۴۰۲ ابراهیم رئیسی در جلسه هیات دولت به وزیر آموزش‌وپرورش ماموریت داد: «برای اطلاع و اطمینان خانواده‌ها از وضعیت آموزشی و نمرات دانش‌آموزان گزارشی ارائه کند.»

  روزنامه «دنیای اقتصاد» در گزارشی که با تیتر «خروج از صف بچه‌ درس‌خوان‌ها» تهیه کرده بود؛ یکی از مهم‌ترین مشکلات را ناشی از کمبود بودجه وزارت آموزش‌وپرورش از دهه ۷۰ تا امروز دانست. محمد وحیدی، نماینده مجلس نیز در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» بر این کمبود صحه گذاشته و می‌گوید: «بودجه آموزش‌وپرورش در کمیسیون تلفیق مطرح شد، اما با این رقم بودجه حتی امکان بازسازی و بهسازی یک مدرسه هم وجود ندارد، چه برسد به اینکه بخواهیم به فکر برنامه‌های دیگر باشیم. شاید باید برای ساخت‌وساز مدارس تهاتر نفتی انجام شود. در غیر این صورت وزارت آموزش‌وپرورش با مشکل روبه‌رو می‌شود.» از سوی دیگر برخی از مدارس دولتی در حال تبدیل شدن به مغازه هستند و گفته می‌شود برخی از مناطق همچون منطقه ۳ دیگر مدرسه دولتی ندارند. حال باید دید که این‌بار می‌شود مشکل افول آموزشی دانش‌آموزان را که از دهه ۸۰ ایجاد شده، حل کرد؟ چراکه کارشناسان آموزشی پیش‌بینی می‌کنند در صورت ادامه این رویه ایران به زودی با بحران نیروی کارآمد روبه‌رو می‌شود.

آموزش‌وپرورش نیاز به تغییر ساختاری دارد

کارشناسان همچنان با تاکید بر افزایش بودجه، تاکید بر تغییر ساختاری دارند. محمود مهرمحمدی، از دست‌اندرکار آموزش‌وپرورش در ایران به «دنیای اقتصاد» می‌گوید: «این شرایط پیش آمده را بحران کیفیت و عدالت آموزشی می‌دانم، اما معتقد هستم که تا اشکالات ساختاری برطرف نشود ما از باتلاق‌ها و بحران‌های ایجاد شده نجات پیدا نمی‌کنیم.»

او که نشانه‌های فقر کیفیت و عدالت در آموزش‌وپرورش را به وضوح دیده می‌گوید: «این برای نخستین بار نیست که در آزمون‌های سراسری نمرات دانش‌آموزان بسیار پایین است.» بنابراین سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان معتقد است که این عملکرد در خروجی کنکور هم قابل مشاهده است. آمارهایی که امروز در جامعه مطرح شده اتفاقی نیست و ربطی به سخت‌گیری در یک آزمون ندارد. باید بپذیریم که ساختارهای آموزش‌وپرورش ما معیوب است تا این تجدید نظر از اساس صورت نگیرد ما راه به هیچ‌کجا نخواهیم برد. این عضو پیشین شورای سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی همچنین تاکید می‌کند: «به نظر من حتی اگر منابع مالی مورد نیاز اختصاص داده شود، ما باز هم نمی‌توانیم نیروی کارآمدی به دلیل شرایط آموزش‌وپرورش رشد دهیم و همچنین با استقرار این وضعیت نمی‌توانیم از سرمایه‌های انسانی خودمان بهره‌برداری کنیم و به نظر من آینده کشور در معرض خطر همه‌جانبه است.»

او مهاجرت را پدیده جهانی می‌داند که فقط اختصاص به کشور ما ندارد اما به نظرش مهاجرت‌هایی را که معلول بی‌توجهی‌های ساختاری به آموزش‌وپرورش است، بسیار دردناک می‌خواند: «ما باید بتوانیم از خروج سرمایه‌های انسانی بالقوه خود‌ جلوگیری بکنیم.» مهرمحمدی می‌گوید: «من در زمره کسانی نیستم که فکر می‌کنند بودجه افزایش پیدا بکند، کیفیت و عدالت آموزشی الزاما بهتر می‌شود. البته که بودجه یک شرط لازم است، اما بعد از آن باید تغییرات ساختاری و بازنگری کلی صورت بگیرد.»

 

خشت اول گر‌ نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج

اگرچه در این مدت بی‌انگیزگی دانش‌آموزان، منطبق نبودن کتاب‌های درسی با زندگی روزمره دانش‌آموزان، ناکارآمدی معلمان، برگزاری کلاس‌های آنلاین و نبود زیرساختارهای آموزش مجازی مطرح شده است؛ با این وجود علی عسگری، کارشناس پیشکسوت آموزش‌وپرورش در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» مشکل اصلی را خشت اول معمار می‌داند: «این نهادی را که امروزه به عنوان آموزش‌وپرورش به ما به ارث رسیده؛ در واقع باید یک نهاد صدساله در نظر گرفت. از زمان میرزا حسن رشیدیه تا تاسیس تربیت معلم یا دانش‌سرای عالی در کشور. در واقع سیستم آموزشی یا این نهال صدساله هیچ‌وقت رشد نکرده و از همان ابتدا درست طراحی نشده است.»

او مساله امروز را ناشی از همان زمانی ارزیابی می‌کند که آموزش‌وپرورش ما وام‌دار کشورهایی همچون فرانسه شد: «ما بدون درنظر گرفتن بسیاری از مسائل، سیستم آموزشی را جایگزین سیستم قدیمی مکتبخانه‌ای و نظام شاگرد و معلمی کردیم. ما نتوانستیم طراحی درستی انجام دهیم و تا امروز به همین منوال جلو رفته‌ایم.» عسگری نمرات امروز دانش‌آموزان را ماحصل همین نهاد معیوب می‌داند و اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست: «نمرات دانش‌آموزان در واقع سمبلی از نهاد آموزش‌وپرورش در کشور است. در واقع علاوه بر دانش‌آموز که نقش اول را در یادگیری دارد؛ معلمان، والدین، مدیر، معاون و حتی خدمتکار در پروسه آموزشی درگیر هستند و هر کدام نقش حساسی دارند.» به گفته او، من نمی‌توانم بگویم فقط دانش‌آموزان مهم‌ترین نقش را دارا هستند. در این سیستم هر عضوی مهم است. بالاتر از آن در امر آموزش‌وپرورش فقط یک نهاد وزارتخانه آموزش‌وپرورش دخیل نیست، بلکه نهادهای مختلفی در این امر تاثیرگذار هستند؛ از ریاست‌جمهوری بگیر تا سینما و مساجد و مراکز و کانون‌های فرهنگی. از سوی دیگر دانش‌های مختلفی هم در این امر دخیل هستند که شامل فلسفه آموزشی، جامعه‌شناسی و پرورش تطبیقی علوم و تکنولوژی می‌شوند. بنابراین اگر ما بخواهیم این شرایط کنونی را تغییر دهیم باید به کلی چشم‌هایمان را بشوییم و جور دیگر به مسائل نگاه کنیم.»

 

دانش‌آموزان؛ نیلوفرهای خودرو در نیزار

این کارشناس پیشکسوت بر این باور است که دانش‌آموزان دهه ۶۰ با دهه ۸۰ هیچ تفاوتی ندارند. هیچ تغییری در نظام آموزش ما صورت نگرفته است. اینکه می‌گویند زمان ما این‌گونه بوده یا زمان شما جور دیگری است اشتباه است. دانش‌آموزانی که در این سیستم به جایی می‌رسند در واقع گل‌های خودرویی هستند که در علفزار و نیزار رشد می‌کنند. این گل‌ها هم حاصل زحمات و رنج‌های سیستم آموزشی ما نیست بلکه نیلوفرهایی هستند که در مرداب هم رشد می‌کنند. عسگری بحث را با طرح این پرسش جلو می‌برد که به راستی خیلی از ما از خود سوال کرده‌ایم که جایگاه علم و دانش در جامعه ما چیست؟ وقتی دانش‌آموزی می‌بیند تحصیل‌کرده‌ها در این سرزمین جایگاهی ندارند، چرا باید تلاش کند که در راه آموختن قدم بگذارد؟

او همچنین دانشگاه فرهنگیان را یکی از معضلات سیستم آموزش‌وپرورش عنوان می‌کند: «این دانشگاهی که فرهنگیان نامیده می‌شود و فقط چند سالی از عمرش می‌گذرد، مثل قارچ به وجود آمد. در واقع ما در زمینه پرورش معلم فضای رقابتی نداریم. این معلم‌ها هم در این دانشگاه همان‌گونه رشد می‌کنند که در دوران مدرسه. آنها معلمانی هستند با یک سری محفوظات.

مغازه‌سازی در مدارس دولتی

در همین حال که بسیاری از کارشناسان آموزش‌وپرورش از وضعیت آینده آموزشی دانش‌آموزان اظهار نگرانی کردند، به تازگی رضا امیدی، یکی از پژوهشگران در حوزه آموزش‌وپرورش در سخنرانی اظهار کرد: «مساله تلخ دیگر این است که حتی به مدارس اجازه دادند بخشی از مدرسه را تغییر کاربری دهند و در این چارچوب ما شاهد مغازه‌سازی در مدارس دولتی هستیم. حتی در شهرهای کوچک، تقاضاهایی به وجود آمد که نشان داد نیمی از حیاط مدرسه را تبدیل به ۱۰ تا ۱۵مغازه کرده بودند و طی مکانیسم‌هایی اجاره می‌دادند. این اتفاق باعث انتشار گزارش‌هایی توسط معلم‌ها و کادر آموزشی از فساد در این مدارس شده است. چرا که عملا نظارتی نیست و بده و بستان‌های عجیب و غریبی می‌شود.

مدرسه به لحاظ سرمایه اجتماعی، محل امن بود و انگ فساد به آن زده نمی‌شد، با این سیاست‌ها، این اعتبار اجتماعی را نابود می‌کنیم.» این استاد پیشین دانشگاه تهران بر اساس پژوهش‌هایی که پیش از این انجام داده است، می‌گوید: «یکی از وزیران آموزش‌وپرورش می‌گفت، در دوره وزارتم فقط در شهرهای اطراف تهران، طی سه سال ۸۰۰ مغازه درست کردم. چرا که مدرسه باید درآمدزایی داشته باشد و دستش در جیب خود برود. اینها روندهای تلخی است. در جریان مسکن مهر، شاهد بودیم به ویژه سازمان‌های پر قدرت مانند مسکن و شهرسازی در استان‌ها، زمین‌های مرغوبی را که کاربری آموزشی یا فضای سبز داشتند، تغییر کاربری دادند و به تعاونی‌های مسکن کارکنان خود واگذار کردند.

اکنون گفته می‌شود طرح ملی مسکن هم در شهرهای کوچک، زمین‌هایی را که کاربری آموزشی دارند، تغییر کاربری می‌دهند و به تعاونی‌های مسکن ذیل این طرح واگذار می‌کنند! وضعیت پیچیده‌ای در نظام آموزش ایجاد شده است که دُز ایدئولوژیک خیلی از مدارس خصوصی از مدارس دولتی هم بیشتر است، همان‌طور که قائل به این هستم که وضعیت کتاب‌های درسی امروز از دهه ۶۰، وضعیت بدتری دارند. بخش مهمی از ادبیات و تاریخ از کتاب‌ها حذف شده‌اند.»

آموزش رایگان نداریم

امیدی ادامه داد: «این تصور میان سیاستگذاران ما به ویژه در سازمان برنامه‌وبودجه و خصوصا از برنامه سوم به وجود آمد که گفتند بودجه آموزش و سلامت، یارانه اجتماعی است و باید مانند سایر یارانه‌ها هدفمند شود. این دو حوزه‌ که حوزه بازتولید هستند، به عنوان حوزه‌های بازتوزیع معرفی شدند. طبقات بالا باید برای آموزش از جیب پرداخت کنند و برای آنها که فرار مالی دارند هم نباید هزینه کنیم. بعد از آن، ۱۰ نوع مدرسه متفاوت ایجاد کردیم که همه پولی هستند. هر چند اکنون در عمده شهرهای بزرگ اصلا مدرسه رایگان نداریم، حتی در فقیرترین محله‌های تهران هم برای ثبت‌نام پول می‌گیرند و اگر خانواده پول نداشته باشد، آنها را مجبور می‌کنند از خیریه‌های فعال در محل پول بگیرند تا به مدرسه بدهند. بنابراین تقریبا در کلان شهرها، چیزی به نام آموزش رایگان دیگر نداریم.»

به نظر می‌رسد این رویه که از سوی کارشناسان آموزش‌وپرورش در مورد بودجه‌گذاری و ساختار آموزش‌وپرورش مطرح شد؛ بر لزوم تحول بنیادین در آموزش‌وپرورش ایران تاکید می‌کند، چرا که اگر این تحول ایجاد نشود در نهایت ماحصل آن دانش‌آموزانی است که همچنان نمی‌توانند در آزمون‌های استاندارد جهانی دستاوردی به دست بیاورند و در همچنان روی همین پاشنه معدل‌های پایین و ناکارآمدی می‌چرخد و معلوم نیست در آینده شرایط ایران با کمبود نیروهای متخصص چه می‌شود.

 

زندگی پنهان کابل‌هایی که جهان را به اینترنت وصل می‌کنند

 

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۴۱۸۷۵
 
ایسنا: در سراسر اعماق سرد اقیانوس‌های جهان شبکه‌ای از کابل‌های چند میلیون دلاری قرار دارد که به اتصالات حیاتی زندگی آنلاین ما تبدیل شده‌اند.
 

کنسرتی در لندن است؛ کاربری در حال تماشای آن به‌صورت زنده از خانه خود در آتلانتاست. این امکان توسط شبکه‌ای از کابل‌های زیردریایی فراهم می‌شود که روی خطوط سرد و تاریک کف اقیانوس قرار گرفته‌اند و تصاویر و صداها را با سرعت نور از طریق رشته‌های فیبر نوری به نازکی موهای شما اما به طول هزاران کیلومتر، می‌فرستند.

این کابل‌ها که به ضخامت یک شلنگ باغبانی هستند، شگفتی‌های با تکنولوژی بالا هستند. سریع‌ترین کابل، کابل ترانس آتلانتیک به نام امیتیه است که به تازگی تکمیل شده و توسط مایکروسافت، متا و شرکت‌های دیگر، تامین مالی شده است. این کابل می‌تواند ۴۰۰ترابیت داده در ثانیه را منتقل کند. اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید که سرویس گیگابیتی پیشرفته داشته باشید، این کابل ۴۰۰هزار برابر سریع‌تر از اینترنت پرسرعت خانگی شماست.

با این حال، کابل‌های زیردریایی هم از فناوری پایینی برخوردارند، با قیر پوشانده شده و توسط کشتی‌ها با استفاده از همان فرآیندی کشیده می‌شوند که در دهه۱۸۵۰ برای کشیدن اولین کابل تلگراف بین اقیانوس اطلس استفاده شد. شرکت ساب‌کام (SubCom)، تولیدکننده کابل‌های زیردریایی مستقر در نیوجرسی است که سابق بر این، یک تولیدکننده طناب با کارخانه‌ای در کنار یک بندر در آب‌های عمیق برای بارگیری آسان در کشتی‌ها بود.

اگرچه ارتباطات ماهواره‌ای با سیستم‌های مداری مانند سرویس استارلینک شرکت اسپیس‌ایکس، اهمیت بیشتری پیدا کرده‌اند، کابل‌های زیردریایی محور تجارت و ارتباطات جهانی هستند و بیش از ۹۹درصد از ترافیک بین قاره‌ها را منتقل می‌کنند. شرکت تحلیلی تله‌جئوگرافی (TeleGeography) که این کسب‌وکار را رصد می‌کند، از ۵۵۲کابل زیردریایی موجود و برنامه‌ریزی‌شده را شناسایی کرده است و با گسترش اینترنت به هر نقطه از جهان و هر گوشه از زندگی ما، تعداد بیشتری از این کابل‌ها، در راه هستند.

غول‌های فناوری مانند متا، مایکروسافت، آمازون و گوگل به‌طور فزاینده، سیستم عصبی اینترنت را اداره می‌کنند.

 

آلن مولدین، تحلیلگر تله‌جئوگرافی می‌گوید: کل شبکه کابل‌های زیردریایی، مایه حیات اقتصاد است. این گونه است که ما ایمیل‌ها را ارسال کرده و تماس‌های تلفنی و ویدئوهای یوتیوب و تراکنش‌های مالی را دریافت می‌کنیم. دو سوم ترافیک اینترنت مربوط به این شرکت‌ها است.

بر اساس گزارش سی‌نت، به گفته دیوید کوگلن، مدیرعامل ساب کام، تقاضای داده کابل زیردریایی غول‌های فناوری، ۴۵ تا ۶۰درصد در سال افزایش می‌یابد. رشد اساسی آنها کاملا خیره‌کننده است.

 

تقاضای داده‌های این غول‌های فناوری فقط بر اساس نیازهای محتوایی خودشان، مانند عکس‌های اینستاگرام و ویدئوهای یوتیوب که در سراسر جهان مشاهده می‌شوند، هدایت نمی‌شود. این شرکت‌ها همچنین اغلب کسب‌وکارهای رایانش ابری، مانند خدمات وب‌آمازون و مایکروسافت آزور را که زیربنای عملیات جهانی میلیون‌ها کسب‌وکار هستند، اداره می‌کنند.

اولین کابل‌های زیردریایی، مسیرهای ارتباطی اصلی مانند لندن به نیویورک را به هم متصل کردند. این مسیرها همچنان حیاتی هستند؛ اما مسیرهای جدیدتر، اینترنت پرسرعت را به مناطق دوردست نظیر ساحل غربی گرین‌لند، جزیره آتش‌فشانی سنت هلنا در غرب آفریقا، منتهی‌الیه جنوبی شیلی، کشورهای جزیره‌ای اقیانوس آرام و شهر ۸هزار نفری سیتکای آلاسکا بردند.

همه این‌ها بخشی از تحول تدریجی ارتباطات زیردریایی است که زمانی کابل‌ها، چند مرکز شهری اولویت‌دار را به هم متصل می‌کردند؛ اما اکنون به شبکه‌ای سراسری تبدیل شده‌اند. به عبارت دیگر، با وجود هزینه‌های بالا و فناوری‌های عجیب و خاص، کابل‌های زیردریایی، شبیه بقیه اینترنت می‌شوند.

اما ازآنجاکه ترافیک اینترنت بیشتر از کابل‌های زیردریایی عبور می‌کند، دلیلی برای نگرانی درباره آنها وجود دارد. انفجار خرابکارانه که سال گذشته، در خطوط لوله گازی زیردریایی نورد استریم ۱ و ۲ روسیه روی داد، از نظر لجستیکی بسیار دشوارتر از قطع کردن کابل اینترنت به ضخامت یک انگشت دست بود. تایوان ۲۷ اتصال کابلی زیردریایی دارد که ارتش چین ممکن است آنها را به‌عنوان اهداف وسوسه‌انگیز برای حمله ببیند.

ریسک‌ها جدی هستند؛ عملکرد اینترنت ویتنام به‌دلیل قطعی هر ۵کابل آن در ماه‌های نخست سال۲۰۲۳ آسیب دید و انفجار آتش‌فشانی در جزیره تونگا، بسیاری از ارتباطات را هفته‌ها قطع کرد؛ اما این ریسک‌ها، تحت‌الشعاع مزایای بسیار واقعی از اقتصاد کلان گرفته تا مزایای شخصی قرار می‌گیرند. این شبکه با سرعت‌های سریع‌تر و افزایش کابل‌های جدید که شبکه را فراتر از ۸۷۰هزار مایل مسیرهای امروزی گسترش می‌دهد، قابل اعتمادتر و توانمندتر می‌شود.

چرا کابل‌های زیردریایی به همه جا می‌رسند؟

غول‌های فناوری در ابتدا با سرمایه‌گذاری در پروژه‌های دیگران شروع کردند؛ اما اکنون کابل‌های زیردریایی خود را می‌سازند که نتیجه آن، ساخت کابل عظیم بوده است. طبق پیش‌بینی تله‌جئوگرافی، ۱۰میلیارد دلار برای پروژه‌های کابل‌های زیردریایی جدید از سال ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۵ در سراسر جهان هزینه خواهد شد.

کابل‌های متعلق به گوگل که قبلا ساخته شده‌اند شامل کوری، دونانت، اکویانو، فیرمینا و گریس هاپر هستند و دو کابل اقیانوس آرام دیگر هم در راه هستند. کابل‌ها ارزان نیستند. نصب یک کابل ترانس آتلانتیک، حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰میلیون دلار هزینه دارد.

کابل‌ها حیاتی هستند؛ اگر یک منطقه آزور مایکروسافت از کار بیفتد، دیتاسنتر یک منطقه دیگر آنلاین می‌شود تا تضمین کند که داده‌ها و خدمات مشتریان، همچنان قابل دسترس خواهد بود. در آمریکا و اروپا، کابل‌های زمینی، عمده این بار را بر دوش می‌کشند؛ اما در آسیای جنوب شرقی، کابل‌های زیردریایی غالب هستند.

فناوری جدید کابل زیر دریا سریع‌تر

کابل‌های جدید امروزی، از ۱۶جفت فیبر استفاده می‌کنند؛ اما کابل جدیدی که شرکت NTT بین آمریکا و ژاپن می‌سازد، از ۲۰ جفت فیبر برای رسیدن به ۳۵۰گیگابیت بر ثانیه استفاده می‌کند. غول فناوری ژاپنی NEC، از ۲۴جفت فیبر برای رسیدن به این سرعت در کابل ترانس آتلانتیک خود به ظرفیت ۵۰۰ترابیت بر ثانیه یا نیم پتابیت در ثانیه استفاده می‌کند.

کابل‌های ترانس پسیفیک، تاخیری در حدود ۸۰میلی ثانیه دارند. کاهش تاخیر برای تعاملات رایانه‌ای حساس به زمان مانند تراکنش‌های مالی مهم است. مایکروسافت همچنین به فیبرهای توخالی برای خطوط فیبر نوری با مسافت کوتاه‌تر علاقه‌مند است؛ زیرا تاخیر کمتر به‌طور موثری، دیتاسنترها را به یکدیگر نزدیک می‌کند تا در صورت خرابی، احیای سریع‌تری داشته باشند.

همچنین فیبرهایی با چندین هسته انتقال داده در داخل به جای تنها یک هسته استفاده می‌شوند. بخشی از کابل TPU گوگل از فیبرهای دو هسته‌ای استفاده می‌کند؛ اما این تنها قدم اول است. شرکت فیبر نوری OFS، فیبر نوری چهار هسته‌ای را اعلام کرد و مسیری را به رسیدن به ظرفیت پنج پتابیت بر ثانیه کابل زیر دریایی می‌بیند که ۲۰برابر بیشتر از کابل‌های جدید امروزی است.

 
 

کابل‌های انتقال داده به دارایی‌های اقتصادی و استراتژیک تبدیل می‌شوند

ژئوپلیتیک شبکه کابل‌های زیردریایی اینترنت

 

 
وقتی در اوایل ماه جاری میلادی نیروهای دریایی بریتانیا، استونی و فنلاند رزمایش مشترکی در دریای بالتیک برگزار کردند، هدف آنها ارتقای مهارت‌های جنگی‌شان نبود. در عوض آنها داشتند برای محافظت از لوله‌های گازی و کابل‌های انتقال داده در مقابل خرابکاری تمرین می‌کردند. این رزمایش بعد از اتفاقات ماه اکتبر انجام شد که طی آنها کابل‌های زیردریایی در این منطقه آسیب دیده بودند. سائولی نینیسته، رئیس‌جمهور فنلاند، به دنبال کشف این موضوع بود که آیا کشتی چینی متهم به این خرابکاری، عمدا لنگرش را در بستر اقیانوس انداخته یا این اتفاق به خاطر ضعف جدی آنها در مهارت‌های دریانوردی رخ داده است.

کابل‌های زیردریایی معمولا به عنوان خطوط اینترنتی تلقی می‌شوند. حالا غول‌های اقتصاد داده‌محور از قبیل آمازون، گوگل، متا و مایکروسافت بر کنترل بیشتر روی جریان اطلاعات تاکید می‌کنند؛ حتی در شرایطی که تنش‌های میان چین و آمریکا، خطر تجزیه و انشعاب زیرساخت‌های دیجیتال را جدی‌تر کرده است. نتیجه این روند، تبدیل شدن کابل‌های زیردریایی به ارزش اقتصادی و دارایی‌های استراتژیک است.

نمودار 17 copy

جریان داده‌ها در کف اقیانوس

کابل‌های زیردریایی انتقال داده تقریبا 99 درصد از ترافیک اینترنت بین‌الملل را منتقل می‌کنند. شرکت تحقیقاتی TeleGeography تخمین زده است که 550 کابل زیردریایی فعال و در دست ساخت وجود دارد که در حال حاضر مسیری بیش از 1.4 کیلومتر را طی می‌کنند. هر کابل که معمولا مجموعه‌ای بین 12 تا 16 رشته فیبر نوری با عرضی به اندازه یک شلنگ باغبانی است، در عمق متوسط 3 هزار و 600متری اقیانوس کشیده می‌شود. نزدیک به نیمی از این کابل‌ها در یک دهه گذشته اضافه شده‌اند. کابل‌های جدیدتر قابلیت انتقال 250 ترابیت از اطلاعات را در هر ثانیه دارند. داده‌ها ممکن است در فضای ابری ذخیره شوند، اما در زیر اقیانوس جریان دارند.

شرکت TeleGeography برآورد کرده است که از سال 2019 تقاضا برای پهنای باند اینترنت بین‌الملل سه برابر شده و به بیش از 3 هزار و 800 ترابیت در هر ثانیه رسیده. احتمالا انفجار هوش مصنوعی تشنه داده هم این روند را تقویت می‌کند. شرکت تحلیل داده Synergy Research Group پیش‌بینی می‌کند که در شش سال آینده ظرفیت دیتاسنترهای بزرگ‌ترین ارائه‌دهندگان خدمات رایانش ابری تقریبا سه برابر افزایش پیدا کند. همچنین این پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهند که بین سال‌های 2020 تا 2025 صنعت کابل‌های انتقال داده، برای اتصال این دیتاسنترها به اینترنت 440 هزار کیلومتر خطوط کابل زیردریایی را نصب خواهد کرد.

یک تغییر بزرگ از سوی غول‌های تکنولوژی ایجاد شده است. تا اوایل دهه 2000 کابل‌های زیردریایی به‌طور عمده برای انتقال ترافیک تماس در سراسر جهان مورد استفاده قرار می‌گرفتند. اپراتورهای مخابراتی مانند BT و Orange)France Telecom سابق) کنترل بیشترین ظرفیت این کابل‌ها را در اختیار داشتند. رشد ترافیک داده تا سال 2010 باعث شد تا غول‌های اینترنتی و رایانش ابری - یعنی آمازون، گوگل، متا و مایکروسافت- به اجاره ظرفیت این کابل‌ها روی بیاورند. با افزایش نیاز و وابستگی شرکت‌های تکنولوژی به داده، آنها شروع به سرمایه‌گذاری روی ایجاد خطوط اختصاصی خودشان کردند. در سال 2012 چهار شرکت چیزی در حدود یک‌دهم پهنای باند بین‌المللی را استفاده می‌کردند و حالا این شرکت‌ها مدعی هستند که این میزان به حدود سه‌چهارم رسیده است. جیب‌های گشاد غول‌های تکنولوژی تضمین می‌کنند که این پروژه‌ها تکمیل شوند. بر اساس گزارش‌ها و آمارهای منتشر شده از سوی نهاد صنعتی Submarine Telecoms Forum، تنها حدود نیمی از تمام سیستم‌های کابلی اعلام شده، در واقعیت ساخته و ایجاد شده‌اند؛ مگر اینکه شرکت‌های تکنولوژی پشت این سیستم‌ها باشند که در این صورت تقریبا همیشه پروژه‌هایشان تکمیل می‌شوند.

 

سیستم‌های کابلی متعلق به غول‌های تکنولوژی، تقریبا یک‌پنجم از مجموع سرمایه‌گذاری‌های 12میلیارد دلاری برای سیستم‌های کابلی در دست ساخت تا چهار سال آینده را در اختیار خواهند داشت. آمازون و مایکروسافت به ترتیب یک و چهار شبکه کابلی را در اختیار دارند. متا یک سیستم کابلی کامل را در اختیار دارد و در چهارده سیستم کابلی دیگر سرمایه‌گذاری کرده است. گوگل در این میان مشتاق‌تر از دیگر غول‌های تکنولوژی است و از 26 سیستم کابلی خود، 12 سیستم را به موتور جست‌وجوی اینترنتی اختصاص داده است. این شرکت در سال جاری میلادی پروژه 360 میلیون دلاری Firmina را تکمیل کرد که در آن از طریق برزیل شبکه کابلی بیش از 14 هزار کیلومتری را از سواحل شرقی آمریکای شمالی به آرژانتین کشیده است.

کابل‌های اختصاصی به غول‌های تکنولوژی این امکان را می‌دهند تا از رقابت با دیگر بازیگران حوزه پهنای باند امتناع کرده و با سرعت به تغییرات ناشی از تقاضای کاربران و مشکلات رایج، واکنش نشان بدهند. به عنوان مثال اگر کابلی روی یک مسیر آسیب ببیند، داده می‌تواند به یکی دیگر از خطوط انتقال داده آن شرکت هدایت شود. «آلن مائولدین» از شرکت TeleGeography به این نکته اشاره می‌کند که اپراتور خود بودن، به غول‌های تکنولوژی امکان طراحی مسیرهای لوکسی را می‌دهد که می‌توانند نیازهای خاص آنها را برآورده کنند. اغلب اپراتورهای مخابراتی به ایستگاه‌های فرود (landing stations) عمومی وابسته هستند که شبکه کابل‌های زیر دریایی را به مراکز داده مشتریان روی زمین متصل می‌کنند. این شرکت‌ها با در اختیار داشتن شبکه کابلی اختصاصی خودشان، می‌توانند این اتصال را به صورت مستقیم برقرار کرده و به این ترتیب سرعت انتقال داده و ترافیک را بالا ببرند. پهنای باند و سرعت شبکه‌های کابلی آنها به کمک تکنولوژی هوشمندی که به‌کارگیری آنها را ساده‌تر می‌کند، ارتقا خواهند یافت. در سال 2019 شرکت گوگل نوآوری را با نام «چندگانه‌سازی تقسیم فضا» رونمایی کرد که تعداد رشته‌های فیبر نوری در یک کابل را از 16 به 24 افزایش می‌داد. امسال این تکنولوژی پیشرفت کرد و تعداد رشته‌های مرکزی دو برابر شدند تا به این ترتیب ظرفیت شبکه کابلی جدید ‌TPU که تایوان، فیلیپین و آمریکا را به یکدیگر متصل می‌کند، افزایش و همزمان هزینه عملیاتی برای هر بیت کاهش یابد.

 

تمام اینها در حال متحول کردن تجارت کابل‌های انتقال داده هستند. غول‌های تکنولوژی که در حال تبدیل شدن به خریداران بزرگ پهنای باند از شرکت‌های مخابراتی هستند، حالا ظرفیت بعضی از شبکه‌های کابلی خودشان را به اپراتورهای مخابراتی اجاره می‌دهند. شرکت‌های مخابراتی قدیمی از این نظم جدید راضی هستند؛ چون با تقاضای همیشگی مشتریان‌شان برای ظرفیت بیشتر مواجه هستند، ولی برخلاف غول‌های تکنولوژی سرمایه اندکی در اختیار دارند. این سال‌ها برای شرکت‌های متخصص تامین‌کننده تجهیزات که کارشان به کابل‌های انتقال داده وابسته است، سال‌های شلوغ و پر سر و صدایی بوده‌اند.

تداوم نبرد تکنولوژیک آمریکا و چین

تجارت کابل‌های انتقال داده هم مانند بسیاری از دیگر صنایع جهانی، در نبرد تکنولوژیک میان آمریکا و چین گرفتار شده است. شبکه کابلی Pacific Light در اقیانوس آرام با خطوط کابلی 13 هزار کیلومتری که گوگل و متا را در پشت خود دارد، در سال 2016 رونمایی شد. این شبکه با هدف ایجاد ارتباط میان سواحل غربی آمریکا با هنگ‌کنگ ایجاد شد و تا سال 2020 به فیلیپین و تایوان رسید. با این حال در سال گذشته میلادی دولت آمریکا از پذیرش گام نهایی برای رسیدن به هنگ‌کنگ سر باز زد، چون نگران بود که این کار امکان دسترسی راحت به داده‌های مردم آمریکا را برای مقامات چین فراهم کند. حالا صدها کیلومتر کابلی که قرار بود هنگ‌کنگ را به این شبکه متصل کنند، بلااستفاده در کف اقیانوس رها شده‌اند.

آمریکا در یک مسیر دیگر هم چین را ناکام گذاشته است. تعبیه کابل‌ها در عمق دریا، کار پیچیده‌ای است و تنها چند پیمانکار تجهیزات لازم برای این کار را دارند. سه شرکت Alcatel Submarine Networks از فرانسه، NEC از ژاپن و  SubCom از آمریکا، بیش از 80 درصد از کل هزینه صرف شده برای ایجاد شبکه کابلی در جهان را دریافت می‌کنند. شرکت HMN Tech، رقیب چینی زیرمجموعه هوآوی، مدعی است که 9 درصد از کل هزینه‌های سالانه جهانی برای ساخت شبکه‌های کابلی را به خودش اختصاص داده. با این حال اما تنش‌های میان چین و آمریکا باعث شده است که شبکه‌های کابلی جدید مرتبط با آمریکا از پذیرش HMN Tech به عنوان پیمانکار خودداری کنند. مدیران شرکت‌های مخابراتی هم از عدم تمایل خود به امضای قرارداد با این شرکت چینی خبر داده‌اند. چین هم در واکنش به این شرایط، مسیر خودش را ترسیم می‌کند. شبکه کابل زیردریایی 21 هزار و 500 کیلومتری صلح (Peace) که از طریق پاکستان، کنیا را به فرانسه متصل می‌کند، به‌طور کامل توسط شرکت‌های چینی و به عنوان بخشی از «جاده ابریشم دیجیتالی» چین ایجاد شده است. طرح «جاده ابریشم دیجیتالی» برای افزایش نفوذ جهانی چین برنامه‌ریزی شده است.

به گزارش رویترز، در سال جاری میلادی سه اپراتور چینی - شامل China Telecom، China Unicom و China Mobile Limited- 500 میلیون دلار در یک شبکه کابلی سرمایه‌گذاری کرده‌اند که چین و فرانسه را از طریق سنگاپور، پاکستان و مصر به هم متصل می‌کند.

با وجود شدت گرفتن رقابت و تنش‌های چین و آمریکا، در فاصله سال‌های 2019 تا 2023 شبکه پهنای باند میان این دو کشور سالانه 20 درصد رشد داشته است. اپراتورهای موبایل آمریکا و چین –که وابستگی زیادی به این شبکه‌های کابلی دارند- همچنان به افزایش اتصالات شبکه‌ای در قلمرو سرزمینی هر کدام از آنها ادامه می‌دهند. این در حالی است که دریافت مجوزهای لازم به تضمین‌های بیشتر و جدی‌تری نیاز دارند.

با ظهور فناوری‌های جدید، پالایش محتوا تا چه اندازه موثر خواهد بود؟

مواجهه پیچیده شبکه‌های اجتماعی و هوش مصنوعی

 

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۴۱۸۷۶
 
دنیای اقتصاد : هر آنچه سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود! این جمله مارکس شاید توصیف مناسبی باشد برای آنچه امروز رسانه‌های اجتماعی پرمخاطب در تعامل با کاربران و دولت‌ها رقم زده‌اند. مساله پالایش محتوا (Content moderation) از جمله چالش‌هایی است که از نخستین روزهای پیدایی رسانه‌های اجتماعی وجود داشته و مصادیق آن - به‌ویژه با ظهور هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی- روز به‌روز گسترده‌تر و پیچیده‌تر شده است. اما باید دید که چرا و چگونه این مساله، شرکت‌های بزرگ مالک پلتفرم‌های رسانه اجتماعی را در بن‌بست به حداکثر رساندن سود یا مصلحت‌اندیشی همگانی (منفعت عمومی کاربران) زمین‌گیر کرده است؟
 
مواجهه پیچیده شبکه‌های اجتماعی و هوش مصنوعی

 

ماجرای اخیر یک خواننده مشهور آمریکایی (تیلور سوئیفت) با هوش مصنوعی که به فراگیر شدن تصاویر نامناسب او در پلتفرم ایکس یا توییتر که ساخته و پرداخته هوش مصنوعی بود، بار دیگر نگاه‌ها را به سمت رسانه‌های اجتماعی و سرنوشت پالایش محتوای نامناسب و ساختگی در عصر هوش مصنوعی مولد (Generative AI) هدایت کرد. اگرچه گزارش‌ها حاکی از این است که پلتفرم ایکس بعد از فراگیر شدن این تصاویر، تمام جست‌وجوهای مربوط به آن را در اپلیکیشن خود مسدود کرد، اما بسیاری از تحلیلگران این اتفاق را نتیجه طبیعی سیاست‌های اخیر این پلتفرم می‌دانند که در دوران مدیریت ایلان ماسک با هدف نجات این پلتفرم از «پرت شدن از صخره» به اجرا درآمد. محققان موسسه اینترنت و جامعه الکساندر فون هومبولت آلمان در پایان سال۲۰۲۲ هشدار دادند که سیاست‌های ایلان ماسک در قبال توییتر اگرچه هنوز تغییر محسوسی در نحوه اعمال پالایش محتوا به وجود نیاورده، اما به‌شدت خام‌دستانه، نابالغ و فاقد هرگونه فهمی از پیچیدگی‌های این موضوع حیاتی و ذاتی در مدیریت یک رسانه‌ اجتماعی است.

کاهش و تعدیل محسوس فرآیند پالایش محتوا در ایکس سیاستی بود که به موجب آن امکان تکثیر و فراگیر شدن محتوایی از این جنس تسهیل شده و در عوض توانسته است افزایش نرخ رشد کاربران این پلتفرم را تضمین کند. از این گذشته، در ماه‌های اخیر شرکت ایکس تعداد قابل‌توجهی از نیروهای کلیدی خود را در بخشی که مسوولیت پالایش محتوا را برعهده دارد (Trust and safety) از دست داده و هر بار ایلان ماسک از ایجاد تغییراتی در سیاست‌های این پلتفرم درخصوص مقابله با محتوای نامناسب صحبت کرده است.

در گذشته نیز بارها ناکارآمدی سیستم‌ها و الگوریتم‌های پایشگر رسانه‌های اجتماعی با پیامدهای تلخ و ناگوار اجتماعی همراه شده که واکنش‌ سخت نهادهای تنظیم‌گر و دولت‌های مختلف را نیز به همراه داشته است. یکی از این اتفاقات در سال۲۰۱۹ با ماجرای کشتار مسلمانان در مساجد شهر کرایست‌چرچ نیوزیلند رخ داد که از طریق حساب کاربری عامل تروریستی به‌صورت زنده در فیس‌بوک پخش شد و زمزمه‌هایی پیرامون ضرورت ورود قانون‌گذار به مساله پالایش محتوا در این پلتفرم‌ها برانگیخت. یک‌ سال بعد، اتفاقی کاملا مشابه در آمریکا رخ داد؛ یک کهنه‌سرباز آمریکایی به نام رونی مک‌نات لحظات پیش از خودکشی خود را از طریق فیس‌بوک به‌صورت زنده با دنبال‌کنندگانش به اشتراک گذاشت.

از این دو اتفاق دست‌کم سه سال گذشته است و طی این مدت افشاگران متعددی که سابقا کارمند این شرکت‌ها بوده‌اند، بارها تایید کرده‌اند که اولویت رسانه‌های اجتماعی پرمخاطب در درجه نخست به حداکثر رساندن سود و منفعت اقتصادی حاصل از جذب کاربر بیشتر و دیده ‌شدن پست‌های جنجالی و سپس پرداختن به منفعت عمومی کاربران است.

سود در گرو دیده ‌شدن بیشتر

سوفی ژانگ، محقق علم داده فیس‌بوک، پس از اخراج بحث‌برانگیزش در سال۲۰۲۱ اسرار تلخی از سازوکار مواجهه فیس‌بوک با حجم بسیار گسترده حساب‌های کاربری، لایک‌ها و کامنت‌ها و به‌طور کلی فعالیت‌های جعلی و سیستماتیک را افشا کرد. او اطلاعات دقیقی از جزئیات تصمیمات سلیقه‌ای و توجیه‌ناپذیر مدیران فیس‌بوک در قبال عملیات روانی‌ و کمپین‌های سیستماتیک جهت‌دار ارائه کرده است که مستقیما توسط گروه‌های فشار و هواداران سیاسی با هدف اثرگذاری بر مخاطب انبوه و دستکاری نظرات مردم درخصوص وقایع سیاسی و اجتماعی مهم کشورها همچون انتخابات، اعتراضات و تبلیغات سیاسی طرح‌ریزی شده بودند. ژانگ نخستین‌بار افشا کرد که شیوه برخورد فیس‌بوک با حساب‌های کاربری جعلی مشمول اولویت‌بندی کاملا تبعیض‌آمیز و جهت‌دار بوده است. هنگامی که کشورهایی از جمله ایالات‌متحده آمریکا، لهستان، کره‌جنوبی، تایوان، اوکراین و هند هدف این عملیات‌ قرار گرفته‌اند، رسیدگی و اقدام برای آنها کمتر از یک ماه زمان برده است. درحالی‌‌که همین موضوع برای کشورهای افغانستان، السالوادور، آرژانتین و آذربایجان گاهی تا یک سال هم به طول انجامیده است که در عمل به‌معنای بی‌اعتنایی کامل فیس‌بوک و رضایت دادن به وقوع حوادث و پیامدهای بعدی این دستکاری‌ها تلقی می‌شود.

 

رسانه‌های اجتماعی با سوار شدن بر موج توسعه فناوری‌های نوظهور ارتباطی همچون زیرساخت اینترنت پرسرعت، فراگیری اپلیکیشن‌های موبایل و شکل‌گیری خدمات دیجیتال تعاملی مبتنی بر نسل دوم وب، محبوبیت عمومی یافتند. بر اساس آمار Omnicore، با گذار از عصر ارتباطات تعاملی متن‌محور و ساده، در حال حاضر برای مثال پلتفرم رسانه اجتماعی اینستاگرام با بیش از ۲میلیارد کاربر فعال ماهانه در جهان در هر دقیقه به‌طور متوسط میزبان ۶۶ تا ۷۰هزار پست جدید است. قطعا هر چقدر از محتوای متنی به سمت محتوای چندرسانه‌ای (به ترتیب یک تصویر در هر پست، چند تصویر در هر پست، ویدئوی ثابت و ویدئو زنده یا استریم) حرکت می‌کنیم، حجم، دقت و پیچیدگی ظرفیت پردازشی موردنیاز برای بررسی و بازبینی به‌صورت تصاعدی افزایش می‌یابد؛ اما موضوع پالایش محتوا تنها به ابعاد فنی و ظرفیت پردازشی محدود نمی‌شود. به محض گذار از متن به تصویر و از تصویر به تصاویر متحرک و شکل‌های پیچیده‌تر نظیر استریمینگ، تعیین مصادیق محتوای غیرمجاز، غیرقانونی یا حساس و از آن مهم‌تر تشخیص آنها شدیدا دشوار و در مواقعی غیرممکن می‌شود. از سوی دیگر، در فضای انفجار محتوای کاربرمحور، سرعت عمل و زمان بیش از هر چیز تعیین‌کننده است. اگر در گذشته با توقیف یک فیلم یا اعمال اصلاحات روی آن می‌شد به راحتی از نشر نسخه اولیه جلوگیری کرد، اما در دنیای بدون مرز رسانه‌های اجتماعی هیچ ردپایی به‌طور کامل حذف نمی‌شود. در داستان کهنه‌سرباز آمریکایی اگرچه فیس‌بوک در کمتر از چند ساعت تمام حساب‌های کاربری بازنشردهنده این محتوا را مسدود و از بارگذاری مجدد آن جلوگیری کرد، ویدئوی رونی مک‌نات به سرعت سایر رسانه‌های اجتماعی نظیر یوتیوب و تیک‌تاک را درنوردید و عملا اقدام فوری فیس‌بوک نتوانست تاثیر محسوسی بر فراگیر شدن این محتوا بگذارد.

هوش مصنوعی مولد؛ چند معادله و چند مجهول!

با این همه، آنچه این معادله را وارد فاز بسیار جدید و ناشناخته‌ای کرده، ابزارهای هوش مصنوعی مولد هستند که در حال حاضر در قالب انواع چت‌بات‌های مبتنی بر مدل‌های زبانی بزرگ (LLMs) و ابزارهای ساخت تصاویر و ویدئو و عمدتا به‌صورت رایگان در اختیار کاربران سراسر دنیا قرار دارند. این ابزارها در کنار منافع متعددی که برای زندگی روزمره، تحصیلی و شغلی کاربران به همراه می‌آورند، ظرفیت تولید محتوای جعل عمیق (Deep fake)، اخبار و اطلاعات نادرست (Fake news and Misinformation) و به‌کارگیری روبات‌ها برای شتاب ‌بخشیدن به انتشار فراگیر محتوا در فضای مجازی را چندین برابر می‌کند.

 

در چند ماه اخیر پیش‌نویس قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا موجی از امیدواری را در برابر کاربران و دولت‌های عمیقا نگران گشوده است. این پیش‌نویس به‌عنوان اولین قانون هوش مصنوعی در جهان که ظاهرا پیش از آغاز سال جدید میلادی به مراحل نهایی خود نزدیک شده و به زودی باید منتظر خبر تصویب آن باشیم، حکایت از عزم جدی کشورهای اروپایی برای مقابله پیش‌دستانه با چالش‌های پیش‌بینی‌نشده و غیر قابل ‌کنترل احتمالی دارد که این فناوری به‌ویژه در زمینه سیستم‌های هوش مصنوعی با ریسک بالا می‌تواند برای اقتصاد، جامعه، سیاست و فرهنگ به همراه داشته باشد. بر اساس تعریف اتحادیه اروپا، سیستم‌های هوش مصنوعی با ریسک بالا به مواردی اطلاق می‌شود که بر ایمنی یا حقوق اساسی افراد تاثیر منفی مستقیم دارند. به‌طور مشخص زیرساخت‌های حیاتی، حمل‌ونقل، سلامت، امنیت و تمام حوزه‌هایی مانند مهاجرت، اشتغال، آموزش، اجرا و تفسیر قوانین و نظایر آنها، الزام قانونی مبنی بر ثبت در پایگاه‌های داده اتحادیه اروپا دارند.

با این همه، به سختی می‌توان به تجربه یک دهه مواجهه متکی بر قانون‌گذاری در اتحادیه اروپا برای کاهش عوارض و پیامدهای مخرب فناوری‌های نوظهور و جلوگیری از رفتار غیرمنصفانه پلت‌فرم‌های بزرگ نمره قبولی داد. بعد از اجرای قوانین عمومی حفاظت از داده شخصی (GDPR)، امروز به ندرت حامیانی از میان ذی‌نفعان مختلف دولتی، خصوصی یا حتی جامعه‌ مدنی در اروپا پای آن ایستاده‌ و حاضر به دفاع از آن هستند. با این اوصاف تعجبی نیست اگر بگوییم اسطوره قانون در بهترین حالت مشکلات وضعیت موجود را به بهای ایجاد دشواری‌ها و مشکلات جدید برطرف می‌کند.

در واقع نمی‌توان با محدود کردن انتشار اخبار یا مانع ‌گذاشتن برای ارتش روبات‌های هوش مصنوعی و تولید محتوای جعلی به کمک این فناوری، مشکل اثرگذاری فراگیر و غیرقابل‌ کنترل رسانه‌های اجتماعی را حل کرد. در نگاه اول شاید به نظر برسد مناسب‌ترین و کارآمدترین پاسخ به این قبیل چالش‌ها را باید در دنیای فناوری جست‌وجو کرد؛ اما در این رویکرد نیز همچنان و همیشه خطای طبیعی وجود دارد و چنانکه پیش‌تر به آن پرداختیم در بسیاری از مواقع، یک محتوای جعلی، گمراه‌کننده یا نامناسب در کمتر از چند دقیقه در دسترس انبوه میلیونی مخاطبان قرار می‌گیرد؛ نظیر آنچه اخیراً درباره تیلور سوئیفت شاهد بودیم. بهترین روزنه امید در این شرایط به گفته کاشیک باسو، اقتصاددان برجسته هندی در آموزش نهفته است. او می‌گوید: «ما باید در آموزش مردم به‌عنوان ذی‌نفعان واقعی دنیای دیجیتال بهتر عمل کنیم؛ به‌طوری‌که به مهارت و قدرت تمیز مجهز شوند و کمتر مستعد دستکاری باشند. نوآوری در قانون و سیاست باید همراه با نوآوری در آموزش در نظر گرفته شود؛ چراکه همه برای همگام شدن با تسهیل نوآوری در فناوری ضروری هستند.»

 

دکتر محمود سریع‌القلم در مقاله‌ای مباحث مجمع جهانی اقتصاد ۲۰۲۴ را تشریح کرد

تنها شخصیت حقیقی ایرانی دعوت شده به داووس بعنوان سخنران اصلی برای پانزدهمین سال

مثلث پیشران جهان در داووس

 

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۴۰۷۰۸
 
دکترمحمود سریع‌القلم *
 
 
دنیای اقتصاد : مجمع جهانی اقتصاد، اجلاس سالانه خود را برای پنجاه و چهارمین بار در شهر داووس سوئیس طی روزهای ۱۵ تا ۱۹ ژانویه (۲۵ تا ۲۹ دی ‌‌‌ماه) برگزار کرد. در این اجلاس، ۲۸۱۲ شرکت‌کننده، ۸۹۹ سخنران، ۱۴۴۸ سازمان و بنگاه، ۳۵۰ مقام دولتی از ۱۲۵ کشور شرکت کردند و ۴۵۰ جلسه/میزگرد برگزار شد. حدود ۷۵۰ نفر از شرکت‌کنندگان از آمریکا بودند. کشورهای بعدی از نظر تعداد بالای شرکت‌کننده عبارت بودند از: انگلستان، سوئیس، هند، عربستان، امارات، چین، آلمان و هلند. خارج از جهان غرب، هند و عربستان حضوری پررنگ داشتند و در سخنرانان آنها انرژی، امید، حس تعلق قوی به کشور، تسلط بر موضوعات و اعتماد به نفس موج می‌‌‌زد.
 
مثلث پیشران جهان در داووس خبرآنلاین

 

با توجه به اقدامات دولت بایدن طی سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ که محدودیت‌هایی برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی آمریکا در چین ایجاد کرده است، چینی‌‌‌ها در سخنرانی‌‌‌ها و اظهارات خود تلاش می‌‌‌کردند جهان را برای کار و فعالیت در کشور خود تشویق کنند. در اجلاس ۲۰۲۴، حتی یک نفر از داخل روسیه دعوت نشده بود و فضای جلسات به شدت ضد‌روس بود. وقتی سخنرانی زِلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین پایان یافت، حضار بالغ بر ۲هزار نفر برای ۶ دقیقه به طور ایستاده برای او که سخنان تندی علیه روسیه و رئیس‌جمهور آن ایراد کرده بود، دست زده و تشویق کردند. در میان رهبران جهان شاید سخنان عمومی و خصوصی نخست‌وزیر ویتنام بسیاری را تحت‌تاثیر قرار داد. او گفت که کشورش تاریخ سختی را با آمریکا و چین تجربه کرده ولی در دهه ۱۹۹۰ هیات حاکمه آن کشور وضعیت زندگی، منافع ملی و ثروتمند شدن ویتنام را بر تصفیه حساب تاریخی با قدرت‌‌‌های بزرگ ترجیح داد. ویتنام امروز با هیچ قدرتی توافق نظامی ندارد. به واسطه سیاست‌‌‌های حمایت از بخش خصوصی و مشوق‌‌‌های سرمایه‌گذاری خارجی، یکی از هاب‌های فناوری و تولید در آسیا شده و عموم بنگاه‌‌‌های IT در این کشور حضور فعال دارند.

IT

شاید نزدیک به ۸۰‌درصد مباحث میزگردها و کارگاه‌‌‌های داووس ۲۰۲۴ حول محور IT و هوش مصنوعی بودند. فضای تئوریک این مباحث تحت‌تاثیر یک تحقیق مجمع جهانی اقتصاد پیرامون مخاطرات اقتصاد جهانی دو سال آینده از یک طرف و ۱۰ سال آینده از طرف دیگر بود. در مخاطرات دو سال آینده، لیست به ترتیب اهمیت به صورت زیر ارائه شده است:

۱- اطلاعات نادرست در فضای مجازی (Misinformation)،  ۲- رخدادهای شدید آب و هوایی (Extreme Weather Events)، ۳- دو‌قطبی‌‌‌های اجتماعی (Societal Polarization)، ۴-  ناامنی سایبری (Cyber Insecurity)، ۵-  نزاع‌‌‌های مسلحانه بین دولت‌‌‌ها (Interstate Armed Conflict)، ۶-  فقدان فرصت‌‌‌های اقتصادی (Lack of Economic Opportunities)، ۷-  تورم (Inflation)، ۸- مهاجرت غیر‌داوطلبانه (Involuntary Migration)، ۹- نزول اقتصادی (Economic Downturn)، ۱۰-آلودگی هوا (Pollution) .

مخاطرات ۱۰ سال آینده به ترتیب زیر هستند: ۱-  رخدادهای شدید آب و هوایی، ۲-  تغییرات اساسی در اکوسیستم‌های کره زمین، ۳- از بین رفتن حیات وحش و تخریب اکوسیستم، ۴- کمبودهای منابع طبیعی، ۵- اطلاعات نادرست در فضای مجازی، ۶- خروجی‌‌‌های منفی فناوری‌‌‌های هوش مصنوعی، ۷- مهاجرت غیر‌داوطلبانه، ۸- ناامنی سایبری، ۹- دو‌قطبی‌‌‌های اجتماعی و ۱۰- آلودگی هوا.

تفاوت میان کشورها و بخش خصوصی آنها در سرعت دسترسی به فناوری‌‌‌های جدید برای مقابله با این مخاطرات است. به تعبیر یک وزیر هوش مصنوعی، کشورهایی که مجهز به هوش مصنوعی نیستند، در میان ملل تمام‌شده تلقی خواهند شد. جوامعی که در هوش مصنوعی آموزش نمی‌‌‌بینند، در عمل توانایی ایجاد اشتغال را از دست می‌دهند. هوش مصنوعی به بهره‌‌‌وری، نوآوری، افزایش تولید، کسب سهم بازار بالاتر و رشد اقتصادی می‌‌‌انجامد. به عنوان مثال شرکت کوالکام با بی‌ام‌و قرارداد بسته تا تمام امور یک خودرو از مسائل/هشدارهای فنی، ایمنی، دسترسی به تعمیرگاه و حتی گرفتن وقت از تعمیرگاه را داخل خود خودرو تعبیه کند. با توجه به گرم شدن درجه هوا در منطقه‌عربی خلیج فارس طی دو دهه آینده، این دولت‌‌‌ها با ایجاد رقابت میان شرکت‌ها به ارائه روش‌های مقابله با گرما از طریق هوش مصنوعی مبادرت ورزیده‌‌‌اند. اگر هوش مصنوعی در یک کشور رایج نشود، عملا حکمرانی سنتی بوده و از کوران تحولات بین‌المللی عقب می‌‌‌ماند.

 

امارات، هم مقامات را در هوش مصنوعی آموزش داده و هم از کلاس پنجم دبستان بچه‌‌‌های مدارس را با این فناوری‌‌‌ها آشنا می‌کند. چین حدود ۴۰۰‌هزار شرکت خصوصی در فناوری‌‌‌های جدید دارد. این مقیاس از رشد بخش خصوصی در چین، یک طبقه متوسط حدود ۴۰۰ میلیون نفری ایجاد کرده که پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۳۰ به ۸۰۰ میلیون نفر برسد که ثروت قابل‌توجهی مستقل از دولت و حاکمیت چین خواهند داشت. چین برای تسهیل این نظام نوآوری و فعالیت، ۶۰۰ کنوانسیون بین‌المللی را قبول کرده تا خود را بخشی از جامعه جهانی معرفی کند و از این طریق توانسته ۹‌درصد از سرمایه‌گذاری خارجی را در کل جهان جذب کند.

سهم چین در تولید جهانی حدود کالا۳۰‌درصد است که طی ۱۴ سال گذشته به طور مرتب رتبه اول را در این زمینه کسب کرده و در حال حاضر نرخ رشد ۵.۲‌درصد را تجربه می‌کند. یکی از چالش‌‌‌های بحث هوش مصنوعی این است که دقیقا کدام قسمت‌‌‌ها به اشتغال بیشتر خواهد انجامید. این به نحوه سرمایه‌گذاری دولت‌‌‌ها در این عرصه ربط پیدا می‌کند. به عنوان مثال لایحه کاهش تورم (Inflation Reduction Act)  و لایحه تراشه و علم (The CHIPS and Science Act)  در آمریکا و سرمایه‌گذاری ۱۲۵ میلیارد دلاری هند در ساختار عمرانی دیجیتال، محرکه‌‌‌های رشد و توسعه هوش مصنوعی خواهند بود. پیش‌بینی می‌شود بازار هوش مصنوعی در بهداشت و درمان در سال ۲۰۳۰ بالغ بر ۱۸۸ میلیارد دلار شود که ۴۹‌درصد آن در آمریکای شمالی، ۲۳‌درصد در اروپا، ۶‌درصد در ژاپن و ۹‌درصد در چین صرف خواهد شد.

 

نوآوری در هوش مصنوعی تا ۴۰‌درصد در آمریکا، ۲۷‌درصد در چین و ۳۲‌درصد در بقیه ۱۹۱ کشور جهان ثبت شده است. به طور طبیعی به میزانی که درآمد سرانه در کشورها افزایش می‌‌‌یابد، بهره‌‌‌برداری از نوآوری‌‌‌های هوش مصنوعی نیز ارتقا پیدا می‌کند. هم‌اکنون ارزش بازار نیمه‌هادی‌‌‌ها به بالای ۶۰۰ میلیارد دلار رسیده است. تا سال ۲۰۳۰ نقش تولیدات مبتنی بر هوش مصنوعی حدود ۱۵.۷ تریلیون دلار خواهد بود. هوش مصنوعی چالش‌های امنیتی فراوانی را نیز به همراه داشته است. بنگاه‌‌‌ها به تناسب درآمد و وسعت فعالیت و سهم بازار، هزینه‌‌‌های فراوانی در مراقبت از Data بنگاه‌های خود اعمال می‌کنند. هزینه‌‌‌های امنیت سایبری همچنان در حال افزایش است. یکی از جلسات مفید در این رابطه، تحقیقات خانم نیتا فراهانی (Nita Farahany)  بود که مسائل حقوقی و اخلاقی مرتبط با استفاده از هوش مصنوعی را در کتابی تحت عنوان The Battle for Your Brain به رشته تحریر درآورده است.

انرژی پاک

با توجه به رشد جمعیت جهان به ۱۰ میلیارد نفر تا سال ۲۰۵۰، موضوع انرژی و کارآمدی در استفاده از انرژی نه‌تنها در غرب بلکه در چین از موضوعات کلان حکمرانی نوین است. ۱۰ سال پیش از هر ۲۵ خودرو یک خودرو الکتریکی بود که هم‌اکنون به یک خودرو از هر ۵ خودرو رسیده است. چینی‌‌‌ها ۸۰‌درصد باتری‌‌‌های خودروهای الکتریکی در جهان را می‌‌‌سازند که از حدود ۲۰ سال پیش سرمایه‌گذاری بر روی آن را آغاز کرده‌‌‌اند. چهارهزار شرکت در جهان اقدامات اساسی برای افزایش کارآمدی در استفاده از انرژی را در مجموعه بنگاه‌‌‌های خود از تاسیسات تا تولید آغاز کرده‌‌‌اند. ساخت نیروگاه هسته‌‌‌ای در جهان به طور تصاعدی برای انرژی پاک و جلوگیری از افزایش گاز دی اکسید کربن آغاز شده است. با اینکه ۷۰‌درصد برق فرانسه از نیروگاه‌های هسته‌‌‌ای است، درعین حال از تابستان امسال ساخت ۸ نیروگاه هسته‌‌‌ای جدید آغاز خواهد شد. هوش مصنوعی در صرفه‌‌‌جویی انرژی نقش اساسی را در جهان ایفا خواهد کرد.

۸۵‌درصد برق کانادا از انرژی‌‌‌های پاک تولید می‌شود. آلمان در سال ۲۰۲۳ توانست ۲۰ در‌صد در ساختار انرژی خود، کربن‌زدایی کند. کربن‌زدایی (Decarbonization)  به عنوان یک نهضت جهانی به‌ویژه در کشورهای غربی و به طور فزاینده‌‌‌ای در کشورهای در حال توسعه آسیایی رواج پیدا کرده است. وقتی یک کارآفرین ژاپنی به این نویسنده کارت شرکت خود را داد، یادآور شد که در تولید آن از فناوری تبدیل دی اکسید کربن به کاغذ استفاده شده است. همچنین در یک کارگاه تخصصی کربن‌زدایی، یک کارآفرین استرالیایی جزئیات فناوری‌‌‌های شرکت خود در تبدیل دی اکسید کربن به مصالح ساختمانی را توضیح داد. دبیر سازمان انرژی تاکید کرد دولت‌‌‌ها مسوولیت سنگین تنظیم استاندارد برای مدیریت رفتار بنگاه‌‌‌ها و خانوارها در استفاده بهینه از انرژی را بر عهده دارند.

دبیر این سازمان خاطرنشان ساخت که این استانداردها در جوامعی قابلیت اجرای دقیق و قانونمند را دارند که در آنها ثبات اجتماعی-سیاسی از یک طرف و نرخ فزاینده رشد اقتصادی وجود داشته باشد. اروپایی‌ها سرمایه‌گذاری گسترده‌ای را در صنعت حمل‌ونقل ریلی برای کاهش اکسید کربن آغاز کرده‌‌‌اند، به طوری که فقط آلمان ۴۰ میلیارد یورو در این راستا هزینه خواهد کرد. در ایالت یوتای آمریکا چند پروژه تولید هیدروژن به عنوان سوخت و باتری با تخفیف‌‌‌های دولت فدرال آمریکا آغاز شده است. بیشترین سرمایه‌گذاری و منبع سودآوری در هوش مصنوعی در بخش بهداشت و درمان خواهد بود. به طور کلی، با هر ۱۰۰ دلار سرمایه‌گذاری در ساختار عمرانی یک کشور ۳۶۰ دلار بهره‌‌‌وری تولید می‌شود.

KaegB6mKX8dO

مدل جدید کسب و کار

در یکی از کارگاه‌‌‌های حکمرانی، محققی به نام اندرو  مک‌‌آفی کتاب جدید خود را تحت عنوان The Geek Way معرفی کرد. در این کتاب مدل‌‌‌های بنگاه‌داری مدرن مورد بررسی قرار گرفته است. اگر در گذشته از طریق مشخص کردن اهداف، جزئی کردن افق‌‌‌ها، عملیاتی کردن اهداف/ افق‌‌‌ها و گماشتن تیم‌‌‌هایی برای تشکیل جلسه جهت تحقق اهداف بنگاه‌‌‌ها طراحی و مدیریت می‌‌‌شد، هم‌اکنون بنگاه‌‌‌ها دو گروه عمده دارند و بسیاری از گروه‌‌‌ها و جلسات و تشکیلات هرمی برچیده شده‌‌‌اند. آن دو گروه عبارتند از: گروه فناوری و گروه جذب مصرف‌کنندگان و مشتریان. شرکت نتفلیکس که در سال ۱۹۹۷ با اجاره دادن ویدئو آغاز به کار کرد، ولی اکنون خود به تهیه‌‌‌‌کننده فیلم تبدیل شده و از این طریق سرمایه‌گذاری و با استفاده از فناوری‌‌‌های جدید Market Capitalization آن به ۲۰۰ میلیارد دلار رسیده است و بالاتر از ۲۰‌درصد فروش جهانی در فیلم و محصولات هنری را به خود اختصاص داده است.

در این کارگاه گفته شد که بنیان موفقیت بنگاه‌‌‌هایی مانند تسلا، VW، اپل و اسپیس ایکس استقلالی است که به گروه‌‌‌های فناوری برای ابداع داده شده است. در بنگاه‌‌‌داری جدید، مدیریت از راس هرم به سوی اعطای مسوولیت به گروه‌‌‌های کوچک فناوری و منبع ابداع و نوآوری حرکت کرده است. از این منظر دسترسی به اطلاعات مربوط به شهروندان، مشتریان و مصرف‌کنندگان، جنبه کانونی در رشد اقتصادی و توسعه مبتنی بر فناوری به خود گرفته است. چینی‌‌‌ها از طریق مشارکت اقتصادی (Joint Venture)  با شرکت‌های متوسط فناوری در ژاپن و آمریکا و غرب اروپا تلاش می‌کنند از دیتاهای مصرف‌کنندگان و درخواست‌‌‌های آنان و بازارهای مصرفی جدید مطلع شوند.

این تحولات باعث شده تا اقتصاد جهانی از مفهوم جهانی شدن (Globalization)  به باز‌جهانی شدن (Re-globalization)  سِیر کند، به طوری که مشارکت‌‌‌ها دیگر در درون غرب نیست، بلکه میان صنعتی و نیمه‌صنعتی، توسعه‌یافته و در حال توسعه، جهان اول و جهان سوم ظهور پیدا کرده است. به عنوان مثال هند با ۱۰۰ کشور جهان مشارکت (Partnership) تولیدی و فناوری دارد. در هیچ مقطعی جوامع و کشورها تا این حد به این درجه از وابستگی متقابل دست نیافته بودند. وابستگی متقابل شرق آسیا و آمریکا باعث سخت‌‌‌‌تر شدن رقابت شده است. روسای بنگاه‌‌‌های بزرگ آمریکایی مانند مایکروسافت، فیس‌بوک، شرکت‌های بزرگ نفتی و بانک‌ها اظهار می‌‌‌کردند که بعضی وقت‌‌‌ها بخش فناوری آنها به هیات‌مدیره اطلاع می‌دهد که سه ماه در تراشه خاصی از بنگاه‌‌‌های مشابه چینی یا غیر‌چینی جلوتر هستند. بنابراین، موضوع زمان و سرعت تولید فناوری به سطح رقابت چند‌ماهه به جای چند‌ساله رسیده است.

ماهیت قدرت در کشورهای بزرگ

نقش دولت‌‌‌ها و حاکمیت‌‌‌ها در مدیریت منطقی این فرآیند رقابتی تعیین‌کننده است. رئیس شرکت کوکاکولا که مرکزیتی در هند برای بازارهای آسیایی خود ایجاد کرده و ۳۵۰‌هزار نفر هندی را در استخدام خود دارد، حدود ۸۰۰ میلیون دلار در این کشور سرمایه‌گذاری کرده است. او معتقد بود که دولت هند به مراتب از جامعه و بخش خصوصی در استفاده از فناوری، تسهیل فرآیندهای تولید، نظام آموزشی و سرعت در تصمیم‌سازی جلوتر است. دولت هند در دوره کرونا برای ۵۱۰ میلیون نفر برای اولین بار حساب بانکی باز کرد و برای ۹۵۰ میلیون نفر کارت شناسایی دیجیتال برای انتخابات صادر کرده است، نرخ تورم را بین ۴ تا ۶‌درصد حفظ کرده و فضای کسب و کار را نه تنها برای بخش خصوصی خود بلکه سرمایه‌گذاری خارجی از طریق رشد بی‌سابقه فناوری و ساختار دیجیتالی تسهیل کرده است. هند هم‌اکنون در عموم محافل بین‌المللی صدای جهان سوم خطاب می‌شود و در اخذ حقوق و تسهیلات برای توسعه کشورهای جنوب نهایت تلاش خود را در قالب سازمان‌های بین‌المللی اعمال می‌کند و چهره مثبتی در غرب و شرق از خود به جای گذاشته است.

چینی‌ها، هندی‌‌‌ها و حتی ویتنامی‌‌‌ها عموما معتقدند خارج از قواعد نظام بین‌الملل موجود نمی‌توان ثروت تولید کرد و مشکلات اجتماعی-اقتصادی را حل کرد. اصل، راضی نگه داشتن شهروندان از طریق شاخص‌‌‌های اقتصادی است و چون غرب به جنوب در تامین مواد اولیه، نیروی کار ماهر، بازار مصرفی، فرآیند تولید و بنگاه‌‌‌های پلت‌فرم که بخش‌‌‌هایی از خط تولید را بر عهده می‌‌‌گیرند نیاز دارد، شرایط جهانی بهترین فرصت را برای ثروتمند شدن جنوب و در نتیجه حفظ استقلال سیاسی فراهم آورده است. کشوری که ثروت تولید نکند نمی‌تواند استقلال سیاسی داشته باشد. وقتی کشوری در قالب مشارکت‌‌‌های اقتصادی و سازمان‌های منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی به صورت دسته‌جمعی تصمیم بگیرد و عمل کند، کمتر اشتباه می‌کند. امنیت ملی از کانال‌‌‌های تولید ثروت عبور می‌کند. روسیه که امنیت را بر ثروت‌یابی ترجیح داد، در نهایت تمام ارتباطات فناوری خود را با اروپا و آمریکا از دست داد و مشارکت‌‌‌های فناوری آن تعطیل شد و هم اکنون آینده اقتصادی روسیه در بیجینگ رقم می‌‌‌خورد.

اگر روسیه از ۱۹۹۱ که شوروی از هم پاشید وارد شبکه فناوری جهانی شده بود و وابستگی متقابل با اروپا و آمریکای شمالی در زنجیره تولید ایجاد کرده بود، شاید ۱۰ کشور به عضویت جدید ناتو در مرکز و شرق اروپا در‌نیامده بودند و موضوع به اوکراین و پیامدهای آن نمی‌‌‌رسید. اشتباه استراتژیک روسیه که به واسطه ناتوانی‌‌‌های تئوریک رهبران آن حاصل شد این است که امنیت را می‌‌‌خواهد از طریق تسلیحات به دست آورد و نه تولید ثروت و ورود در اقتصاد جهانی. روسیه که هر نوع فلز و معدن قابل تصور در کره زمین را در خاک خود داراست، توانمندی‌‌‌های قابل‌توجهی در علوم مهندسی، کامپیوتر و فناوری دارد ولی به دلیل عدم‌درک صحیح از روندهای جهانی، این پتانسیل عظیم را به قدرت تبدیل نکرده است. حدود 5هزار نفر از بهترین‌‌‌های مهندسی و علوم پس از جنگ اوکراین از روسیه به آمریکا و کانادا مهاجرت کرده‌‌‌اند در حالی که روسیه می‌توانست با سرمایه‌گذاری و ادراک عمیق از روندهای جهانی زودتر از چین قدرتمند شود. یکی از کتاب‌‌‌هایی که در رابطه با توانمندی‌‌‌های آمریکا در انتقال دیتا از طریق فیبر نوری، که عمدتا از این کشور عبور می‌کند مورد توجه قرار گرفت، این عنوان بود  Underground Empire: How America Weaponized the World Economy, by Henry Farrell and Abraham Newman.

از این منظر، روسیه حدود نیم قرن از فهم جدید قدرت عقب است. تمام کشورهایی که به آمریکا، «نه» و «شاید» می‌گویند آنهایی هستند که توان فناوری و اقتصادی پیدا کرده‌‌‌اند. در سال ۲۰۲۳، آمریکا ۲۶ میلیارد دلار سرمایه خارجی برای سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی جذب کرد که این رقم شش برابر تامین مالی چین در همین عرصه است. اگر توان فناوری آمریکا نبود، نفت و گاز شیل تولید نمی‌‌‌شد و آمریکا در کمتر از یک سال نمی‌توانست جایگزین صادرات انرژی روسیه به اروپا شود. دلار در 90 ‌درصد تراکنش‌‌‌های جهانی مورد استفاده قرار می‌گیرد و حتی چینی‌‌‌ها به‌رغم ۱۹ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی راه طولانی دارند تا شاخص ارزی‌شان توان تبادل گسترده جهانی پیدا کند. قدرت اقتصادی چین هنوز یک متحد قدرتمند تمام‌عیار برای آنها در عرصه نظامی و امنیتی به ارمغان نیاورده است. کره شمالی کشور نیابتی چین تلقی می‌شود. در حالی که آمریکا ۵۴ متحد نظامی-امنیتی در سطح جهان دارد. این معنا از قدرت که ریشه در فناوری، آموزش و زنجیره تولید دارد، در میان عموم ملت‌‌‌ها به جز کره‌شمالی، کوبا، بلاروس و روسیه تعمیم پیدا کرده است.

53473603959_cf4d108401_k copy

انتخابات در سال ۲۰۲۴

در سال ۲۰۲۴، حدود سه میلیارد نفر در 40 کشور، مقامات اجرایی خود را انتخاب خواهند کرد. این جمعیت حدود ۶۵‌درصد از تولید ناخالص جهان را تولید می‌کنند. در هیچ سالی در تاریخ دموکراسی، که امسال در سال ۲۰۲۴ یک‌قرنه شد، تا این حد انتخابات اروپا و آمریکا تعیین‌کننده نخواهد بود. با توجه به اینکه اروپایی‌‌‌ها نگران پیامدهای جنگ اوکراین، کاهش نرخ رشد اقتصادی و مسائل زیست محیطی هستند، احتمال تمایل به احزاب دست راستی در این قاره افزایش پیدا کرده است. در عین حال نتیجه انتخابات آمریکا بر وضعیت هر کشوری در جهان اثر خواهد گذاشت. یکی از سخنرانی‌‌‌های جنجالی داووس ۲۰۲۴، دفاع رئیس‌جمهور جدید آرژانتین (خاویر میِلی) از نظام سرمایه‌داری و آزادی‌‌‌های اجتماعی، مدنی و سیاسی ناشی از سرمایه‌‌‌داری بود.

او در سخنرانی مبسوطی به زبان  اسپانیایی که با هوش مصنوعی ترجمه شده بود، به ناکامی سیاست‌‌‌های چپ در مدیریت اقتصادی و سیاسی، نه‌تنها در آمریکای لاتین بلکه در مناطق دیگر جهان پرداخت. هرچند سخنرانی او از صورت‌‌‌‌بندی‌های دقیق آکادمیک برخوردار نبود اما، هم با واقعیت‌‌‌های تاریخی و هم با پیامدهای نظام سرمایه‌‌‌داری برای آگاهی، دانش، آموزش، تشکل و تولید ثروت در جامعه بشری تطابق داشت. هرچند سرمایه‌‌‌‌داری فراز و نشیب‌‌‌های فراوانی داشته، ولی در انطباق با شرایط، تعدیل و انعطاف‌پذیری‌‌‌های فراوانی از خود نشان داده است. موضوعات و مفاهیمی مانند تشکل، تخصص، سیستم، کارآمدی، واقع‌بینی، دقت، آینده‌‌‌نگری، برنامه‌ریزی و تسلسل از سرمایه‌داری وارد عرصه‌‌‌های اجتماعی و سیاسی شده است.

در حالی که سرمایه‌داری بیش از سه قرن سابقه تاریخی دارد ولی نتایج اجتماعی و مدنی آن یعنی نظام حزبی، گردش قدرت، انتخابات، تفکیک قوا، پاسخگویی، مشروعیت و مقبولیت تنها یک قرن است که جنبه جهانی به خود گرفته و تسری پیدا کرده است. در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین که سرمایه‌داری ناقص و اَنگَلی (Parasite Capitalism)  را تجربه کرده‌‌‌اند و بخش خصوصی آنها دست در جیب حکومت داشته، نتیجه‌‌‌ای جز فساد، ناکارآمدی و اتلاف منابع در پی نداشته است. سخنرانی رئیس جمهور آرژانتین و سخنان بعضی کشورهای کوچک آمریکای مرکزی و جنوبی در داووس حاکی از اهمیت پارادایم فکری- فلسفی رهبران، مالکیت خصوصی، محدود کردن دولت و اتصال به جهان برای شفافیت، قانون‌مداری و گردش قدرت بود.

چالش‌های تبادلات جهانی

یکی از افرادی که در جلسات اقتصادی داووس حضور بسیار پررنگی داشت، خانم Ngozi Okonjo-Iweala دبیر سازمان تجارت جهانی (WTO) بود. ایشان برای تشویق کشورهای جنوب در پیوستن به نهضت انرژی‌‌‌های پاک اشاره داشت که کربن‌‌‌زدایی (Decarbonization)  به معنای صنعت‌زدایی (De-industrialization)  نیست، بلکه افزایش بهره‌‌‌وری از انرژی در فرآیندهای تولید است. در انتقاد از سیاست‌‌‌های غربی، دبیر سازمان تجارت جهانی معتقد بود که غرب کمتر حاضر است بر اساس قواعد (Rule-based International System)  عمل کند، بلکه بیشتر مبتنی بر قدرت انباشته شده خود مدیریت می‌کند (Power-based International  System). او برسرمایه‌داری رقابتی با اتکا بر توزیع امکانات در سازمانی که ۷۵‌درصد تجارت جهانی را قاعده‌‌‌مند می‌کند تاکید داشت.  مقامات و دانشگاهی‌‌‌های هند، چینی‌ها و اروپا‌یی‌ها بر چندجانبه‌‌‌‌گرایی با رهیافتی مساوات‌جویانه در مدیریت اقتصاد جهانی اصرار می‌‌‌ورزیدند.(Multilateralism) آمریکا به واسطه قدرت منحصر به فردی که در میان کشورهای بزرگ و میانی جهان دارد، نوعی از چندجانبه‌‌‌گرایی را ترویج می‌دهد که به طور طبیعی منافع بخش خصوصی و افزایش ثروت و برتری فناوری خود را حفظ کند.

اقتصادهایی که حجم ۳ تا۶تریلیون دلاری دارند، قاعدتا به دنبال چندجانبه‌‌‌گرایی هستند و آمریکا با حدود ۲۶ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی، جایگاه متفاوتی برای خود قائل است. رتبه‌بندی در جهان همچنان بر اساس تولید ناخالص داخلی و سطح هزینه‌‌‌های R&D است. آمریکا از دوره قبلی ریاست جمهوری از سیاست جداسازی (Decoupling)  استفاده می‌‌‌کرد ولی هم‌اکنون بیشتر بر اساس سیاست ریسک‌زدایی (De-risking) عمل می‌کند و حداقل در حوزه فناوری‌های پیچیده در تراشه‌‌‌ها و نیمه‌‌‌هادی‌ها، از خود محافظت می‌کند   (Hedging).  از مسائل غامض میان تبادل کالا/خدمات، فناوری و تولید این است که چگونه بازارها باز نگه داشته شوند اما فناوری خاص کشورهای قدرتمند در زنجیره تولید محصور بماند. جنگ تعرفه‌‌‌ها میان آمریکا و چین این موضوع را چند‌بعدی کرده و حوزه سیاستگذاری را با چالش‌های بیشتری روبه‌رو کرده است.

به عنوان مثال شرکتِ نیپون ژاپن که علاقه‌مند به خریداری شرکت فولاد آمریکا US Steel بود به واسطه بعضی فعالیت‌‌‌های این شرکت در چین، تایید وزارت خزانه‌‌‌‌داری آمریکا را کسب نکرد به‌رغم اینکه ژاپن به عنوان یک متحد استراتژیک آمریکا قصد خرید این شرکت را داشت. آمریکایی‌‌‌ها نگران بودند که چین از طریق این شرکت ژاپنی به فناوری‌‌‌های جدید آمریکایی دسترسی پیدا کند. از منظر دیگری، اخیرا وزارت دادگستری آمریکا مانع از ادغام (Merging & Acquisition)  دو شرکت هواپیمایی JetBlue و Spirit شد زیرا در دادگاه توانست اثبات کند ادغام این دو شرکت که با رقم 3.8میلیارد دلار توسط JetBlue قرار بود انجام شود به انحصار بازار و افزایش قیمت‌ها می‌‌‌انجامید. این نوع موارد حاکی از یک تم  ثابت در عموم جلسات اقتصادی داووس بود که تا چه اندازه حکومت (State)  بر جریان‌‌‌های اقتصادی و اجرای قانون مسلط است. استانداردسازی حکومت در مدیریت اقتصادی، توصیه مشترک سیاستمداران، قانون‌گذاران و روسای سازمان‌های بین‌المللی بود.

در اقتصاد جهانی آنقدر سهامداران و ذی‌نفعان  (Stakeholders)  فراوان شده‌‌‌اند که فهم و ادراک متقابل و ایجاد اطمینان و اعتماد میان دولت، حکومت، عامه مردم، بانک‌ها، تولیدکنندگان و ارائه‌‌‌کنندگان خدمات در سیاستگذاری منطقی و اجرای قانون از اهمیت ویژه‌‌‌ای برخوردار شده، به طوری که تِم اجلاس داووس امسال، اعتمادسازی (Building Trust)  بود. این اعتماد در همکاری در شرایطی از برجستگی بیشتری حکایت می‌کند که بدهی در جهان 300‌درصد تولید ناخالص جهانی است و بدون همکاری و هماهنگی، بسیاری از چالش‌‌‌ها قابلیت مدیریت نخواهند داشت. عموم اقتصاددانان و سازمان‌های بین‌المللی باور داشتند درسال ۲۰۲۴جهان رشد بالاتری خواهد داشت. یک علت افزایش جمعیت در آفریقا و آسیاست. در عین حال تقاضا برای مسافرت و حمل کالا نیز حاکی از بهبود وضعیت رشد است.

فقط دو شرکت هواپیمایی هندی ۷۵۰هواپیما سفارش داده‌‌‌اند .(Air India & IndiGo)  ایرباس ۵۶۲۶ و بوئینگ ۸۶۰۰ سفارش هواپیما در دستور کار خود دارند. در حال حاضر شرکت‌های هواپیمایی ۲۷۴۰۰ هواپیمای مسافربری در اختیار دارند که پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۳۳ به 36هزار فروند هواپیما ارتقا پیدا کند. دو شرکت بزرگ جهانی حمل‌ونقل کالا(/Maersk Hapag-Llyod) که روی هم رفته ۹۰۴ کشتی اقیانوس‌‌‌‌پیما دارند با همکاری‌‌‌های گسترده جدید و ادغام برنامه‌ها در پی آن هستند تا حمل کالا را ارزان‌تر و سریع‌‌‌‌تر انجام دهند.

دور نگه داشتن اقتصاد از سیاست

در داووس ۲۰۲۴، در ۴۵۰ جلسه و میزگرد فقط در حدود ۱۰ جلسه به مسائل سیاسی، امنیتی، منطقه‌‌‌ای و ژئوپلیتیک پرداخته شد و عموما این اعتقاد وجود داشت که به‌رغم بحران/ جنگ در سه منطقه جهان (تایوان، اوکراین و غزه) اقتصاد جهانی در حال پیشرفت است. حتی ناامنی‌‌‌های منطقه دریای سرخ و کانال سوئز باعث افزایش قیمت نفت نشده زیرا عرضه نفت از تقاضا بالاتر است و در کنار این بحران‌های امنیتی و ژئوپلیتیک، رشد و توسعه اقتصادی در حال تحقق است. منطقه عربی خلیج فارس با صدها پروژه عمرانی و صندوق ارزی بالغ بر دو تریلیون دلار، یک منبع مهم سرمایه‌گذاری، کار مشترک و حتی رشد فناوری‌های جدید و استارت‌آپ‌ها هستند. پنج نخست‌‌‌وزیر منطقه آسه‌‌‌آن  باور داشتند که به موازات رقابت‌‌‌های نظامی-امنیتی آمریکا-چین در منطقه دریای چین جنوبی و پاسیفیک، اقتصاد همه کشورها در حال رشد است، بازارهای آسه‌‌‌آن   مملو از کالاهای چینی است و سرمایه‌گذاری‌‌‌های دوجانبه و چندجانبه بین آسیا، اروپا، کشورهای عربی خلیج فارس و اروپای غربی رو به گسترش است. به عبارت دیگر، در جهانی زندگی می‌‌‌کنیم که حکومت‌‌‌ها اجازه نمی‌‌‌دهند ریل رشد اقتصادی با ریل بحران‌های سیاسی- امنیتی تلاقی پیدا کند بلکه با دیپلماسی و حسن همجواری، خود را حتی‌‌‌المقدور از تنش‌ها و بحران‌ها دور نگه می‌دارند.

چند نکته پایانی

داووس ۲۰۲۴، مثلث هوش مصنوعی، رقابت و فرصت‌‌‌های سرمایه‌گذاری بود. حدس این نویسنده از مشاهدات دور و نزدیک در راهروهای اجلاس این است که طی ۵ روز، نزدیک به دو‌هزار ملاقات میان دولت‌‌‌ها و شرکت‌های مختلف جهان، جهت بهره‌‌‌برداری از فرصت‌‌‌های سیاستگذاری و کار مشترک انجام گرفت. همه در پی همکاری، تعامل، کاهش تنش‌‌‌ها، رفع سوءتفاهم‌‌‌ها و افزایش ثروت ملی بودند. نخست‌وزیر ویتنام می‌گفت در کشور او ضرب‌المثلی می‌گوید: اگر می‌‌‌خواهی تند بروی، تنها برو ولی اگر می‌‌‌خواهی به افق‌‌‌های دوردست برسی، با هم و با دیگران حرکت کن. او تاکید کرد رشد و توسعه امری جمعی است و بدون تعامل و یادگیری با همسایه و غیرهمسایه، سعادت ملت‌‌‌ها به دست نمی‌‌‌آید. یکی از شگفتی‌های داووس این است که پنج رئیس بانک مرکزی در میزگردی شرکت می‌کنند و طی فقط ۴۵ دقیقه، پیچیده‌ترین، دقیق‌‌‌ترین، عمیق‌‌‌ترین و دوراندیشانه‌ترین واژگان، جمله‌بندی‌‌‌ها، فرمول‌بندی‌ها و تحلیل‌‌‌های خود را در حداقل زمان، بیان می‌کنند. باهم دیالوگ دارند. به هم گوش می‌کنند. از یکدیگر می‌‌‌آموزند. برهم اثر می‌‌‌گذارند. از هم اثر می‌‌‌پذیرند. آنها تمرکز ذهن دارند و به چهل سال آینده می‌‌‌اندیشند.

 

* استاد دانشگاه شهید بهشتی

دکتر محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی و متخصص علوم سیاسی و روابط بینالملل، یکی از شرکت کنندگان ایرانی در اجلاس سالانه مجمع جهانی اقتصاد بود. ایشان برای پانزدهمین بار به عنوان سخنران اصلی به این اجلاس دعوت شده بودند و در ۱۲ میزگرد و سخنرانی شرکت کردند، موضوعاتی که دکتر سریع القلم در این اجلاس مطرح کردند عبارت بودند از:

• نظام بین الملل در حال ظهور و چالشهای آن

• انقلاب دیجیتالی و تأثیر آن بر توسعه یافتگی

• روند کلان جهانی و مخاطرات اقتصادی و اجتماعی آن

• تغییرات اساسی در اکوسیستمهای کره زمین و مسئولیتهای مشترک

• هوش مصنوعی و خروجیهای منفی فناوریها

• رابطه میان چین و آمریکا و نقش کشورهای سوم

• جنگ اوکراین و موضع جهانی روسیه

• توسعه در ایران و عوامل مؤثر بر آن

 
 

تنها چند تجربه منفی کافی است تا مصرف‌کنندگان امروزی بی‏‏‌ سروصدا از یک برند دست بکشند

مشتریان نسل Z شکایت نمی‏‏‌کنند ، رها می‌کنند!

 

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۳۸۷۴۰

گروه: مدیران

 
مترجم: مریم رضایی
 
 
مصرف‌کنندگان در طیف‏‏‌های جمعیتی مختلف، یک انتظار مشترک دارند: تجربه پشتیبانی و خدماتی می‏‏‌خواهند که در هر مرحله از تعاملشان با یک برند، اطلاعات مرتبطی ارائه کند. اما گزارش جدیدی منتشر شده که حاکی از یک روند رو به افزایش در میان مشتریان نسل Z است. اگر یک برند انتظارات نسل Z را برآورده نکند، آنها ترجیح می‌دهند به جای شکایت کردن، آن برند را بپیچانند. این گزارش تحت عنوان «سلف سرویس بد، بدتر از نبود سلف‌سرویس» نشان‏‏‌دهنده کاهش صبر مشتریان نسل جدید است. در اقتصاد پرابهام امروز، سازمان‌ها با چالش حفظ و توسعه پایگاه مشتری مواجهند. دور زدن و نادیده گرفتن برندها زیاد شده و مشتریان تنها با مشاهده چند تجربه منفی، آن برند را رها می‌کنند.
 
مشتریان نسل   Z شکایت نمی‏‏‌کنند ، رها می‌کنند!
 
 

گزارش مذکور که شرکت نرم‌‌‌افزاری Coveo آن را انجام داده، از ۴‌هزار نفر بالای ۱۸ سال در آمریکا و بریتانیا نظرسنجی کرده و نشان می‌دهد با اینکه خیلی از پاسخ‌‌‌دهندگان نسل Z مشکلی ندارند که به برندها چند بار شانس مجدد بدهند، اما ۶۰‌درصد هم گفته‌‌‌اند به محض اینکه حس کنند این شانس‌‌‌ها از دست رفته، بدون هیچ ملاحظه‌‌‌ای آن برند را رها می‌کنند.

 مشتریان پیچاندن را به شکایت کردن  ترجیح می‌دهند

تعداد رو به افزایشی از پاسخ‌‌‌دهندگان (۵۵ درصد)، گفته‌‌‌اند که به ندرت‌‌‌ یا هرگز در مورد یک تجربه منفی از خدمات مشتری دیجیتال، شکایتی نمی‌‌‌کنند. این عدد در میان پاسخ‌‌‌دهندگان نسل Z ۶۰‌درصد است.

بن ریچاردز، مدیر ارشد تجربه مشتری (که در ایجاد تجربیات بهتر برای مشتریان، کارکنان، شرکا و تامین‌‌‌کنندگان یک سازمان نقش دارد) شرکت بازاریابی و ارتباطات VMLY&R، اخیرا در مورد اهمیت برآورده کردن انتظارات متنوع نسل Z گفت‌‌‌وگو کرده است. به گفته ریچاردز، این نسل راحتی و کارآمدی را ترجیح می‌دهد و اغلب شکل‌‌‌های مختلف خرید آنلاین را انتخاب می‌کند تا خرید حضوری یا تلفنی.

این تغییر در اولویت‌‌‌ها، نشان می‌دهد تنظیم استراتژی خدمات‌‌‌رسانی به مشتری برای تحقق نیازهای نسل Z که عمدتا راحتی دیجیتال را ترجیح می‌دهند، چقدر اهمیت دارد.

دلایل اصلی رها کردن یک برند، این نیاز به تطابق دادن خدمات با خواسته‌‌‌های مشتری را تقویت می‌کنند که عبارتند از:

 

  مشکلات ارتباط گرفتن با یک فرد پاسخگوی واقعی(۵۳‌درصد کلی، ۴۹‌درصد نسل‌Z)

  اطلاعات متناقض از طرف نمایندگان فروش (۴۶‌درصد کلی، ۴۳‌درصد نسل‌Z)

 

  ناتوانی در ردیابی اطلاعات از طرف خودشان (۴۳‌درصد کلی، ۴۰‌درصد نسل Z)

3 copy

 نبود سلف ‌‌‌سرویس بهتر از سلف ‌‌‌سرویس بد

خدمات پس از فروش بد، بیشتر از فرآیند پیدا کردن محصول یا معامله بد، مشتری را عصبی و ناامید می‌کند. این حس منفی، به سلف  سرویس هم بسط پیدا می‌کند؛ فرآیندی که مشتری مشکلاتش را خودش و بدون کمک گرفتن از نمایندگان شرکت حل می‌کند. نیمی از پاسخ‌‌‌دهندگان اگر قرار باشد تجربه سلف سرویس ضعیفی داشته باشند، ترجیح می‌دهند اصلا این تجربه وجود نداشته باشد.

 نسل Z، نسبت به سلف سرویس ضعیف پذیراتر است و نسل‌‌‌های قدیمی‌‌‌تر، تحمل کمتری نسبت به آن دارند. البته نسل Z هم هر چقدر بزرگ‌تر شود، ممکن است انتظاراتش تغییر کند.

همان‌طور که پاتریک مارتین، از مدیران Coveo می‌‌‌گوید: «تنها تعداد اندکی از نسل Z وارد بزرگسالی شده‌‌‌اند و این یعنی بیشترشان در سال‌های آینده با مسوولیت‌‌‌های زیادی در ارتباط با سنشان مواجه می‌‌‌شوند. بین دوران مدرسه، شروع مسیر شغلی، راه‌‌‌اندازی کسب و کار خود، و تشکیل خانواده، زمان به یک منبع باارزش و محدود تبدیل می‌شود.»

او اضافه می‌کند که استانداردهای آنها، درست مثل نسل‌‌‌های قبلی‌‌‌شان تغییر می‌کند. و به عنوان یک گروه جمعیتی که با تجربیات دیجیتال بزرگ شده، این استانداردها به سمت چیزی که برای آنها آسان، سریع و دسترس‌‌‌پذیر باشد تغییر می‌‌‌یابد. به‌طور کلی، شرکت‌هایی مثل اپل، با محصولاتی مثل آی‌فون، چنین استانداردهایی را تعیین می‌کنند.

بنابراین، کسب و کارها چطور می‌توانند تجربه سلف‌‌‌‌سرویس را ارتقا دهند تا ریسک رها شدن از طرف مشتری را به حداقل برسانند؟

 مشتری پاسخ می‌‌‌خواهد، نه لینک

در پاسخ به این سوال که چطور می‌توان تجربه سلف سرویس را بهبود بخشید، نیمی از پاسخ‌‌‌دهنده‌‌‌ها (50 درصد) گفته‌‌‌اند که ترجیح می‌دهند پاسخ مشکلاتشان را به طور مستقیم در یافته‌‌‌های جست‌‌‌وجویشان ببینند، نه اینکه از این لینک به آن لینک بروند. آنها می‌‌‌خواهند به جای جست‌‌‌وجوی مداوم، به راه‌حل قطعی برسند. گزینه‌‌‌های دیگری که مورد اشاره قرار گرفته‌‌‌اند عبارتند از :چت‌‌‌بات‌‌‌های هوشمندتر (46 درصد)، تفکیک‌‌‌سازی پیشرفته (44 درصد)، توانایی جست‌‌‌وجو برای راهنمایی استفاده از محصول (43 درصد) و توصیه‌‌‌ محتواهایی که به کاربران دیگر کمک کرده است (33 درصد).

اولویت‌‌‌بخشی به‌راحتی و خدمات فعال

کسب و کارها بیش از پیش با چالش سازگار شدن با انتظارات متغیر مشتری مواجه می‌‌‌شوند تا پایگاه مشتریان خود را حفظ کنند و توسعه دهند.

پاتریک مارتین توضیح می‌دهد: «برندها باید تضمین کنند که تجربیات دیجیتال آنها، خیلی دقیق و سریع اطلاعاتی را منتقل می‌کند که فقط حاوی نکات علمی و بازاریابی نیستند، بلکه محتویات چندرسانه‌‌‌ای مثل عکس و فیلم را هم دربرمی‌‌‌گیرند.»

برندها برای اینکه از طرف مشتریان رها نشوند، باید با اجرای استراتژی‌‌‌هایی که راحتی، کارآمدی و دقت را اولویت قرار می‌دهند، از تجربه‌‌‌هایی که ارائه می‌کنند پشتیبانی کنند.

مارتین در ادامه می‌‌‌گوید: «سوالات آنها را فورا جواب دهید؛ از فرصت دادن پاسخ فوری به سوالات مشابهی که افراد قبلا پرسیده‌‌‌اند استفاده کنید و محتوای مرتبطی را که به آنها کمک می‌کند از خریدشان بیشترین بهره را ببرند ارائه کنید. خدمات فعال، مشتری را وفادار می‌کند.»

 

منبع: My Customer

سه پرسش ساده که پاسخ صادقانه به آنها، استراتژی سازمان شما را تعریف می‏‌کند

« استراتژی درمانی» مهم‌تر از برنامه‏‌ریزی استراتژیک

 

 تاریخ چاپ:
 شماره خبر: ۴۰۳۷۱۰۸

گروه: مدیران

 
مترجم: منا اختیاری
 
 
بسیاری از مدیران، استراتژی را موضوع پیچیده‏‌ای می‏‌دانند. اما استراتژی در بطن خود متشکل از سه سوال است: الان کجا ایستاده‏‌ایم؟ می‏‌خواهیم کجا برویم؟ مسیر معقول و معتبر رسیدن به آن هدف کدام است؟ هرکسی که بخواهد از این سوالات به‏‌درستی در ترسیم مسیر استفاده کند، باید با خود صریح و درباره موقعیت کنونی بی‏‌رحمانه صادق باشد. همین‏‌که شرکتی موقعیت کنونی‏‌اش را درک کند، می‌تواند نقشه راهی ترسیم کند تا به پیشنهاد متمایزی دست یابد که ارزش اقتصادی تولید می‏‌کند. فصل برنامه‏‌ریزی استراتژیک سالانه فرارسیده. برای اکثر شرکت‌ها، این فرآیند کاملا نمایشی است و هر بخشی به دنبال غنیمتی جنگی برای واحد خود است و هر واحد کسب و کاری معتقد است تافته جدا بافته است. همه می‏‌دانند که این نمایش شرکتی هزینه مالی و زمانی بسیاری در بر دارد. کارکنان به‌رغم اینکه می‏‌دانند تصمیمات اصلی در نشستی پشت پرده و جلسات خصوصی گرفته‏‌ شده، این جلسات را تحمل می‏‌کنند. مدیران عامل هم رقابت و حیله و نیرنگ تیم‏‌ها برای کسب بودجه را به تماشا می‏‌نشینند؛ با اینکه گزارش سود و زیان و ارزش سهام شرکت درنهایت یکی است.
 
« استراتژی درمانی» مهم‌تر از برنامه‏‌ریزی استراتژیک
 

برای حل این مشکل، لازم است تلاش کنید سازمان خود را از رویکرد برنامه‌‌ریزی استراتژیک به‌‌سوی «استراتژی درمانی» هدایت کنید. برنامه‌‌ریزی استراتژیک عملی منطقی، بیشتر بیرونی و تجزیه ‌‌و تحلیلی است که تمرکزش روی بازار است. راه‌‌حل دستیابی به فرآیند برنامه‌‌ریزی استراتژیک سالم‌‌تر و کارآمدتر تجزیه‌‌وتحلیل بیشتر نیست، بلکه صداقت بیشتر است و اینجاست که استراتژی درمانی وارد میدان می‌شود. استراتژی درمانی عمل هیجانی و بیشتر داخلی است که روی خودآگاهی تمرکز می‌‌کند.

منظورمان از استراتژی درمانی تیم‌‌سازی و بازی سقوط اعتماد یا حتی چیزی دقیقا موازی روان‌‌درمانی سنتی نیست، بلکه از حرکتی به‌‌سوی شفافیت و حقیقت صحبت می‌‌کنیم. استراتژی درمانی از همان تجزیه‌‌وتحلیل‌‌ها و چارچوب‌‌های برنامه‌‌ریزی استراتژیک استفاده می‌‌کند. فقط رهبران سازمان را وادار به گفت‌وگوهای سختی می‌‌کند که دلشان نمی‌‌خواهد داشته باشند.

اجازه بدهید اول برنامه‌‌ریزی استراتژیک را ساده‌‌سازی کنیم. خود کلمه استراتژی پیچیده به نظر می‌‌رسد، چون دانشگاهیان، مشاوران و سایر متخصصان از این تصور که استراتژی چیز پیچیده‌‌ای است سود می‌‌برند. اما استراتژی به‌‌سادگی پاسخ دادن به این سه پرسش به صادقانه‌‌ترین حالت ممکن است:  

۱- الآن کجا هستیم؟

۲- می‌‌خواهیم به کجا برویم؟

۳- مسیر معقول و معتبر برای رسیدن به هدف چیست؟

 

یکی از دلایلی که بیشتر شرکت‌ها همان ابتدا شکست می‌‌خورند، این است که به سوال «الآن کجا هستیم؟" واقعا صادقانه پاسخ نمی‌‌دهند. بسیاری از رهبران بازار درک درستی از علت شماره یک بودنشان ندارند؛ آن‌‌هم غالبا به این دلیل که بسیاری از مدیرانی که کسب و کارهای پیشتاز را اداره می‌‌کنند، آن تجارت و تسلطشان بر بازار را به ارث برده‌‌اند. آنها همان‌‌قدر می‌توانند علت موفقیتشان را توضیح دهند، که کودکی که به‌‌واسطه ثروت انبوه پدرش حساب بانکی پروپیمانی دارد می‌تواند روش‌‌های جذب ثروت را توضیح دهد. یعنی قدرت کسب و کارشان بیش از آنکه به دست خودشان ساخته‌‌ شده باشد، به آنها ارث رسیده و به همین علت ممکن است نتوانند آن نقطه قوت اصلی را به‌‌درستی درک و به ‌‌آن اشاره کنند.

رهبرانی که بازار را در مشتشان ندارند هم همین پیش‌‌فرض را به‌‌صورت عکس دارند. آنها هم اسیر گذشته هستند. فکر می‌‌کنند از همه نظر از رهبران مسلط به بازار ضعیف‌‌ترند و حتی اگر به توانمندی‌‌هایشان باور داشته باشند هم، فاقد ذهنیت بلندپروازانه برند رقیب هستند و تصورشان این است که احتمال شکستشان بیش از موفقیت است.

کلید پاسخ به پرسش «الآن کجا هستیم» با فرمان استراتژی درمانی این است که در خصوص باورهای نهادینه خود درباره استراتژی و قدرت حقیقی محصولات، شرکت و حوزه کاریتان بی‌‌رحمانه صادق باشید. اولین گام این است که بپذیرید مشکل دارید. سه سوال فرعی هم وجود دارد که رهبران سازمان را وادار می‌‌کنیم از خود بپرسند:

۱- آن یک‌‌چیزی که کسب و کار ما را متمایز می‌‌کند چیست؟

محصولتان؟ اگر این‌‌طور است، به خاطر مزایا، تجربه یا قیمتش است؟ یا شرکت؟ آن‌‌هم به‌‌واسطه بازاریابی، فروش یا زنجیره تامین؟ نکند نه محصولتان خاص و نه شرکتتان متمایز است و صرفا در زمان درست در حوزه درستی قرار داشتید؟ تمرین فوق‌‌العاده دردناکی است. کدام تولیدکننده‌‌ای دلش می‌‌خواهد اعتراف کند که محصولش چیز خاصی نیست و به خاطر زنجیره تامین فوق‌‌العاده‌‌اش پیروز میدان است؟ کدام بازاریابی می‌‌خواهد اعتراف کند که بازاریابی‌‌‌‌اش خاص و منحصربه‌‌فرد نیست و به خاطر اینکه تیم فروش محشری دارند موفق‌‌ است؟

بازخورد رهبرانی که این فرآیند را طی کرده‌‌اند حاکی از این است که اگر همان ابتدا با این درد مواجه شوید، کل فرآیند برنامه‌‌ریزی استراتژیک سریع‌‌تر، روان‌‌تر و ساده‌‌تر پیش می‌‌رود. چون همه صادق‌‌اند و می‌‌دانند کجا قرار دارند و قرار است به کجا برسند.

۲- آن یک‌‌چیزی که کسب و کار ما را متمایز می‌‌کند، چقدر خاص است؟

فقط چون محصول شما برای شرکتتان خاص است، به این معنی نیست که برای حوزه کاریتان هم خاص باشد. اگر تمرین‌‌های برنامه‌‌ریزی استراتژیک کلاسیک برای استخراج حداکثر صداقت مورد استفاده قرار بگیرند، می‌توانند برای پاسخ به این سوال خیلی به‌‌دردبخور باشند.

کشش قیمتی بیانگر حقیقت محصول یا خدمات شماست. می‌توانید همین فردا قیمت را ۱۰‌درصد افزایش دهید و مشتری چندانی از دست ندهید؟ فقط فکر کردن به این مساله لرزه بر اندام بیشتر مدیران می‌‌اندازد. اگر نمی‌توانید فرمان اضافه‌‌بها را صادر کنید، ادعا نکنید که محصول شما در حوزه خودتان خاص است. مدل‌‌سازی آمیخته بازاریابی (Marketing mix modeling، تکنیکی است که به واسطه آن، اثر ورودی‌‌های بازاریابی بر فروش و سهم بازار‌سنجیده می‌شود) بیانگر واقعیت بازاریابی شماست. در حوزه بازاریابی برنده جایزه‌‌ای شده‌‌اید؟ خوش به حالتان! اما آیا محاسبات نشان می‌‌دهند که صرف یک دلار هزینه برای بازاریابی به کسب بیش از یک دلار سود ناخالص منجر می‌شود؟ بازاریابی که درآمد و سرمایه بازاری تولید نکند، صرفا هنر و کاردستی است. محک زدن میزان تبلیغات هزینه شده برای فروش بیانگر واقعیت محصول و برند شماست.

 اگر محصول و برند شما این‌‌قدر که ادعا می‌‌کنید خاص است، چرا باید میلیاردها دلار صرف تبلیغات کنید تا مشتریان را متقاعد کنید که محصول شما یک‌‌چیز دیگر است؟ رابرت استفنز، بنیان‌گذار شرکت بین‌المللی خدمات سرویس تجهیزات الکترونیک «گیک اسکواد» حق مطلب را ادا می‌‌کند: «تبلیغات مالیاتی است که برای معمولی بودن می‌‌پردازید.» تجزیه‌‌وتحلیل‌‌های داده‌‌های فروش، بیانگر میزان تمایز محصول، شرکت و حوزه کاری شماست. سال گذشته سهم بازارتان افزایش یافت؟ خیلی هم عالی؛ اما این سهم از کجا آمد؟ اگر از سهم رقبا به شما اضافه شده باشد، مشتریان دارند به شما می‌‌گویند که قابل‌‌ جایگزینی هستید. شاید هم در حال افزودن دسته کاملا جدیدی از مشتری به حوزه کاریتان هستید؛ مثل بازی‌‌های کامپیوتری که آرام‌‌آرام افراد میان‌‌سال را هم با بازی‌‌های معمولی و روزمره جذب می‌‌کنند؟ در این صورت کار متفاوتی انجام می‌‌دهید.

۳- برای اینکه آن یک‌‌چیز را حقیقتا خاص و متمایز کنیم، حاضریم تا کجا پیش برویم؟

خاص و متمایز بودن سه مرحله دارد: بهتر بودن، بهترین بودن، منحصربه‌‌فرد و متفاوت بودن. اغلب قریب به‌‌اتفاق رهبران سازمانی به ‌‌جای اینکه آرزو داشته باشند بهترین یا متفاوت باشند، به بهتر بودن قناعت می‌‌کنند. بهتر بودن یعنی در رقابت برنده شدن و شکست دادن رقبا. بزرگ‌ترین هدفش پیشتاز بودن در سهم بازار است. اینجا کاهش هزینه و صرفه‌‌جویی حاصل از مقیاس از مزایای مصرف‌کننده و نوآوری مهم‌تر است. درآمد قبل از بهره، مالیات و استهلاک هم تحت‌تاثیر حجم و اهرم عملیاتی است. بهترین بودن یعنی بهبود و افزایش قیمت. اینجا تحقیق و توسعه، نوآوری و برند در اولویت است. درآمد قبل از بهره، مالیات و استهلاک هم تحت‌تاثیر قیمت‌‌گذاری و درآمد ناخالص است. متفاوت بودن یعنی طراحی و متفاوت‌‌سازی. این شرکت‌ها مشکلی مربوط به حوزه را شناسایی و دیدگاه به‌‌شدت متفاوتی عرضه می‌‌کنند. اینجا تمرکز اصلی تلاش‌‌ها روی محصول، مدل کسب و کار و نوآوری داده است. تحقیقات نشان داده است که «متفاوت بودن» شرکت را بسیار سودده‌‌تر می‌‌کند.با این‌‌حال اغلب شرکت‌ها ناخواسته استراتژی «برنده بودن» را انتخاب می‌‌کنند؛ غالبا هم به این دلیل که صرفا این‌‌گونه یاد گرفته‌‌اند. بسیاری از مدیرانی که ما با آنها برخورد داشته‌‌ایم بر این باورند که استراتژی بازی بردوباخت است؛ یعنی برای اینکه آنها برنده باشند رقیب باید ببازد. جای تعجب هم ندارد، چون تفکر استراتژیک کلاسیک برخاسته از استراتژی‌‌های جنگی است. حتی نام یکی از مشهورترین کتاب‌‌های حوزه استراتژی به قلم مایکل پورتر «استراتژی رقابتی» است.

اما آیا این تفکر واقعا درست است؟ اپل و مایکروسافت سر سیستم‌‌عامل‌‌ها با هم رقابت کردند و حالا شرکت‌های تریلیون دلاری مکمل یکدیگر هستند، چون تصمیم گرفتند ویژگی‌‌های متفاوتی طراحی و متمایزسازی کنند.

غریزه رقابت کردن می‌تواند سوالات مهم‌تر و عمیق‌‌تر را در استراتژی بپوشاند. آیا واقعا می‌‌خواهیم سهم بازار را از شرکت دیگری بگیریم؟ مطمئن نیستیم که توانایی‌‌مان در نوآوری حقیقتا به دیگران می‌‌رسد؟  تویوتا در پی این است که «موفق‌‌ترین و مورد احترام‌‌ترین شرکت خودروسازی» باشد (برنده بودن). گروه بی‌‌ام‌‌دبلیو می‌‌خواهد «موفق‌‌ترین و ماندگارترین سرآمد تولید خودروهای شخصی» باشد (بهترین بودن). ماموریت تسلا افزایش سرعت گذار دنیا به انرژی تجدیدپذیر است.

 واضح است که این ‌‌یکی استراتژی «متفاوت بودن» را دارد. تسلا شبکه شارژش را به روی برندهای دیگر باز کرده، الگوهایش را در اختیار همه گذاشته و پیشنهاد کرده حق امتیاز استفاده از نرم‌‌افزار کاملا خودرانش را در اختیار دیگران بگذارد. متد کسب و کاری خوبی است؟ احتمالا بله، اما در درازمدت. در کوتاه‌‌مدت هزینه‌‌بر است. تویوتا و بی‌‌ام‌‌دبلیو حاضر می‌‌شدند چنین کاری انجام دهند؟ انتخاب بهتر، بهترین یا متفاوت بودن به باورهای دیرینه یک رهبر سازمانی برمی‌‌گردد که به عقیده‌‌اش در دنیا قحطی همه‌‌چیز است یا فراوانی. رهبرانی که تصور پیش‌‌فرضشان این است که قحطی همه‌‌چیز است اغلب در پی سهم بازار می‌‌دوند و توجهی به نتایج درازمدت ندارند.

رهبران سازمانی که پیش‌‌فرض ذهنی‌‌شان فراوانی و زیادی همه‌‌چیز است، عاشق نوآوری و طراحی و خلق آینده‌‌ای تازه می‌‌شوند که مشکلات کنونی غیرقابل‌‌حل را رفع می‌‌کند. اغلب مدیران هرگز ریشه باورهایشان را کندوکاو نکرده‌‌اند.  دقیقا به همین علت هم استراتژی درمانی مهم‌تر از برنامه‌‌ریزی استراتژیک است. استراتژی درمانی به صداقت محض و پذیرش باوری به‌‌ظاهر ساده‌‌انگارانه درباره فراوانی و وفور نعمت می‌‌پردازد. صداقت ابرقدرتی است که در اختیار همه قرار دارد و فراوانی احتمالات جدید و بهترین استراتژی‌‌ها را پدید می‌‌آورد.

 

منبع: HBR

صفحه3 از365